سفرنامه ابن بطوطه و شرح سفر به لار

23 اسفند 1403 - خواندن 5 دقیقه - 178 بازدید


*لار هفت قرن پیش: شهری بزرگ، پررونق و معنوی*


هفتصد و اندی سال پیش، در روزگاری که سفرها به امید کشف ناشناخته ها و ثبت عجایب جهان بود، ابن بطوطه، جهانگرد بزرگ عرب، گام در شهری گذاشت که شکوهش در آن دوران زبانزد بود: لار. او که در سال ۷۲۸ هجری قمری (۱۳۲۷ میلادی) به این شهر رسید، در سفرنامه خود تصویری زنده و دقیق از لاری ارائه داد که در آن روزگار از شهرهای بزرگ و مهم به شمار می رفت.


*لار؛ شهر چشمه ها، باغ ها و بازارهای پررونق*


ابن بطوطه، لار را چنین وصف می کند:


*و وصلنا الی مدینه لار ، وآخر اسمها راء، مدینه کبیره ، کثیره العیون والمیاه المطرده والبساتین، ولها اسواق حسان، ونزلنا منها بزاویه الشیخ العابد ابی دلف محمد ، وهو الذی قصدنا زیارته بخنج بال، وبهذه الزاویه ولده ابو زید عبد الرحمن،، ومعه جماعه من الفقراء، ومن عادتهم انهم یجتمعون بالزاویه بعد صلاه العصر من کل یوم، ثم یطوفون علی دور المدینه فیعطاهم من کل دار الرغیف والرغیفان فیطعمون منها الوارد والصادر.واهل الدور قد الفوا ذلک فهم یجعلونه فی جمله قوتهم ویعدونه لهم اعانه علی اطعام الطعام، وفی کل لیله جمعه یجتمع بهذه الزاویه فقراء المدینه وصلحاوها ویاتی کل منهم بما تیسر له من الدراهم فیجمعونها وینفقونها تلک اللیله، ویبیتون فی عباده من الصلاه والذکر والتلاوه وینصرفون بعد صلاه الصبح.*

“به لار رسیدیم، شهری بزرگ با چشمه های فراوان، آب های جاری، بوستان های سبز و بازارهایی نیکو.” این توصیف، از شهری حکایت دارد که در آن آب، سرچشمه ی زندگی و آبادانی بوده و باغ های گسترده اش، روح و جان مردمان را طراوت می بخشیده است. وجود بازارهای پررونق نیز نشان از جایگاه اقتصادی لار در مسیر کاروان های تجاری دارد.


*زاویه ی عارفان و نیکوکاران*


جهانگرد مغربی در سفر خود در زاویه ی شیخ عابد ابی دلف محمد اقامت گزید؛ مکانی که تنها محل سکونت نبود، بلکه پناهگاهی برای سالکان، دراویش و مسافران خسته از راه های دور محسوب می شد. پسر شیخ، ابوزید عبدالرحمن، در کنار گروهی از فقرا در این زاویه زندگی می کردند و رسمی نیکو برقرار بود: هر روز پس از نماز عصر، آنان به گرد شهر می گشتند و از خانه ها یک یا دو گرده نان می گرفتند تا به مهمانان و رهگذران نیازمند برسانند.


این شیوه ی همیاری، حکایت از مردمانی داشت که نه تنها به عبادت و ذکر مشغول بودند، بلکه دست در دست هم، فقر و نیاز را در سایه ی نوع دوستی و کرامت انسانی از میان برمی داشتند. در شب های آدینه، این زاویه به محفل شور و عبادت تبدیل می شد. مردمان نیکوکار گرد هم می آمدند، هر کس به قدر وسع خود در راه خیر کمک می کرد، و شب را در نور نماز، قرآن و ذکر می گذراند. سحرگاهان، با طلوع نخستین اشعه های خورشید، این عاشقان از خلوت نورانی خود به خانه هایشان بازمی گشتند.


*پادشاهی در قلب لار*


اما لار نه تنها مرکز علم و عرفان، که شهری با نظام حکومتی مستقل بود. ابن بطوطه از جلال الدین، سلطان لار یاد می کند، مردی {ترک نژاد ؟}که شاید از نیاکان ملک گرگین لاری، شاه نامدار عصر تیموریان بوده است. اگرچه ابن بطوطه موفق به دیدار با او نشد، اما پذیرایی ای که از سوی دربار برای او فرستاده شد، نشان از رسم دیرینه ی میهمان نوازی در این سرزمین داشت.


*لار؛ شهری درخشان در تاریخ*


گزارش ابن بطوطه از لار در قرن هشتم هجری، تصویری ارزشمند از این شهر را در برابر دیدگان ما قرار می دهد:

• شهری بزرگ و آباد، با جمعیتی پویا و اقتصادی شکوفا.

• شبکه ای گسترده از قنات ها و نهرهای جاری، که حیات را در جای جای شهر جاری می ساخت.

• باغ ها و بوستان های فراوان، که روح شهر را زنده و سرسبز نگاه می داشت.

• بازارهایی پررونق، که نشانه ای از جایگاه تجاری و اهمیت بازرگانی لار بود.

• مردمانی متدین و نیکوکار، که زندگی شان با انفاق، عبادت و همدلی درآمیخته بود.

• نظامی حکومتی مستقل، که نشان از اقتدار و شکوه لار در آن دوران داشت.


امروز، با مرور این اسناد ارزشمند، می توان تصور کرد که چگونه لار، این گوهر درخشان در دل تاریخ، در گذر قرون همچنان روح اصیل و ریشه های کهن خود را حفظ کرده است. گویی نسیم قرن ها پیش، هنوز در کوچه پس کوچه های این شهر می وزد و پژواک گام های جهانگردانی چون ابن بطوطه را به گوش زمانه می رساند 


منوچهر عابدی راد اسفند ماه ۱۴۰۳ خورشیدی