منوچهر عابدی راد
محقق رشته منابع طبیعی و محقق تاریخ جنوب ایران (لارستان ) و خلیج فارس
29 یادداشت منتشر شدهانچه از نام روح الله بر اثر فاخر شاه زین العباد بیرمی موسوم به سفینه روح الله ( نوشته در قرن نهم هجری ) مستفاد میگردد*
بسم الله الرحمن الرحیم*
*انچه از نام روح الله بر اثر فاخر شاه زین العباد بیرمی موسوم به سفینه روح الله ( نوشته در قرن نهم هجری ) مستفاد میگردد*
این مقاله کوتاه به ابیاتی میپردازد که موقعیت معنوی و رشحات عرفانی نوعی پدیده ( در اینجا دیوان مکتوب ) جسمی در وجه غیر عینی و روحانی دلالت دارد و در حقیقت شاهد استدلال از استدلال شاهد اورده شده است
*روح الله ما به کام ما شد*
*زان خطبه به جان به نام ما شد*
عرفانی:
• روح الله به معنای «*روح خدا*» اینجا دیوان مسما به روح الله می تواند به حقیقتی الهی اشاره داشته باشد که مفاهیم موجود در این دیوان در قلب سالکان راه حق تجلی می کند.
• *«به کام ما شد»* یعنی این حقیقت معنوی، مطلوب عاشقان حقیقت شده و آرزوی آنان برآورده گردیده است.
• «*زان خطبه به جان*» می تواند اشاره به یک سخن یا پیام معنوی داشته باشد که جان ها را حیات تازه ای بخشیده است.( صیغه عقد بین ماهیت دیوان و مولف ان و دریافتهای عرفانی و ملکه شدن مفاهیم عرفانی لایتجزا در ذهن عابد بیرمی )
• «*به نام ما شد*» یعنی این حقیقت به نام ما ثبت شد، گویی ما نیز جزئی از این حقیقت شدیم ( مفاهیم عرفانی این نوشته معنوی در عقد دائم صاحب مکتوب یعنی عارف بالله عابد بیرمی است و بنام این عارف ثبت شده )
*روح الله ما که ذات پاکست*
*چون ادم این و ان روان ست*
این بیت دارای مفهومی عرفانی است. در اینجا “*روح الله*” می تواند به معنای مکتوبی منحصر به فرد باشد، که ذاتی پاک و مقدس دارد. در مصراع دوم، گفته شده که این روح الهی “*چون آدم این و آن روان است*”، که می تواند به این معنا باشد که مفاهیم عرفانی و شناخت و انچه در تجلی مفاهیم در کتاب روح اله اورده شده همچون روح الهی در وجود تمام انسان ها جریان دارد و در کالبدهای مختلف حلول می کند.
اگر این بیت را در بافت عرفانی ببینیم، می توان آن را به *اندیشه وحدت وجود* نیز مرتبط دانست، که بر اساس آن، حقیقت یکی است و در تمامی مخلوقات تجلی می کند.
*روح الله ما که شاهد ماست*
*کان دختر بکر «عابد » ماست*
این بیت دارای مفهومی عرفانی و استعاری است. در مصراع اول، «*روح الله ما که شاهد ماست*» نشان می دهد که روح الهی همیشه حاضر و ناظر بر ماست. این حضور می تواند به نوعی اشاره به درک باطنی، شهود عرفانی یا حتی نوعی هدایت الهی باشد.
به بیان دیگر شاهد در زبان صوفی همانا زیبارویی است که از جلوهای جمال الهی متصور میگردد
در مصراع دوم، «*کان دختر بکر عابد ماست*» ترکیبی رمزآلود دارد. «*دختر بکر*» در متون عرفانی و ادبی معمولا نمادی از پاکی، حقیقت ناب، یا روح مجرد و دست نخورده ای است که درک آن تنها برای اهل معنا ممکن است. «*عابد ما*» می تواند اشاره به کسی باشد که در مسیر عبادت و سلوک عرفانی قرار دارد. در این صورت، ممکن است مفهوم این باشد که آن حقیقت پاک و دست نخورده (*دختر بکر*) همان چیزی است که اهل سلوک در پی آن هستند، یا حقیقتی است که از طریق عبادت و تزکیه نفس درک می شود.
این بیت می تواند نوعی اشاره به ارتباط روحانی بین انسان و حقیقت الهی باشد، جایی که روح الله ناظر است و حقیقت و به شکل یک شاهد زیبا رو از جمال الهی تصویر میشود در این صورت (به شکل دختر بکر) جلوه گر است که در مسیر سلوک عرفانی تجلی می یابد
*روح الله ما که بر حق ست او*
*عابد به شهود مطلق است او*
این بیت دارای مفاهیمی عرفانی و الهی است که به جایگاه روح الله و عابد اشاره دارد.
مصراع اول:
«*روح الله ما که بر حق است آن*»
در اینجا، «*روح الله*» می تواند اشاره به حقیقت الهی، پیامبری، یا روح پاک و مقدسی داشته باشد که بر حق است. این بیان تاکید دارد که این روح الهی همواره بر مسیر حق و حقیقت قرار دارد و از آن جدا نیست.
این مکتوب متعهد به قرار روز الست است
مصراع دوم:
«*عابد به شهود مطلق است آن*»
در اینجا، «*عابد*» می تواند به کسی اشاره داشته باشد که در عبادت و پرستش خداوند به نهایت شهود و کمال رسیده است. «*شهود مطلق*» به معنای به شناخت رسیده و عارف شده و این شناخت در بالاترین حد ممکن است. این می تواند نشان دهنده عارفی والا، پیامبری، یا فردی باشد که در نهایت خلوص و عبادت به جایگاه برتری رسیده است.
*ان حمل امانتی که برداشت*
*گاهی به دل و گهی به سر داشت*
تفسیر کلی:
این بیت می تواند به یک شخصیت الهی یا عرفانی اشاره داشته باشد که حقیقت او بر حق است و در عبادت و پرستش خداوند به اوج شهرت و مقام مطلق رسیده است. همچنین، ممکن است بیانگر یک حقیقت متعالی باشد که در عرفان و سلوک معنوی نقش مهمی ایفا می کند.
این بیت مفهومی عمیق و عرفانی دارد که می تواند به امانت الهی و مسئولیت انسان در جهان اشاره داشته باشد.
این مکتوب محتویه صفات و تجلیات الهی است ان را که امانتی برای تخلق به اخلاق الهی میدانیم و این مکتوب ابستن مفاهیم بلند ارزشی است که حتی کوهها قادر به تحمل این حمل ثقیل نبوده اند
مصراع اول:
«*آن حمل امانتی که برداشت*»
در اینجا، «*امانت*» می تواند اشاره به مفهوم قرآنی «*امانت الهی*» داشته باشد که در آیه ۷۲ سوره احزاب به آن اشاره شده است:
“*انا عرضنا الامانه علی السماوات والارض والجبال فابین ان یحملنها واشفقن منها وحملها الانسان انه کان ظلوما جهولا*”
(ما امانت [الهی] را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه داشتیم، اما آنها از پذیرش آن سرباز زدند و از آن ترسیدند، ولی انسان آن را پذیرفت. او [در این امر] بسیار ظالم و نادان بود.)
پس این «*حمل امانت*» می تواند نشان دهنده مسئولیتی باشد که انسان در این دنیا بر عهده گرفته است، مانند شناخت حقیقت، بندگی خدا، یا رسیدن به کمال معنوی.
مصراع دوم:
«*گاهی به دل و گهی به سر داشت*»
این مصراع به نوع مواجهه انسان با این امانت اشاره دارد. گاهی این مسئولیت را با دل (از طریق احساس، عشق، و شهود عرفانی) و گاهی با سر (از طریق تعقل، تفکر، و استدلال) درک و حمل می کند. این تضاد میان دل و سر، نشان دهنده دو راه معرفت در عرفان است: راه عشق (دل) و راه عقل (سر).
*تا وقت ولادتش در امد*
*اب از کمرش سوی سر امد*
*یک قطره چکید و دختری شد*
*از زبده طبع اختری شد*
تفسیر کلی:
این بیت به سفر روحانی و مسئولیت انسان در قبال امانت الهی اشاره دارد. این امانت، که ممکن است حقیقت، عشق الهی، یا تکلیف بندگی باشد، گاه با دل و احساسات حمل می شود و گاه با تعقل و اندیشه. این دوگانگی نشان می دهد که سلوک معنوی انسان بین شهود قلبی و درک عقلی در نوسان است.
*این بیت ها سرشار از نمادپردازی و مفاهیم عمیق عرفانی و اسطوره ای هستند. برای درک بهتر آن ها، باید هر بخش را جداگانه بررسی کنیم*
مصراع اول:
«*تا وقت ولادتش در آمد*»
این عبارت اشاره به لحظه تولد یا پیدایش چیزی دارد. این ولادت می تواند معنای ظاهری، مانند تولد یک انسان، یا معنای باطنی و عرفانی، مانند ظهور یک حقیقت یا مقام روحانی داشته باشد.
مصراع دوم:
«*آب از کمرش سوی سر آمد*»
در اینجا «*آب*» نمادی قوی است. در متون عرفانی و ادبی، آب معمولا به معنای حیات، طهارت، یا جوهره وجودی در نظر گرفته می شود. «*آب از کمرش سوی سر آمد*» می تواند به نوعی اشاره به تولد انسان از نطفه باشد، اما در سطحی عمیق تر، می تواند نمادی از جریان حقیقت یا معرفت از ریشه (*کمر، یعنی اصل و سرچشمه*) به مرتبه بالاتر (*سر، یعنی مقام اندیشه و شعور*) باشد.
مصراع سوم:
«*یک قطره چکید و دختری شد*»
در اینجا، یک قطره از آن آب فرو می چکد و به شکل یک دختر متجلی می شود. «*دختر*» در ادبیات عرفانی و اسطوره ای می تواند *نماد پاکی، حقیقت نهفته، یا جلوه ای از حقیقت متعالی* باشد.
مصراع چهارم:
«*از زبده طبع اختری شد*»
در این مصراع، آن دختر به یک «*اختر*» (ستاره) تشبیه شده است. این می تواند نشان دهنده درخشندگی، هدایت، و مقامی والا باشد. «*زبده طبع*» یعنی بهترین و برگزیده ترین حالت سرشت یا آفرینش، که نشان می دهد این دختر نماد چیزی بسیار ارزشمند و برتر است.
تفسیر کلی:
این بیت ها می توانند به فرآیند آفرینش، چه از دیدگاه جسمانی و چه از منظر عرفانی، اشاره داشته باشند. می توان آن را به تولد یک وجود مقدس، حقیقتی والا، یا حتی پدیده ای کیهانی تعبیر کرد.
• *از دیدگاه عرفانی، ممکن است اشاره به تجلی حقیقت الهی یا نوعی معرفت باشد* که از سرچشمه ای پاک (آب) نشات گرفته و در شکل یک موجود مقدس یا ستاره ای هدایت کننده ( مکتوب معنوی و هدایتگر ) ظهور کرده است.
• از نظر اسطوره ای، می تواند روایتی از تولد یک شخصیت مهم یا وجودی آسمانی باشد که به عنوان راهنما یا نماد پاکی در جهان ظاهر می شود.
به طور کلی، این ابیات با زبانی شاعرانه و استعاری به لحظه ای شگرف در آفرینش یا ظهور یک حقیقت متعالی اشاره دارند.
این حقیقت و وجود مقدس همانا اثر فاخر و ارزنده و عرفانی است که بنام سفینه روح الله سمت تجلی و بروز و ظهور یافته است
*شاه زین العباد بارها اورده که تا رموز عرفانی ندانی ، درک سفینه روح الله نتوانی*ولی اگر درکش کنی به اوج رسی
روح الله ما به معنی و نقل
هرگز نرسد به درک او عقل
تا هر که نکاح او نماید
یعنی به شروع ان دراید
( ورود به مرحله سلوک )
جان مهر صفت صداق سازد
وز هستی خود فراق سازد
( صداق این وصل همانا فنا و از خود گذشتن است )
وانگه ز وجود تا نمیرد
روح الله ما به بر نگیرد
( پس از فنا وصال روح الله حاصل اید )
در اخر اورده :
روح الله ما کتاب فرد است
ان دختر ما و قحل مردست
تفسیر کلی بیت در چارچوب کتاب سفینه روح الله:
• این بیت به دو گروه اشاره دارد:
١-حقیقت ناب و یگانه (کتاب فرد، دختر ما - سفینه روح الله) که دربرگیرنده معرفت الهی است.
٢-انسان هایی که از این حقیقت دور مانده اند (قحل مرد) و درک این معرفت برایشان دشوار یا ناممکن است
منوچهر عابدی راد
حسین خادم
اسفند ماه ۱۴۰۳ خورشیدی