اشغال نظامی در سیر تحول حقوق بین الملل
محل انتشار: دومین کنفرانس ملی حقوق، فقه و فرهنگ
سال انتشار: 1401
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 522
فایل این مقاله در 13 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد
- صدور گواهی نمایه سازی
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
LAWJC02_075
تاریخ نمایه سازی: 14 شهریور 1401
چکیده مقاله:
ممنوعیت تصرف سرزمین به واسطه اشغال نظامی اصلی است مسلم و بلامنازع که از قابل قبول نبودن کاربرد زور به آن گونه که در منشور سازمان ملل متحد مقرر شده است و در بند ۱۰ اعلامیه اصول حاکم بر روابط دوستانه و همکاری میان کشورها ۱۹۷۰تکامل یافته، منتج می شود. این ممنوعیت در بند ۳ ماده ۵ و در بند ۷ مقدمه قطع نامه تعریف تجاوز نیز مورد تاکید قرار گرفته است. قطع نامه تعریف تجاوز در بند ۳ ماده ۵ مقرر می دارد: "هیچگونه تصرف ارضی یا امتیازویژه ناشی از تجاوز، قانونی شناخته نمی شود و نخواهد شد." بند هفتم مقدمه قطع نامه مبین آن است که سرزمین یک دولت نباید از راه اشغال نظامی، هرچند موقت، یا اقدامات قهرآمیز دولتی دیگر با نقض منشور ملل متحد مورد تعرض قرار گیرد و آن سرزمین نباید در نتیجه این اقدامات یا تهدید به آن ها، تحت تصرف دولت دیگر در آید. واضح و مبرهن است که تایید غیر قانونی بودن تصرفات ارضی یا امتیاز ویژه ناشی از تجاوز در قطنامه تعریف تجاوز، تکرار یک قاعده شناخته شده حقوق بین الملل و نمایانگر حساسیت دولت ها نسبت به سرزمین هایشان بوده است. از این رو، امروزه از لحاظ قانونی هیچ سرزمینی را نمی توان از طریقاشغال نظامی به کشور دیگر منضم ساخت. امروزه پیوستگی مرحله جنگ با اشغال این امر را تقویت می کند که شاید پرداختن به مقررات حاکم و تکالیفدولت اشغالگر، در زمانی که مساله اشغال در صحنه بین المللی هم از نظر حدوث و هم به لحاظ استمرار موضوعیت بیشتری یافته است ضروری تر از بررسیمساله مخاصمه تلقی شود. اکنون که دولت فاتح به هدف خویش یعنی تسلط بر سرزمین دشمن نایل آمده است ودر نزدیک ترین و مهم ترین مرحله تعامل با قربانیانخود قرار دارد، ضروری است دانسته شود چه قواعد و مقرراتی می باید و می تواند رفتار او را از جهات متعدد کنترل کند، چه وظایف وتکالیفی در خصوص ساکنان و سرزمین اشغالی بر عهده اوست، چه ضمانت اجراهایی در صدد استحکام این قواعد و لزوم پذیرش و اجرای آن ها توسط قدرت اشغال گر می باشند. در واقعما به دنبال پاسخ به این سوال هستیم که آیا اصلا دولت اشغال گر تکالیفی در قبال ساکنان و سرزمین اشغالی بر عهده دارد؟ و اگر ما جواب این سوال را مثبت فرض کنیم، حدود و نحوه انجام این تکالیف چگونه است؟ آیا دولت اشغال گر در همه اوضاع و احوال ملزم به اجرای آن هاست و یا اینکه تحت شرایطی خاص می تواند از انجام همه یا برخی از آن ها خودداری کند؟
کلیدواژه ها:
نویسندگان
پیمان حکیم زاده خوئی
استادیار و عضو هیات علمی گروه حقوق بین الملل، دانشکده حقوق،الهیات و علوم سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز، ایران