سعادت در تامّلات فلسفی حکمای اسلام وغرب

سال انتشار: 1399
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 338

فایل این مقاله در 17 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

HUDE02_270

تاریخ نمایه سازی: 1 اردیبهشت 1400

چکیده مقاله:

فیلسوفان یونانی همچون سقراط و افلاطون و ارسطو سعادت را از طریق کسب فضایل می دانند و بلکه معتقدند هر آنچه انسان انجام می دهد بخاطر کسب سعادت است . نزد سقراط سعادت علت غایی و نهایی انسان است و انسان هر چیز دیگری را به خاطر سعادت می خواهد . افلاطون نیز غایت اخلاق و فضایل و غایت انسان و بالاترین خیر انسان را سعادت می داند ارسطو سعادت را خیراعلی و هم بنفسه تامّ و کامل می داند و هم آن را مطلوب بنفسه می داند بطوریکه هر انسانی آن را برای خود طلب می کند .واز طرفی ایشان غرض و هدف تمام افعال انسان را خیر می داند ، بلکه مقصود تمام آمال انسان خیر و خیراعلی می باشد به نظر ایشان خیر غایت هر چیزی است که انسان آن را انجام می دهد و سعادت آن غایت اخیره برای تمام افعال انسان است . یعنی غایات الغایات تمام افعال انسان در حیات خویش، سعادت است. فارابی سعادت را برترین خیری می داند که انسان به دنبال کسب آن است به نظر ایشان سعادت غایت مطلوبی است که همه انسان ها مشتاقانه خواهان آن هستند و با تلاش شان به سوی آن حرکت می کنند زیرا سعادت ،برترین خیرات ونهایت کمال انسانی است و همه انسان ها خیرخواه و کمال طلبند. بر این اساس که سعادت ، خیر مطلق و ذاتی و همیشگی است ، همه خیرات در راستای سعادت معنا پیدا می کنند و آنچه در نهایت ، به سعادت ختم نشود شرّ«» است. ابوالحسن عامری در کتاب »السعاده و الاسعاد « محـــور اساسی هــدف از خلقت را سعادت طلبی انسان می داند.ابو البـــرکات بغدادی سعـــادت هر نفس را نیــل به آن لذیذ مطلوب لذاته در نزد همان نفس می داند.ابن مسکویه ضمن تعریف »خیر« به مقصود نهایی همه چیز ، سعادت را به معنای »تمام الخیرات« و » غایت الخیرات« معرفی می کند ، زیرا سعادت چیزی است که هرگاه انسان بدان برسد اقناع می شود و دنبال چیز دیگری نیست . اما برای رسیدن به»سعادت قصوی«به سعادت های دیگری نیازاست که بعضی دروجود انسان اند و برخی خارج از وجود انسان می باشند.صدرالمتألّهین شیرازی » اقصی الکمالات « وحقیقت سعادت را ادراک حق وعشق به مبدأو مشاهده جمال و جلال خداوند می داند و آن را هم در اثر صفای نفوس و طهارت ذات انسانهای صاحب حکمت و عرفان ممکن می داند

نویسندگان

محمد حیدری زاد

استاد یار دانشگاه ارومیه