بررسی مجدد رابطه بین علائم افسردگی و ارتباط زناشویی با استفاده از یک الگوی آزمایشی: اثر تعدیل کننده حالت غمگین پرخاشجو

بررسی های صورت گرفته در ادبیات روانشناسی ارتباطات زناشوئی، نشان وجود تعارض معناداری در میان نتایج صورت پذیرفته شده در سنجش تاثیر نشانه های افسردگی زوجین بر روی روابط زناشوئی این زوجین وجود دارد و بسیاری از پژوهشها موید وجود این رابطه و بسیاری نیز مهر تائید بر عدم تاثیرمعنادار اختلال افسردگی بر روی ماهیت و کیفیت روابط زناشوئی میان این زوجین داشته اند. از این رو تحقیق حاضر با این هدف صورت پذیرفت تا به این مسئله حل نشده، پاسخی جامع و واحد دهد. بعبارت دیگر، مسئله اصلی در انجام تحقیق حاضر پاسخ به این سوال بوده که "آیا در تمامی تیپهای شخصیتی و ویژگیهای رفتاری و خلق و خوی زوجین، افسردگی یکی از زوجین بر روی ارتباطات زناشوئی تاثیرگذار میباشد یا خیر؟". از این رو ما مطالعه خود را بر این فرض قرار دادیم که تنها زمانی افسردگی یکی از زوجین بر روی ارتباطات زناشوئی شان تاثیرگذار میباشد که زوج افسرده از خود خلق و خوی غمگین پرخاشگر را بروز دهد. به منظور انجام تحقیق حاضر، ما از استانداردهای روش تحقیق کمی و آزمونهای آمار توصیفی (آماره های مرکزی و مولفه های جمعیت شناختی) و همچنین آمار استنباطی شامل آزمونهای واریانس Anova، آزمون کوواریانس تک متغیره (Manova) و همچنین تی مستقل (Independent Sample T-test) با بکارگیری نرم افزار تحلیل آماری Spss 23 استفاده نمودیم.یافته های تحقیق نشان داده است که میان علائم افسردگی و ارتباط زناشویی در ارتباط زوجین دارای همسر با علائم افسردگی با سطح معناداری کمتر از (p<0.05)0,05 و در سطح اطمینان 95درصد فرضیه اصلی تحقیق تایید گردیده است و همچنین سایر فرضیه ها نیز با سطح معناداری کمتر از 0,05 مورد تایید قرار گرفته اند. نتایج حاصل از مطالعه حاضر نشان داد که همسران زنانی که سطوح بالاتری از نشانه های افسردگی را از خود نشان داده بودهاند، پس از اینکه همسرانشان دچار حالت خلق و خوی غمگین پرخاشگر می شده اند، رغبت و تمایل بیشتری در ایجاد درخواستهای مثبت از همسران خود داشته اند. لازم به ذکر میباشد که شوهران این زنان، از وضعیت خلق و خوی خاص همسران خود آگاه نبوده و به آنها هیچ گونه پیام و یا آگاهی داده نشده بوده است.

کلیدواژه ها:

افسردگی ، ارتباط زناشویی ، خلق و خوی غمگین پرخاشجو ، زوجین با نشانه های افسردگی.