تحلیل و مقایسه دیدگاه «پارسونز» و «لدوکس» در کاربرد عصب شناختی طراحی معماری با تاکید بر «روان شناسی تکاملی اولریخ»
محل انتشار: نشریه بوطیقای معماری، دوره: 1، شماره: 3
سال انتشار: 1401
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 289
فایل این مقاله در 15 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد
- صدور گواهی نمایه سازی
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
JR_IJBA-1-3_004
تاریخ نمایه سازی: 14 آذر 1401
چکیده مقاله:
از دیدگاه اولریخ مبانی درک محیط مبانی عصب شناختی دارد که ناشی از تکامل ساختار فیزیولوژیک روانی انسان در مواجهه با محیط مصنوعی است که معماران و طراحان شهر در ارائه آن نقش داشته اند. سوال اصلی این پزوهش بنیادین این است که جایگاه عصب شناسی مبتنی بر نظریه تکاملی اولریخ در حوزه شناخت معماری چیست؟ در این مقاله این موضوع تشریح می شود که از روش توصیفی- تحلیلی و آزمون پارسونز که شرح آن در بیان یافته ها داده شده به موضوع پرداخته است. یافته های تحقیق نشان می دهد که معماران بایستی توجه انسان کاربر فضا مانند نظریه تکمل تدریجی داروین در حوزه روانی نیز مصداق داشته و درواقع معماری و فضاهای شهری می توانند سطوح تکامی پیشرانی یا پسآمدی را ایجاد کنند لذا معماران باید هرجا که امکان دارد از سطوحی با بافت طبیعی و دارای سطحی منقوش استفاده کنند که به راحتی با روح و روان آدمی قابلیت سازگاری و درک داشته باشد.
کلیدواژه ها:
نویسندگان
علی جندقی
کارشناس ارشد معماری و عضو افتخاری اندیشکده بیونیک و فناوری، تهران، ایران
جانین بنیوس
دکتر در معماری و رییس موسسه بین المللی بیومیمیکری، استکهلم، سوئد