قتل های سریالی؛ عوامل و راهکارهای پیشگیری از منظر روانشناسی جنایی (مطالعه موردی پرونده بیجه)

قتل های سریالی در زمره جرائمی قرار دارند که به دلایل مختلف، توجه اذهان عمومی را خصوصا0 در قرون اخیر به خود جلب نموده اند. علت شناسی این نوع از قتل ها نمایانگر این حقیقت است که بین عوامل مختلف روانی، اجتماعی، فرهنگی یا اقتصادی و قتل های سریالی، ارتباط ارگانیک وجود دارد. کنکاش درمولفه عوامل روانی، روشن کننده این امر است که اختلالات روانی در وقوع قتل های سریالی اهمیت زیادی دارد. علاوه بر این، نظریات جرم شناختی در حوزه روان شناسی جنایی بیانگر ارتباط میان قتل های سریالی و عوامل روانی است. با نگاهی به زندگی شخصیت هایی همچون بیجه، نقش پررنگ مشکلات روانی در شکل گیری شخصیت بزهکاران سریالی به وضوح دیده می شود. استفاده از آموزه های علت شناسانه روانی در خصوص قتل های سریالی هنگامی مؤثر واقع می گردد که با راهکارهای پیشگیرانه در جهتِ بازداشتن بزهکاران احتمالی از ارتکاب جرم همراه گردد، که اغلب به دو صورت فرد مدار و موقعیت مدار عینیت می یابد. با بررسی چنین اقداماتی در پرونده قاتلان سریالی مانند بیجه این نتیجه حاصل می گردد که اگر به درستی از آموزهای پیشگیرانهدر جهتِ کنترل عوامل روانی محر6ک جرم استفاده شود، این قبیل جنایات کمتر به وقوع می پیوندند. در این راستا، استفاده از شیوه های نوین آموزشی، جامعه پذیر نمودن و همچنین به حداقل رساندن فرصت های مجرمانه از مهم ترین اقدامات به شمار می آید. درواقع، بایستی بدین واقعیت پی برد که همواره در برخورد با پدیده های مجرمانه، پیشگیری بر درمان و مجازات اولویت دارد.

کلیدواژه ها:

اختلال رفتاری ، قتلهای سریالی ، تجاوز ، پیشگیری ، پیشگیری فرد مدار