مفهوم درد و رنج در رمان مسخ کافکا
سال انتشار: 1401
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 137
فایل این مقاله در 23 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد
- صدور گواهی نمایه سازی
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
MATNPAGOOHI11_059
تاریخ نمایه سازی: 23 شهریور 1401
چکیده مقاله:
دردها و رنج های کافکا نشانگر این هست که او تجربه سکولار انسان مدرن را پشت سرگذاشته و اکنون در جستجوی هویت خویش به عنوان یک یهودی بی خدا و بی میهن وفردیت از دست رفته (خود رها) در مطلق گرایی خردباوری است و بدبینی کافکا را بایددر جستجوی بی فرجامش در پی ایجاد رابطه با دیگری و تلاش برای یافتن خود در یکجامعه مدرن فهمید. در جامعه ای که قدرت نظارت گر برآمده از خرد ابزاری، واقعیت سدکننده ای است و درد و رنج ناشی از آن تنهایی او را تعریف پذیر می کند و سبب می شودشخصیت های داستانیش در هزار توی مناسبات اجتماعی و بوروکراسی جامعه متمدنمدرن سرگردان شوند؛ ولی این سرگردانی نوعی سیاحت است برای جست و جویموجودیت خویش و دستیابی به خود رها حتی اگر به آن دست نیابند. این جستار با روشتوصیفی -تحلیلی در پی تحلیل مضمون درد و رنج در رمان مسخ است. برطبق این جستار،تمام تلخ اندیشی ها، رنج ها ، دردمندی ها ، حساسیت ها و ..در روح کافکا زاییده جهانپراضطراب و مشحون از هراس و یاس کافکا است، اضطراب ها و هراس ها و نومیدی هاییکه خالی از دلهره فلسفی مدارانه پی در پی نیستند که از وجوه بارز آن در رمان مسخ وسرانجام تراژدی وار شخصیت اصلی آن بازتاب یافته است.
کلیدواژه ها:
نویسندگان
افسانه شیرشاهی
دانش آموخته مقطع دکترای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه ایلام