جهل مرکب و مجادلات بی پایه: راهکارهای فلسفی و علمی برای رهایی از دام خودبرحق پنداری و نادانی

14 اسفند 1403 - خواندن 21 دقیقه - 227 بازدید
"جهل مرکب و مجادلات بی پایه: راهکارهای فلسفی و علمی برای رهایی از دام خودبرحق پنداری و نادانی"

مجادله ی جاهلانه در باب خدا: بررسی آیات ۳ و ۴ سوره حج از منظر حکمت، روان شناسی و علوم شناختی

قرآن کریم، کلام الهی و کتاب هدایت انسان ها، در جای جای خود به مهم ترین مسائل انسانی و هستی شناسانه پرداخته است. در این میان، آیات ۳ و ۴ سوره حج به موضوعی ظریف و قابل تامل اشاره دارند: مجادله در باب خداوند متعال بدون بهره مندی از دانش و آگاهی کافی. این آیات پرسش های بنیادینی را در حوزه معرفت شناسی پیش روی ما می گشایند: چرا جمعی از انسان ها در مورد خدا، هستی برین و مسائل وابسته به آن، بی آنکه از دانش و شناخت لازم برخوردار باشند، به بحث و جدل روی می آورند؟ چه عوامل پنهان و آشکاری سبب می شود که انسان، راه جستجوی خردمندانه حقیقت را رها کرده و به مجادلات بی پایه و فرجام گرایش یابد؟

مقاله حاضر، با اتخاذ رویکردی میان رشته ای، بر آن است تا به این پرسش های اساسی پاسخ دهد. تفسیر آیات ۳ و ۴ سوره حج را از سه دریچه اصلی مورد بررسی قرار خواهیم داد:

  • تفسیر فلسفی (بر پایه حکمت اسلامی): با استمداد از آموزه های فلاسفه و حکمای جهان اسلام، به ویژه ژرف اندیشی های ابن سینا و ملاصدرا، مفهوم محوری «جهل مرکب» و نقش «نفس اماره» در شکل گیری و تداوم مجادلات جاهلانه را واکاوی خواهیم نمود.
  • تفسیر علمی (روان شناسی و علوم شناختی): با استناد به یافته های متقن روان شناسی و علوم شناختی معاصر، به ویژه پدیده ی شناخته شده ی «اثر دانینگ-کروگر»، «سوگیری تاییدی» و نظریه «سیستم های دوگانه تفکر»، سازوکارهای شناختی و روان شناختی موثر در بروز این نوع مجادلات را تحلیل و تبیین خواهیم کرد.
  • راهکارهای عملی برای رهایی از جهل مرکب و ارتقای آگاهی: در نهایت، با توجه به تحلیل های فلسفی و علمی ارائه شده، راهکارهای عملی و گام های سنجیده برای رهایی از دام جهل مرکب و ارتقای سطح دانش و بینش در مباحث الهیاتی و دینی را پیشنهاد خواهیم کرد.

غایت این نوشتار، فراتر از فهم دقیق تر و عمیق تر آیات قرآن کریم، بلکه ارائه رهنمودهایی عملی در جهت بنای جامعه ای است که بر پایه خردورزی، تعامل سازنده و گفت وگوی آگاهانه استوار باشد.

۱. تفسیر فلسفی (بر پایه حکمت اسلامی)

۱-۱. جهل مرکب و خطر آن

در منظومه فکری حکمت اسلامی، «جهل مرکب» به مثابه یکی از مهم ترین موانع فراروی سالک طریق معرفت و حقیقت جویی به شمار می رود. جهل مرکب، وضعیتی بس پیچیده و گمراه کننده است که در آن، فرد نه تنها از حقیقت بی خبر است، بلکه از بی خبری خود نیز غافل است و نادانی خویش را به دانایی پنداشته است (ابن سینا، الاشارات و التنبیهات). این نوع از جهل، به مراتب مهلک تر و آسیب زاتر از «جهل بسیط» است؛ چرا که در جهل بسیط، فرد دست کم به نادانی خود آگاه بوده و چه بسا در صدد رفع آن برآید. اما در جهل مرکب، فرد به سبب فقدان آگاهی از نادانی خویش، در چرخه ای از خودبرحق پنداری و توهم دانایی گرفتار آمده و نه تنها در پی تحصیل دانش و معرفت برنمی آید، بلکه با تصلب و تعصب تمام، از باورهای نادرست و بنیان افکن خود دفاع می کند.

حکیم فرزانه، ابن سینا، در نظریه بدیع «عقل فعال»، به تبیین این مهم می پردازد که کسانی که از درک حقیقت ناب و دست یابی به مرتبه عقلانیت ناب محروم می مانند، ناگزیر در سیطره ی «وهم» و «خیال» گرفتار خواهند شد و به جای تمسک به عقل سلیم و استدلال منطقی، از تصورات باطل، پندارهای بی اساس و شیاطین فکری (همچون تعصبات کور، هواهای نفسانی افسارگسیخته و شهوات ویرانگر) پیروی خواهند نمود (ابن سینا، فی علم النفس من کتاب الشفاء). این شیاطین فکری، فرد را به وادی مجادلات بی پایه و بی سرانجام رهنمون ساخته و او را از صراط مستقیم حقیقت جویی فرسنگ ها دور می سازند. آیه شریفه مورد بحث نیز، به «پیروی از هر شیطان سرکش» اشاره دارد که به نیکویی می تواند ناظر به همین شیاطین فکری و وسوسه های نفسانی تفسیر گردد (قرآن، ۲۲:۳-۴). در واقع، مجادله جاهلانه در باب خدا، نه برآمده از عقل و منطق، بلکه نشات گرفته از وهم و خیالات شیطانی و پیروی از پندارهای نادرست است.

۱-۲. نقش نفس اماره

از منظر عارف کامل، ملاصدرا، «نفس اماره» (پست ترین مرتبه نفس انسانی که سرکش و افسارگسیخته است) نقشی بس اساسی و محوری در شکل گیری و استمرار مجادلات جاهلانه ایفا می نماید (ملاصدرا، رساله سه اصل). نفس اماره، به شدت گرایش به خودمحوری و خودپسندی دارد و همواره در پی توجیه اعمال و خواسته های ناروای خویش است. این مرتبه از نفس، برای گریز از بار سنگین مسئولیت پذیری و رویارویی با حقیقت تلخ، به تحریف و قلب واقعیت ها مبادرت می ورزد. از این رو، هنگامی که فردی فاقد دانش و بینش کافی، گستاخانه در مورد خداوند سبحان به مجادله می پردازد، این نفس اماره است که او را به سوی دفاع از باورهای سست و بی بنیان سوق داده و از اعتراف به اشتباه و کسب دانش راستین باز می دارد. نفس اماره، با آفرینش توهم دانایی و القای حس خودبرحق پنداری، فرد را در ورطه جهل مرکب تثبیت کرده و او را از هرگونه تلاش برای رهایی از آن بازمی دارد. به بیان دیگر، مجادله جاهلانه، تجلی اراده نفس اماره برای حفظ سیطره جهل و نادانی بر وجود انسان است.

۲. تفسیر علمی (روان شناسی و علوم شناختی)

۲-۱. اثر دانینگ-کروگر

یافته های ارزشمند روان شناسی و علوم شناختی نوین نیز، به گونه ای شگفت انگیز، تفاسیر حکمی و فلسفی ارائه شده در حکمت اسلامی را تایید و تقویت می نمایند. «اثر دانینگ-کروگر» که به نام دو روان شناس برجسته، دیوید دانینگ و جاستین کروگر، نام گذاری شده است، پدیده ای شناخته شده در روان شناسی اجتماعی است که به وضوح نشان می دهد افراد کم دانش و فاقد مهارت لازم در یک حوزه خاص، به دلیل ناتوانی ذاتی در ارزیابی دقیق و صحیح سطح شایستگی و مهارت خود، اغلب دچار اعتمادبه نفس کاذب و اغراق آمیزی در ادعاهایشان می شوند (Kruger & Dunning, 1999). به عبارت رساتر، افراد نادان، نه تنها نادانی خود را تشخیص نمی دهند، بلکه به سبب همین نادانی، به اشتباه تصور می کنند که بسیار دانا و آگاه هستند و از دیگران برترند.

برای مثال، فردی که صرفا اطلاعاتی سطحی، ناقص و پراکنده در مورد فلسفه و الهیات کسب کرده است، ممکن است با قطعیت و اعتمادبه نفسی بی جا و غیرمنطقی، در مورد خداوند متعال و مسائل پیچیده الهیاتی به اظهار نظر و استدلال بپردازد و حتی خود را صاحب نظر و متخصص در این حوزه بپندارد. این در حالی است که متخصصان و دانشوران واقعی این عرصه ها، به دلیل آگاهی عمیق تر از پیچیدگی ها، ظرافت ها و ابعاد ناشناخته ی موضوع، معمولا با احتیاط، تواضع و فروتنی بیشتری سخن گفته و از قطعیت بخشی های بی مورد پرهیز می کنند.

۲-۲. سوگیری تاییدی و سایر سوگیری های شناختی

«سوگیری تاییدی» (Confirmation Bias)، یکی دیگر از سازوکارهای نیرومند شناختی است که به تقویت و استمرار مجادلات بی پایه کمک شایانی می رساند (Nickerson, 1998). مغز انسان، به طور طبیعی و ناخودآگاه، تمایل دارد اطلاعات، شواهد و استدلال هایی را بپذیرد و به آن ها توجه کند که با باورها، پیش فرض ها و نگرش های پیشین او همسو و سازگار باشند؛ در مقابل، به طور ناخودآگاه داده ها و یافته های متضاد و مخالف را نادیده گرفته، کم اهمیت جلوه داده و یا به نحوی تفسیر می کند که با باورهای قبلی او همخوانی پیدا کنند. این سوگیری شناختی فراگیر، سبب می شود که فرد در جریان مجادله، تنها به دنبال قرائن و شواهدی بگردد که پندارهای نادرست او را تایید نموده و از شنیدن و پذیرش استدلال های مستدل و معتبر مخالف، سر باز زند. در نتیجه، مجادله ی جاهلانه، به جای آنکه به کشف حقیقت رهنمون شود، به تدریج به عرصه ای برای تایید و تثبیت باورهای از پیش شکل گرفته و غالبا نادرست تبدیل می گردد.

علاوه بر سوگیری تاییدی، سوگیری های شناختی دیگری نیز می توانند در تشدید مجادلات بی پایه و غیر عالمانه موثر باشند. برای مثال، «سوگیری لنگر انداختن» (Anchoring Bias) سبب می شود که فرد به شدت تحت تاثیر اولین اطلاعاتی که در مورد یک موضوع به دست می آورد قرار گرفته و در ادامه، سایر اطلاعات را با توجه به آن لنگر ذهنی اولیه پردازش کند. این سوگیری می تواند موجب شود که فرد در مجادله، بر باورهای اولیه ی خود که ممکن است نادرست باشند، پافشاری نموده و از پذیرش دیدگاه های جدیدتر و مستدل تر امتناع ورزد. همچنین، «سوگیری تایید اجتماعی» (Social Proof Bias) باعث می شود که فرد تمایل داشته باشد باورها و رفتارهای اکثریت افراد جامعه را تایید و از آن ها پیروی کند، حتی اگر آن باورها و رفتارها نادرست یا غیر منطقی باشند. این سوگیری می تواند به مجادله ی جاهلانه دامن بزند؛ زیرا فرد ممکن است به دلیل ترس از مخالفت با جمع یا به امید کسب تایید اجتماعی، از باورهای نادرست رایج دفاع نموده و به مجادله با منتقدان بپردازد.

۲-۳. نقش سیستم های دوگانه تفکر

دانیل کانمن، روان شناس برجسته و برنده جایزه نوبل، در نظریه نافذ «سیستم های دوگانه تفکر» (Dual Systems Theory) نشان می دهد که انسان ها از دو نظام شناختی متمایز برای تفکر و تصمیم گیری بهره می برند: سیستم ۱ (تفکر سریع، شهودی و خودکار) و سیستم ۲ (تفکر کند، تحلیلی و ارادی) (Kahneman, 2011). سیستم ۱، به طور ناخودآگاه، سریع، بی دردسر و با صرف کمترین انرژی ذهنی عمل می کند و عمدتا بر اساس شهود، احساسات، عادت ها و کلیشه های ذهنی به تصمیم گیری می پردازد. سیستم ۲، در مقابل، کندتر، منطقی تر، سنجیده تر و نیازمند صرف تلاش ذهنی قابل توجه است و به تحلیل عمیق تر اطلاعات، استدلال گام به گام و ارزیابی نقادانه شواهد می پردازد.

در مجادلات بی پایه و جاهلانه، سیستم ۱ تفکر، نقش غالب و تعیین کننده را ایفا می کند. فرد بدون انجام تحلیل عمیق، تفکر انتقادی و استدلال منطقی، به سرعت و به طور شهودی به اظهار نظر، داوری شتاب زده و مجادله ی بی حاصل می پردازد و بیشتر بر کلیشه های ذهنی، باورهای سطحی و احساسات زودگذر تکیه می کند. برای رهایی از چرخه ی مجادلات جاهلانه و نیل به فهمی ژرف تر و استوارتر، ضروری است که به صورت آگاهانه و ارادی، از سیستم ۲ تفکر خویش بهره بگیریم و با تحلیل دقیق، استدلال منطقی و ارزیابی نقادانه و منصفانه مسائل، به بررسی و مداقه در موضوعات مختلف بپردازیم. به کارگیری سیستم ۲ تفکر، مستلزم صرف وقت، انرژی و تلاش ذهنی است، اما پاداش آن، دستیابی به شناختی معتبرتر، عمیق تر و رهایی از دام جهل مرکب و مجادلات بیهوده است.

۳. راهکارهای عملی برای رهایی از جهل مرکب و ارتقای آگاهی

با عنایت به تحلیل های فلسفی و علمی ارائه شده، راهکارهای عملی و گام های اجرایی زیر، برای رهایی از ورطه جهل مرکب، ارتقای سطح دانش و آگاهی و بهبود کیفیت مباحث مربوط به خدا و مسائل دینی پیشنهاد می گردد:

۳-۱. پرورش تفکر انتقادی

«تفکر انتقادی» (Critical Thinking) مجموعه ای ارزشمند از مهارت های شناختی و فراشناختی است که به فرد توانایی می دهد تا اطلاعات و ادعاهای گوناگون را به طور فعال، نظام مند، عقلانی و منصفانه تحلیل و ارزیابی نموده و از پذیرش بی چون وچرای باورهای نادرست، قضاوت های شتاب زده و استنتاج های غیر مستدل اجتناب ورزد (Facione, 1990). پرورش تفکر انتقادی، شامل تقویت پرسشگری فعال، بررسی دقیق و موشکافانه منابع اطلاعات، شناسایی پیش فرض ها و سوگیری های پنهان و آشکار، ارزیابی منطقی استدلال ها و شواهد ارائه شده، تشخیص مغالطات و خطاهای رایج در استدلال، و سنجش اعتبار و قطعیت ادعاها است. در مواجهه با هر باور، ادعا یا گزاره ای، به ویژه در موضوعات پیچیده و مناقشه برانگیز دینی، لازم است که پرسش های انتقادی بنیادین را از خود بپرسیم و به تامل و تعمق در پاسخ آن ها بپردازیم: «منبع و ماخذ این باور یا ادعا چیست؟»، «آیا شواهد عینی، منطقی و معتبری برای اثبات آن وجود دارد؟»، «آیا در استدلال مطرح شده، مغالطه یا خطای منطقی آشکاری وجود دارد؟»، «آیا این ادعا با سایر باورها و دانسته های معتبر من سازگار است؟»، «چه پیش فرض ها و سوگیری هایی ممکن است بر شکل گیری این باور تاثیر گذاشته باشند؟». مطالعه ی روش های شناسایی انواع مغالطات منطقی، مانند «مغالطه توسل به جهل» (Argument from Ignorance)، «مغالطه پهلوان پنبه سازی» (Straw Man Fallacy) و «مغالطه مسموم کردن چاه» (Poisoning the Well Fallacy)، نیز می تواند در این زمینه بسیار راهگشا و اثربخش باشد.

۳-۲. به کارگیری روش سقراطی (دیالکتیک)

«روش سقراطی» (Socratic Method) که ریشه در سنت فلسفی یونان باستان دارد، روشی دیالکتیکی، پرسش محور و تعاملی برای کندوکاو در مفاهیم، باورها و ارزش ها، پالایش اندیشه ها و نیل به فهمی ژرف تر و جامع تر است (Vlastos, 1983). در این روش، فرد با طرح سوالات زنجیره ای، هدفمند و پی در پی، طرف مقابل (و یا حتی خود) را به چالش می کشد تا مبانی، مفروضات و پیش فرض های زیربنایی باورهایش را به صورت عمیق مورد بازبینی، وارسی و ارزیابی انتقادی قرار دهد. روش سقراطی، با ایجاد بستری برای خودکاوی، خوداندیشی و مواجهه با نقاط ضعف استدلال ها، به رهایی از جزم اندیشی، تعصب و جهل مرکب یاری رسانده و فرد را به سوی تفکر نقادانه، ژرف اندیشی و حقیقت جویی سوق می دهد.

به عنوان نمونه، در یک گفت وگوی چالشی و سازنده در مورد خداوند متعال، می توان از روش سقراطی به این شیوه بهره گرفت و پرسش های زیر را به صورت زنجیره ای مطرح نمود:

  • «تعریف شما از خدا چیست؟» (پرسش برای روشن شدن مفهوم)
  • «این تعریف مشخصا بر چه مبنای عقلی یا نقلی استوار است؟» (پرسش در مورد مستندات و مبانی)
  • «آیا این تعریف با سایر صفات و ویژگی هایی که به خدا نسبت می دهید (مانند خالقیت، علم مطلق، قدرت بی نهایت و...) سازگار و هماهنگ است؟» (پرسش برای ارزیابی انسجام درونی باورها)
  • «آیا می توانید شواهد و دلایل قانع کننده ای برای اثبات وجود خدایی با این ویژگی ها ارائه دهید؟» (پرسش برای مطالبه دلیل و شاهد)
  • «اگر به لحاظ فرضی و موقت فرض کنیم که خدایی با این اوصاف وجود ندارد، آیا استدلال ها و باورهای شما در مورد جهان، انسان و زندگی تغییری خواهد کرد؟ چگونه؟» (پرسش برای سنجش میزان وابستگی باورها به پیش فرض ها)

این نوع پرسشگری نظام مند، پی گیر و منصفانه، فرد را مدد می رساند تا از سطح باورهای سطحی، تقلیدی و غیر مستدل فراتر رفته و به درکی عمیق تر، موجه تر و پخته تر از موضوع دست یابد.

۳-۳. جایگزینی مجادله با گفت وگوی سازنده

مجادله، غالبا با هدف غلبه ی خصمانه بر طرف مقابل، تحقیر و تخریب دیدگاه های او و اثبات برتری و حقانیت خویش انجام می شود؛ حال آنکه «گفت وگوی سازنده» با انگیزه ی متعالی تبادل نظر، هم اندیشی خردمندانه، یادگیری متقابل از یکدیگر، کشف زوایای پنهان حقیقت و نیل به فهمی مشترک و غنی تر صورت می پذیرد. برای تبدیل فضای مخرب مجادله به بستر ثمربخش گفت وگوی سازنده، لازم است که از تکنیک ها و اصول کلیدی «گوش دادن فعال» (Active Listening) به طور جدی بهره بگیریم؛ به سخنان و دیدگاه های طرف مقابل با دقت، تمرکز و حوصله گوش فرا دهیم و صادقانه تلاش کنیم تا جهان بینی، نظام ارزشی و منطق درونی او را به درستی درک کنیم. پرهیز اکید از برچسب زنی های تحقیرآمیز، توهین، تمسخر، پیش داوری و تعصب، از اصول بنیادین و پیش شرط های اساسی گفت وگوی سازنده به شمار می روند. تاکید فعالانه بر نقاط مشترک، ارزش های همگانی (همانند اصل بنیادین جستجوی حقیقت، احترام به عقلانیت و اخلاق مداری) و اهداف والا (همچون تقرب به حقیقت و بهبود کیفیت زندگی فردی و اجتماعی) به جای تمرکز وسواس گونه بر اختلافات و تفاوت دیدگاه ها، می تواند فضایی صمیمی، مثبت، همدلانه و سازنده را برای گفت وگویی ثمربخش و ارتقابخش ایجاد نماید.

۳-۴. رجوع به منابع معتبر و متخصصان راستین

برای دستیابی به درک عمیق تر، جامع تر و موثق تر از مفاهیم دشوار و مناقشه برانگیز دینی و فلسفی، رجوع عالمانه و متواضعانه به منابع معتبر، اصیل و دست اول و مشورت با متخصصان راستین و خبرگان آگاه و باتجربه، امری اجتناب ناپذیر و تعیین کننده است. مطالعه ی دقیق و صبورانه ی آثار مکتوب فلاسفه و عرفای سترگ جهان اسلام، مانند الشفاء، النجات و الاشارات و التنبیهات بوعلی سینا، اسفار اربعه، مفاتیح الغیب و شرح فصوص الحکم صدرالمتالهین شیرازی، فصوص الحکم و فتوحات مکیه شیخ اکبر محیی الدین ابن عربی، مکاسب و فرائدالاصول شیخ مرتضی انصاری، المیزان فی تفسیر القرآن علامه طباطبایی، و جواهرالکلام شیخ محمدحسن نجفی، می تواند به ارتقای چشمگیر سطح دانش، بینش و آگاهی در این حوزه های خطیر و پرچالش کمک شایانی برساند. افزون بر این، بهره گیری خردمندانه از تفاسیر معتبر و عمیق قرآن کریم، مجموعه های گران سنگ روایات اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) و آثار عالمان برجسته و فرهیخته ی دینی، به منظور فهم صحیح و دقیق معارف الهی و آموزه های دینی، بسیار راه گشا و اثربخش خواهد بود.

نتیجه گیری

مجادله ی غیر عالمانه و جاهلانه در مورد خداوند متعال، ریشه در تعامل درهم تنیده ی سه عامل کلیدی و به هم پیوسته دارد: «جهل مرکب» (نادانی نادانسته)، «سوگیری های شناختی» (به ویژه سوگیری تاییدی و لنگر انداختن) و «تسلط نفس اماره» (خودمحوری و گریز از مسئولیت پذیری). رهایی از این وضعیت نامطلوب و ارتقای سطح مباحثات دینی و الهیاتی، مستلزم مجموعه ای هماهنگ و هم افزا از تلاش های فردی و جمعی است که در سه محور اصلی قابل دسته بندی است: «خودآگاهی نقادانه» (تلاش برای شناخت و پالایش باورها و پیش فرض های خویش)، «آموزش نظام مند و فراگیر» (به ویژه در زمینه ی تفکر انتقادی، منطق و اصول استدلال صحیح) و «تمرین مستمر گفت وگوی خردمندانه» (تاکید بر تعامل سازنده، احترام متقابل و جستجوی مشترک حقیقت). همان گونه که مولای متقیان، امام علی بن ابی طالب (علیه السلام)، به درستی و ژرف نگری تمام فرموده اند: «کسی که جهل [و نادانی] خود را نشناسد، در جهل خویش پایدار و استوار خواهد ماند» (امام علی (ع)، غررالحکم و دررالکلم).

اتخاذ این رویکرد جامع، نه تنها پاسخی روشنگر و کارآمد به دغدغه های مطرح شده در آیات ۳ و ۴ سوره حج ارائه می دهد، بلکه رهنمودی اساسی و راهبردی برای بنا نهادن جامعه ای مبتنی بر خردورزی، تساهل، تسامح و گفت وگوی سازنده و آگاهانه به شمار می رود. جامعه ای آرمانی و پیشرفته که در پهنه ی آن، افراد به جای غرق شدن در مجادله های بیهوده، خصمانه و تعصب آمیز، با سلاح دانش، آگاهی، منطق و احترام متقابل، به تبادل اندیشه، هم اندیشی خردمندانه و جستجوی پیوسته ی حقیقت بپردازند و در مسیر تعالی و کمال گام بردارند.

فهرست منابع
  • قرآن کریم، سوره حج، آیات ۳ و ۴.
  • ابن سینا، حسین بن عبدالله. الاشارات و التنبیهات. قم: نشر البلاغه.
  • ابن سینا، حسین بن عبدالله. فی علم النفس من کتاب الشفاء. تحقیق جورج قنواتی و سعید زاید. قاهره: الهیئه المصریه العامه للکتاب، ۱۹۷۵.
  • ملاصدرا، محمد بن ابراهیم. رساله سه اصل. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۱.
  • امام علی (ع). غررالحکم و دررالکلم. قم: دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۳.


Facione, P. A. (1990). Critical Thinking: A Statement of Expert Consensus for Purposes of Educational Assessment and Instruction. Research Findings and Recommendations. Newark, DE: American Philosophical Association.


Kahneman, D. (2011). Thinking, fast and slow. New York: Farrar, Straus and Giroux.


Kruger, J., & Dunning, D. (1999). Unskilled and unaware of it: How difficulties in recognizing one's own incompetence lead to inflated self-assessments. Journal of Personality and Social Psychology, 77(6), 1121–1134.


Nickerson, R. S. (1998). Confirmation bias: A ubiquitous phenomenon in many guises. Review of General Psychology, 2(2), 175–220.


Vlastos, G. (1983). The Socratic Elenchus. Oxford Studies in Ancient Philosophy, 1, 27–58.



منابع داخل پرانتزی (مثال):

  • ... در جهل خویش پایدار و استوار خواهد ماند (امام علی (ع)، غررالحکم و دررالکلم).
  • ... اغراق آمیزی در ادعاهایشان می شوند (Kruger & Dunning, 1999).


خواستار دعاتونم، محمدزاده معلمی کوچک در مسیر روشنایی