بررسی مفهوم از خود بیگانگی وارتباط آن با دین و اقتصاد از منظر کارل مارکس با توجه به مفهوم معنای زندگی
سال انتشار: 1400
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 727
- صدور گواهی نمایه سازی
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
IICMOCONF04_010
تاریخ نمایه سازی: 15 تیر 1400
چکیده مقاله:
کارل مارکس یک نظریه پرداز اقتصادی با تفکرات آزادی خواهانه ی غربی در قرن ۱۸ بود، وی از زمان صنعتی شدن و پیشرفتفناوری غرب بر بیگانگی انسان توسط فرآورده های خویش سخن به میان آورد و آدمی را تولید کننده چیزی دانست که سودی به اونمی بخشد و بورژواها (صاحبان سرمایه) تمام سرمایه و سود را کسب می کنند و بهای ناچیزی به کارگران می دهند و تمام عمر خود رادر حال کاری بوده که نه استعداد ونه خلاقیتش را شکوفا می کند.وی عامل این خود بیگانگی را در ۱- فیتیش یا بردگی کالایی توسط جامعه سرمایه داری و ۲- دین عنوان کرد، مارکس با تاسی ازاستادش هگل دین را سبب دور شدن انسان از خود طبیعی اش دانست زیرا آدمی مجبور بود که کارهایی انجام دهد برایوعده و وعیدها و این را بسان تولید کالا می دانست که برخلاف استعداد و خلاقیت مجبور به اطاعت از فرمان ها یکنواخت هستی کهفرد را از خود دورمی کند باشد.در انتها کارل مانیفست (بیانیه ی) کمونیست را تقریر کرد تا خواستار یک جامعه آرمانی بدون دین اجباری و نظام طبقاتی و جامعهسرمایه داری باشد. در این مقاله رابطه دین و اقتصاد با خود بیگانگی را در کتب کارل مارکس کنکاش و نقاط قوت و ضعف مطالبشانرا با محوریت معنای زندگی بررسی می کنیم.
کلیدواژه ها:
نویسندگان
صدیقه خدادادی
کارشناسی ارشد کلام اسلامی دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی تهران
حسین دانشور
کارشناس دانشگاه فرهنگیان پردیس علامه طباطبایی بوشهر