درآمدی بر نقد نظریه سلسله مراتب نیازهای مازلو از دیدگاه مدیریت منابع انسانی

نظریه سلسله مراتب نیازهای مازلو، از جمله بنیادی ترین نظریه های تئوری انگیزش است به گونه ای که نظریه سلسله مراتب نیازهایمازلو ابزار مهمی برای درک انگیزش انسان در مقوله مدیریت است. مازلو (1970) معتقد است که انسان با مجموعه ای از نیازها متولدمی شود که به رفتار او نه تنها انرژی بلکه جهت نیز می دهد. او معتقد است که این نیازها سلسله مراتبی سازمان یافته اند و در ابتدا میبایست نیازهای پایین تر ارضا گردد، به گونه ای که به اعتقاد ایشان نیازهای آدمی از یک سلسله مراتبی برخوردار است که رفتار انسان هادر لحظات خاص تحت تاثیر شدیدترین نیاز قرار می گیرند، بر اساس این نظریه، نیازهای انسان، به پنج دسته: نیازهای زیستی، امنیت،محبت، احترام و درنهایت نیاز به خود شکوفایی قابل تقسیم بندی است و این نظریه با توجه به دیدگاه صاحب نظران مدیریت و علوماجتماعی، از دیدگاه سازمانی، مورد مطالعه و بررسی و نقد قرار گرفت. لذا هدف اصلی پژوهش حاضر نقد نظریه سلسله مراتب نیازهایمازلو است. نقد می تواند از زمره روشهای موثر برای سنجش کیفیت و مشخص کردن نقاط قوت و ضعف نظریه سلسله مراتبنیازهای مازلو باشد. با بهره گیری از این امکان سودمند می توان فقره های اطلاعاتی را پالایش نمود. نقد نظریه سلسله مراتبنیازهای مازلو در چارچوبی تحلیلی مطرح می شود که این قالب مدون می تواند در ارتباط با زمینه های مختلف موضوعی بهنقش آگاه سازی خود بپردازد و راهکاری اثربخش برای سنجش درستی اثر است. این پژوهش، از جهت نوع، توسعه ای- کاربردی و از حیث ماهیت، توصیفی- تحلیلی و از نظر نوع داده ها، کتابخانه ای اسنادی محسوب می شود.

کلیدواژه ها:

مازلو ، نیاز ، سلسله مراتب