چین، بریکس و پایان هژمونی ایالات متحده

با بدایت قرن ۲۱، نظام پسابین الملل بیش ازپیش شاهد نظم جدیدی در غالب کنشگری قدرتهای نوظهور بریکس به رهبری چین در امور جهان است. تشکیل بلوک بریک در ۲۰۰۶ و سپس بریکس در ۲۰۱۱ که خواستار ایجاد نظم جدیدی در جهان بود، موجب شد که به عنوان یک بازیگر فراملی و فرامنطقه ای موثر در نظم بین الملل مطرح شود. در این مقاله عملکرد چین در قالب گروه بریکس برای به چالش کشیدن سلطه آمریکا و افزایش قدرت سیاسی و اقتصادی این گروه برای ایجاد تحول در نظم جهانی مورد مداقه قرار میگیرد و راقم این مقاله درصدد پاسخگویی به این پرسش است که "چگونه چین میتواند باتوجه به پتانسیل جمعی موجود در کشورهای بریکس، سلطه آمریکا را به چالش بکشد؟" یافته های پژوهش نشان میدهد که چین به کمک پتانسیل جمعی اعضای بریکس، قصد تغییر دستور کار بین المللی را دارد و با ایجاد نهادهای اقتصادی موازی علیه نهادهای تجاری و اقتصادی غرب به رهبری ایالات متحده مانند بانک جهانی، صندوق بین المللی پول و سازمان تجارت جهانی اقدام کند. چین بیش از گذشته مصمم است تا بتواند با همکاری سایر اعضای بریکس، در مقابل آمریکا، اروپا و ژاپن ایستادگی کند و وزن حقیقی خود را در ترتیبات قدرت در سطح جهان بیابد؛ بنابراین اگر چین بتواند بهخوبی بریکس را رهبری کند و به اهداف از پیش تعیین شده خود جامه عمل بپوشاند، این احتمال میرود بهتدریج و به زودی بتواند با ایجاد ضربات نرم اما دقیق و مستمر به نظم اقتصادی بین المللی منبعث از آمریکا خاتمه دهد و نظم نوین خود را در جهان مستقر کند.

کلیدواژه ها:

بریکس ، چین ، آمریکا ، هژمونی ، موازنه نرم.