مروری بر نقش ناگویی هیجان در سازگاری زناشویی زنان متقاضی طلاق

سال انتشار: 1402
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 199

فایل این مقاله در 11 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

HLSPCONF05_279

تاریخ نمایه سازی: 12 تیر 1402

چکیده مقاله:

در روان شناسی و علوم شناختی، یک طرحواره نمایانگر الگوهای فکری یا رفتاری است، که دسته های مختلف اطلاعات و روابط میان آن ها را سازماندهی می کند. همچنین طرحواره می تواند به عنوان یک ساختار روانی از ایده های پیش ساخته، یک چارچوب فکری برای ابعاد مختلف جهان یا سیستمی برای سازمان دادن و درک کردن اطلاعات جدید تعریف شود. طرحواره یک الگوی فکری پایدار است که در دوران کودکی ایجاد می شود و در طول زندگی ما ادامه و گسترش می یابد. ما جهان را از دریچه طرحواره های خود تجربه می کنیم. به طور معمول، شما این باورها را بدون تردید می پذیرید و در مواردی ممکن است از وجود آنها آگاه نباشید. نوزاد نیاز به مراقبت تمام وقت و پاسخگویی فوری دارد او با چگونگی پاسخی که برای رفع نیازهای خود دریافت می کند در مورد خود، مراقب اصلی، دیگران و ارتباطات اطلاعاتی کسب می کند. اگر تجربیات او خوب و مثبت باشند طرحواره های سازگار و خوبی شکل خواهند گرفت اما اگر شرایطی باشد که نوزاد تجربیاتی منفی را تجربه کند، همین باعث شکل گیری طرحواره های ناسازگار می شود. طرحواره های ناسازگار ماندگار هستند و در برابر تغییر بسیار مقاوم، اما با درمان مناسب می توانید آنها را تغییر دهید. در پاسخ به اینکه طرحواره های ناسازگار اولیه چیست؟ باید گفت به دلیل اینکه این طرحواره ها در دوران اولیه زندگی شکل می گیرند طرحواره های ناسازگار اولیه خوانده می شوند. ممکن است یک فرد حتی متوجه نشود که طرحواره های ناسازگار دارد. هنگامی که یک فرد از طرحواره های خود آگاه شد، می تواند تصمیم بگیرد که چگونه می خواهد به آنها پاسخ دهد. نقص و نارسایی تنظیم هیجان از مشکلات بنیادین افراد مبتلا به اختلال های اضطرابی و جسمانی سازی است. ناگویی هیجانی، یعنی ناتوانی در بازشناسی و توصیف هیجان ها، تعیین کننده اصلی نارسایی تنظیم عواطف است. وجود اختلال در بازشناسی و توصیف هیجان ها، شیوه استفاده از راهبردهای تنظیم شناختی هیجان را تحت تاثیر قرار می دهد. هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه ی بین طرحواره های ناسازگار اولیه و نارسایی هیجانی با تعارضات زناشویی زنان متقاضی طلاق شهر تهران بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان متقاضی طلاق مراجعه کننده به دادگاه طلاق خانواده منطقه ۳ تهران به تعداد ۱۰۰ نفر در سال ۱۳۹۶ بود که در قالب طرح پژوهش همبستگی تعداد ۸۵ نفر از آنان به عنوان نمونه پژوهش و با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. افراد نمونه مقیاس سازگاری زناشویی لاک-والاس (۱۹۵۹) و مقیاس نارسایی هیجانی تورنتو (۱۹۸۶) را تکمیل نمودند. نتایج حاصل از آزمون های آماری همبستگی و تحلیل رگرسیون نشان داد بین تعارضات زناشویی و نارسایی هیجانی ارتباط معکوس ومعناداری در سطح ۰/۰۱ وجود دارد. هر چه نمره نارسایی هیجانی افزایش یابد، نمره تعارضات زناشویی کاهش یا به عبارتی تعارضات زناشویی افزایش خواهد یافت. نتیجه گیری پژوهش نشان داد که نارسایی هیجانی توانست تعارضات زناشویی را مورد پیش بینی قرار دهد

نویسندگان

صغری اشکانی

کارشناس ارشد روان شناسی مثبت گرا، دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر