چکیده مقاله بررسی کهن الگوی مادرمثالی با تندیس های زنان در هنر ایران باستان طبق نظریه یونگ
یونگ یکی از شاگردان فروید و یکی از مهمترین روانشناسان تحلیلی است.یونگ روان آدمی را تحلیل کرده و آن را شامل سهقسمت خودآگاه، ناخودآگاه فردی و
ناخودآگاه جمعی می داند.
ناخودآگاه جمعی مسئله ای بود که
یونگ برای اولین بار آن را مطرحکرد. او معتقد است که
ناخودآگاه جمعی مهمترین و بزرگترین بخش روان آدمی را تشکیل می دهد و بیشترین تاثیر را بر رفتار فرددارد. او این بخش از روان را شکل گرفته از تجربه نیاکان ابتدایی بشر می داند.در این زمان
یونگ نظریه
کهن الگو را مطرح کرد ومی گوید کهن الگوها از تکرار مداوم رفتار و یک عمل بشر در طول زمان شکل می گیرد و به صورت نسل به نسل به فرد منتقلمی شود. از نظر
یونگ صورت مثالی مادر یکی از این کهن الگوهای مهم است از نظر
یونگ کهن الگوها می توانند در هنر و حتیشخصیت های اسطوره ای و حماسی نمود پیدا کنند. هدف این پژوهش بررسی نمادهای مادر در هنر ایران باستان و تطبیق آن بانظریه
یونگ است. با تکیه بر پژوهش های اسنادی، این نمادها در هنر ایران مشخص شده اند و با روش تحلیل روانکاوی یونگ، ایننمادها تفسیر و تعبیر شده اند. کهن الگوی صورت مثالی مادر در ایران باستان در تندیس های زنان دیده می شود. در زندگی بشر اولیهنقش زن و معنای نمادین آن به چشم می خورد. در هنر ایران باستان نیز می توان تمثیل های زنانه که نماد باروری است را مشاهدهکرد که رفته رفته از حالت خام و ابتدایی به سوی کامل شدن سوق داده شدند.پیشرفت این تمثیل های زن ارتباط تنگاتنگی باتغییرات اجتماعی و فرهنگی در دوران ایران باستان دارد. در این دوران تاریخی ایران اعتقاد به الهه مونث یا
مادرخدا از حدود۵۰۰۰ ق.م شروع می شود که این روند تا روی کار آمدن سیستم پدرخدایی ادامه داشته است.تاثیرات این کهن الگوی مادر مثالیکه در
ناخودآگاه جمعی جای گرفته است را میتوان در هنر ایران در نمونه های تندیس زنان و ایزدان مونث دید.