رد پای معناباختگی در مجموعه داستان مثل همه ی عصرها

سال انتشار: 1399
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 754

فایل این مقاله در 10 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

EJPS03_027

تاریخ نمایه سازی: 19 مهر 1399

چکیده مقاله:

معناباختگی از جمله مباحثی است که در سده ي اخیر مورد توجه نویسندگان فراوانی قرار گرفته است. شک و ابهام ناشی از بی پایه و اساس بودن اعتقادات مذهبی و بیهودگی تلاش براي اصلاح امور، انسان عصر مدرن را بر آن داشت تا در جستجوي توجیهی منطقی براي یافتن معناي حقیقی زندگی خود باشد. می توان گفت انسان مدرن، به نوعی، هدف خود را از زندگی از دست داده و پوچ گرایی به یکی از بحران هاي عصر مدرن بدل شد. فلسفه ی پوچی به درمانده بودن انسان در این دنیا اذعان دارد و معتقد است که راه گر ی زي از استیصال آدمی در زندگی وجود ندارد. آلبر کامو، مروج فلسفه ي پوچی، معتقد است که علت پوچی، خاموشی و بی تفاوتی جهان نسبت به فریاد و استیصال آدمی است. برخی نویسندگان معاصر ادبیات ایران نیز متاثر از این جریان در آثار خود از جلوه هاي معنا باختگی استفاده کرده و پوچی زندگی انسان مدرن را به تصویر کشیده اند. مجموعه داستان مثل همه ي عصر ها ( 1370 )، از زویا پیرزاد، شامل هجده داستان کوتاه است که نویسنده سعی دارد بخش هایی از زندگی انسان عصر جدید را بازگو کند. زویا پیرزاد، در برخی از این داستان ها، به انعکاس جلوه هایی از معنا باختگی مانند روزمرگی، بی اعتنایی جهان نسبت به درد و رنج آدمی و تنهایی در زندگی پرداخته است که تحلیل و بررسی آن ها به منظور شناخت چالش ها وتبیین شرایط روحی و اجتماعی افراد در عصر مدرن از اهمیتی فراخور توجه برخوردار است

نویسندگان

فاطمه بیگلری

دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه فردوسی مشهد