بررسی تطبیقی نوعی روش درمان از کتاب ذهن هولوتراپیک و مثنوی معنوی مولانا
سال انتشار: 1400
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 438
فایل این مقاله در 11 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد
- صدور گواهی نمایه سازی
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
COLITCONF01_003
تاریخ نمایه سازی: 7 بهمن 1400
چکیده مقاله:
علوم نیوتنی – دکارتی ماده را بنیان جهان می پندارد. دانشمندانی که هوادار این نظام فکری هستند آگاهی را محصول فرآیندهای روان شناختی درون مغز ترسیم می کنند. از این دیدگاه آگاهی هریک از ما محصور در درون جمجمه مان و مطلقا جدا از آگاهی دیگران است. علوم سنتی همچنین تفات چندانی برای روان انسان و ماشین های مکانیکی قائل نیستند و برای درمان برخی از اختلالات روانی از یک سری روش و تکنیک متداول و از پیش تعیین شده استفاده می کند. اما مطالعات دقیق شواهد قانع کنندهای دال بر نادرست بودن تعاریف قدیمی از آگاهی و به طبع روشها و تکنیک های درمان، ارائه می دهد. در روان درمانی های سنتی از مراجع خواسته می شود مسائل خود را بازگو کند و آنگاه این درمانگر است که تشخیص میدهد از چه روشی استفاده کند. اما استایسلاوگروف و زینابنت می گویند: «وقتیعوارض یک اختلال، که ماهیت عاطفی دارد نه ارگانیک، در ما ظاهر میشود باید درک کنیم که این آغاز یک "بیماری" نیست بلکه پدیدار شدن اطلاعاتی درآگاهی ماست که سابق به این در بخشهای ناخودآگاه هستی ما مدفون بوده است». ایشان در کتاب ذهن هولوتراپیک برای برخورد با برخی از اختلالات روحی نوعی روش مطرح کرده اند که در آن درمانگر فردی است که واسطه تبادل مراجع با "خود درونی"اش شده و آنگاه این خود درونی فرد است که فرایند درمان را هدایت خواهد کرد و در آن حالت شخص به نوعی پاسخ تمام مسائلش را درمی یابد. در مثنوی نیز راهکارهای متفاوت اما تا حدودی مشابه ذهن هولوتراپیک، ارائه شده است که در آن شخص ، با "عقل کل" مواجعه شده و پاسخ ها را می یابد. در این پژوهش سعی شده است با تطبیق این دو روش و مقایسه آنها، در واقع به شرحی از مثنوی دست پیدا شود تا گوشه ای از مفاهیم موجود در مثنوی را دریافت و درک کنیم.
کلیدواژه ها:
نویسندگان
اسماعیل احمدی
کارشناسی ارشد ادبیات، دانشگاه ولیعصر رفسنجان