تحلیل حکایت" نورالدّین و شمس الدّین" از "هزار و یک شب" براساس نظریۀ" جوزف کمبپل"

سال انتشار: 1397
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 261

فایل این مقاله در 13 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

JR_PERSI-14-14_007

تاریخ نمایه سازی: 19 اسفند 1399

چکیده مقاله:

"جوزف کمبپل" اسطوره شناس معروف، معتقد است که تمام روایت های اسطوره ای، ساختاری یکسان و واحد دارند.بنابراین، حکایت"نورالدّین و شمس الدّین" از" هزار و یک شب" انتخاب و با این ساختار مطابقت داده شده است. قهرمانداستان پس از آغاز سفر و قبل از ورود به نخستین آستان، اعمالی مانند: به گرمابه رفتن و شستن تن، خلعت فاخرپوشیدن و شربت خوردن را انجام می دهد؛ اطرافیان بر روی او گلاب می افشانند و چهره قهرمان نورانی می شود؛ بهطوری که اطرافیان را شگفت زده می کند. انجام این اعمال به این معناست که: وجود قهرمان، هنگام عبور از نخستینآستان، مستلزم پاکی و زلالی است و باید از هرگونه پلیدی که نشانۀ تعلّقات و وابستگی های دنیایی است؛ مبرّا باشد تا بالباس فاخر معنویّتی که بر تن می کند؛ مجوّز عبور از آستان را بگیرد. در بعضی از حکایت ها در میانۀ راه سفر، قهرمانماجرای قهرمان، ماجرای زنده « می میرد. این به معنای پایان کار نیست؛ بلکه نشانۀ فرا رفتن و متحوّل شدن اوست، زیرا052 ( قهرمان اصلی و شخصی که بنا به وصیّت قهرمان راه سفر را ادامه می : کمبپل 4961 (». بودن استدهد؛ هرچند دارای دو جسم هستند، امّا یک روح دارند. جانشین قهرمان به سفر ادامه می دهد و با مشکلات مبارزه میکند تا به ملاقات خدابانو که همان کمال مطلق است، نایل شود

نویسندگان

میترا حاجی زاده

دانشجوی دوره دکتری زبان و ادبیات فارسی ،واحد مشهد ، دانشگاه آزاد اسلامی ، مشهد ، ایران