بررسی تطبیقی مفهوم مرگ در خیام و کیرکگارد

سال انتشار: 1400
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 322

فایل این مقاله در 11 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

ICRSIE06_455

تاریخ نمایه سازی: 8 اسفند 1400

چکیده مقاله:

اندیشیدن در مفهوم مرگ و ناشناخته بودن ماهیت آن همواره دغدغه درونی بشر بوده است. هدف این جستار، بررسی تطبیقی مفهوم مرگ در خیام و کیرکگارد است تا با روش توصیفی- تحلیلی وجوه اشتراک و افتراق اندیشه این دو در این زمینه روشن تر شود. در منظر اگزیستانسیالیسم فرد با «آگاهی» با وجود خویش روبرو شده و با انتخاب امکان های پیش رو، به زندگی معنا می بخشد. در رباعیات خیام نیز با پرسش هایی از هستی انسان و سر جهان و عالم هستی و تاکید بر «دم را غنیمت شمردن» و هستی و وجود در مقابل نیستی سخن به میان می آید. از وجوه اشتراک این که، خیام مرگ را همگانی و انسان را در مبارزه با آن ناتوان می بیند. در نظر خیام سایه مرگ پیوسته وجود دارد. همانگونه که کیرکگارد سه ویژگی (قطعی بودن، نامعلوم بودن زمان وقوع و تمامیت هر آنچه هست پس از وقوع) را برای مرگ برمی شمارد. خیام در شگفتی و تحیر، فناپذیری را بیان می کند و برای رهایی از آن راهی جز غنیمت شمردن فرصت ها و گذر از اندوه نمی یابد وی با دلهره ای عجین می شود. در می یابد که مرگ، تجربه بیان ناپذیر است و عقل چاره ای بر آن نمی یابد چون معمای هستی را رازی سربه مهر میداند. «دلهره» کیرکگارد در مرگ اما از سنخ دیگری است. وی «ترس آگاهی» را در درون هر فرد وابسته به ساحت درونی او می بیند. این فیلسوف، با بیان سه ساحت، سه نگرش (استحسایی، اخلاقی و دینی) به مرگ بیان می کند. خیام نیز می گوید می توانیم سه راه برای زندگی انتخاب کنیم. همچنین در رباعیات خیام، به نوعی شکاکی گری می رسیم و وی در آن وادی از انسان می خواهد از بهشت و جهنم بگذرد و به خدا توسل کند، همانگونه که کیرکگارد با بیان داستان حضرت ابراهیم و شکی که در وی نهان می شود، وی را به ندای درون اراده خویش و ایمان فرا می خواند.

نویسندگان

مریم پرویزی

دانشجوی دکتری فلسفه تطبیقی، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران