مولفه های معنویت در ادعیه امام علی (ع) و آثار تربیتی آن

سال انتشار: 1401
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 113

فایل این مقاله در 12 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

ICSEA01_002

تاریخ نمایه سازی: 26 خرداد 1402

چکیده مقاله:

از قدیم مساله دو بعدی بودن وجود انسان، یعنی داشتن جسم و روح، مطرح بوده است. در ادیان ابراهیمی، اصالت روح مطرح بوده و روح را امری غیر مادی (مجرد) و در تعامل با بدن دانسته اند. نیاز انسان به معنویت و عبادت و پرستش را می توان در زمره نیازهای روحی انسان دانست. بدین معنا که خلایی در زمینه معنویت در وجود انسان هست و لازم است با محتوای مناسب به این نیاز پاسخ دهد. از آنجا که تربیت به معنای کشف خلاها براساس شناختن وضع موجود و برنامه ریزی و اقدام برای پر کردن آن خلاها می باشد، پس اقدام برای پاسخ به نیاز معنوی انسان، نیازمند تربیت معنوی است و مقصود از تربیت معنوی، حاکم بودن روح معنویت بر تمام برنامه های تربیت است و حاصل این نوع تربیت، شخصیتی است که با معنویت، زندگی خود را معنادار می کند و می تواند به سوی حقیقت گام بردارد.البته بشر در اعصار مختلف با تمسک به ادیان و مکاتب معنوی به انحاء مختلف پاسخی بر این نیاز خود می یافته اما با ظهور مدرنیته و تجلی ویژگی های عقل گرایی، تجربه گرایی، مادی گرایی، سنت ستیزی و پیشرفت گرایی و ... رفته رفته دین به محاق رفت و هر آنچه رنگ و بوی دینی داشت حتی اگر عقلانی به نظر می رسید باز هم رد، تجربه ناپذیر و بی ارزش انگاشته شد. همه چیز بر وفق مراد انسان غربی بود و با اجرایی شدن این ایده ها، دورانی که به نام پارادایز معروف است، در اروپا شکل گرفت. اما تفکر مدرن با وجود رفاه مادی و پیشرفت صنعت و تکنولوژی، نتوانست نیازهای روحی بشر غربی را پاسخ دهد و علتش بی اعتقادی مدرنیته به روح بود. بحران بی معنایی که در غرب بیداد می کرد، تبدیل شدن انسان غربی به شیء و کالا، از دست رفتن هدف و معنای زندگی و فقدان یک نظام ارزشی، متفکران بزرگ غرب را به چاره اندیشی واداشت. اندیشمندان در زمینی که دین از آن حذف شده بود در جستجوی راهی برای پاسخ به نیاز اساسی بشر بودند و دست به بازاندیشی در مبانی مدرنیته زدند. دورانی که به عصر پست مدرن معروف شد و معنویت در صورت غیردینی خود ظهور کرد. هدف از معنویت گرایی، رسیدن به آرامش عنوان شد و ویژگی اصلی آن، تکثر در مسیر معنویت بود. این بار محصول این تکثر، بدون اتصال به حقیقت عالم معنا، جز سرگشتگی بشر نبود. یک معنویت مونتاژ شده که هر تکه اش را از مکتبی عرفانی به عاریت گرفته اند؛ از هندوئیسم و بودیسم تا مسیحیت و اگزیستانسیالیست. برنامه ای که هدفش آرامش بخشی به انسان بود بدون اینکه انجام عملی را بر آنها واجب بداند، یا قانون و اخلاق و ارزش گذاری داشته باشد. از این منظر، نه تنها به آرامش مطلوبشان نرسیدند بلکه در همهمه بازار عرضه معنویت هر روز تشنه تر و سردرگم تر شدند. گرایش به معنویت، گمشده انسان کنونی است.