رابطه بین تفکر انتقادی با راهبردهای شناختی : نقش واسطه ای هوش معنوی

هدف از پژوهش حاضر تعیین نقش واسطه ای هوش معنوی بر روی رابطه بین تفکر انتقادی با راهبردهای شناختی می باشد. روش پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر معلمان ناحیه ۲ شهرستان خرم آباد بودند که طبق آمار به دست آمده مشتمل بر ۳۷۰ نفر بودند . تعداد در طرح های مدل یابی چون مدل در نمونه های کوچک (زیر ۲۰۰ نفر از برازش مناسب برخوردار نیست بنابراین با نظر فیدل و تاباکنیک، ( ۲۰۱۱ مبنی بر نمونه هر چه بزرگتر بهتر نمونه پژوهش حاضر ۲۰۰ نفر و با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. ابزارهای استفاده شده در این پژوهش پرسشنامه خودارزیابی هوش معنوی کینگ (۲۰۰۸)، پرسشنامه تفکر انتقادی ریکتس ( ۲۰۰۳) و پرسشنامه راهبردهای شناختی کرمی (۱۳۸۷) بودند. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار AMOS تحلیل شد. نتایج نشان داد بین تفکر انتقادی با هوش معنوی رابطه معنادار وجود دارد، بین هوش معنوی با راهبردهای شناختی رابطه معنادار وجود دارد، اما بین تفکر انتقادی با راهبردهای شناختی رابطه معنادار وجود ندارد و در نهایت هوش معنوی بر روی ارتباط تفکر انتقادی با راهبردهای شناختی نقش واسطه ای دارد.

کلیدواژه ها:

تفکر انتقادی ، راهبردهای شناختی ، هوش معنوی