ایل بهمئی: میراث داران فرهنگ لر در گذرگاه سنت و مدرنیته

مقدمه: ایل بهمئی، به عنوان یکی از ایلات اصیل و پرنفوذ لرتبار در گستره زاگرس جنوبی، نمادی زنده از پیوند دیرینه انسان با طبیعت و فرهنگ عشایری ایران است. این ایل، با پیشینه ای ریشه دار در تاریخ پرتلاطم مناطق کوهستانی کهگیلویه و بویراحمد و خوزستان، قرن هاست که حیات اجتماعی و اقتصادی خود را بر پایه کوچ نشینی، دامداری و همبستگی طایفه ای بنا نهاده است. فرهنگ پویای بهمئی ها، آمیخته از موسیقی حماسی، رقص های نمادین و آیین های کهن، نه تنها بازتاب دهنده هویت لری است، بلکه روایتی از مقاومت در برابر تغییرات شتابان جهان مدرن را نیز روایت می کند. امروزه، درحالی که چالش هایی مانند مهاجرت جوانان، کاهش مراتع و فشارهای زیست محیطی، شیوه زندگی سنتی آن ها را به آزمون کشیده، تلاش ها برای حفظ میراثی چون گلیم بافی، آوازهای محلی و دانش بومی مدیریت طبیعت، امیدی برای تداوم این فرهنگ دیرپا به شمار می رود. این ایل، با همه فرازونشیب های تاریخی، همچون پلی میان گذشته و حال، نقش خود را به عنوان نگهبان بخشی از تنوع فرهنگی ایران ایفا می کند. در ادامه، به معرفی اجمالی این ایل در ابعاد مختلف پرداخته می شود.
تاریخ و خاستگاه: ایل بهمئی به عنوان یکی از زیرشاخه های قوم لر، در چارچوب قوم نگاری ایران، به گروه های جنوبی لرهای بختیاری-کهگیلویه تعلق دارد. خاستگاه جغرافیایی این ایل به مناطق کوهستانی زاگرس جنوبی، به ویژه استان های کهگیلویه و بویراحمد و خوزستان، بازمی گردد که با الگوی معیشتی کوچ نشینی و دام پروری همخوانی دارد. بر پایه مطالعات انسان شناسی، ساختار طایفه ای بهمئی ها احتمالا در فرایند مهاجرت های دوره ای و ادغام گروه های پراکنده لر در دوره صفویه شکل گرفته است. اسناد تاریخی قاجاری (همچون گزارش های سیاحان اروپایی و اسناد دولتی) نشان می دهد که این ایل در سده های ۱۸ و ۱۹ میلادی، به دلیل موقعیت استراتژیک در مسیر تجاری شیراز به خوزستان، نقشی کلیدی در مناسبات قدرت محلی و تعاملات با حکومت مرکزی ایفا می کردند. در دوره پهلوی اول، سیاست های اسکان اجباری رضاشاه موجب دگرگونی در الگوی کوچ روی و تضعیف نظام سنتی مدیریت مراتع شد، بااین حال، شواهد میدانی حاکی از تداوم پیوندهای خویشاوندی و هویت جمعی در میان زیرگروه های بهمئی است. از منظر زبانشناسی، گویش بهمئی ها در شاخه جنوبی گویش های لری طبقه بندی می شود. این ایل، همچون بسیاری از جوامع عشایری ایران، نمونه ای از پویایی «قومیت» در بستر تحولات سیاسی-اقتصادی سده های اخیر است
ساختار اجتماعی: ساختار اجتماعی ایل بهمئی که در گذشته مبتنی بر سلسله مراتب طایفه ای، رهبری کدخداها و ریش سفیدان و تقسیم بندی های درونی (تیره، تش و مال) بود، در دهه های اخیر تحت تاثیر مهاجرت گسترده به شهرها، کاهش کوچ نشینی و نفوذ نهادهای مدرن دولتی (مانند سیستم قضایی و آموزشی) دچار دگرگونی شده است. اگرچه پیوندهای خویشاوندی و مسئولیت های جمعی (مانند همیاری در کارها) هنوز در مناطق روستایی و عشایری باقی مانده، ولی اقتدار سنتی رهبران محلی در برابر ساختارهای بوروکراتیک دولتی و انتخاب های فردگرایانه جوانان کمرنگ تر شده است. ظهور خانواده های هسته ای به جای خانواده های گسترده، کاهش نقش زنان در تولیدات اقتصادی سنتی (مانند دامداری) و گرایش به آموزش عالی و مشاغل خدماتی، از دیگر نشانه های تحول هستند. بااین حال، سازوکارهای جدیدی مانند شبکه های مجازی قومی برای حفظ ارتباطات طایفه ای، یا مشارکت در تشکل های محلی مدیریت منابع طبیعی (مثل سازمان های مردم نهاد محیط زیستی)، نشان دهنده انعطاف این ساختار در بازتعریف خود در جهان معاصر است. به عبارتی، ساختار اجتماعی بهمئی ها امروزه در حال گذار از الگوی سلسله مراتبی به سوی مدلی ترکیبی از سنت و نوگرایی است.
فرهنگ و آداب و رسوم: فرهنگ بهمئی ها آمیخته ای از عناصر لری و بختیاری است. موسیقی محلی با سازهایی مانند سرنا و دهل و رقص های گروهی مانند چوب بازی، در مراسم عروسی و جشن ها رواج دارد. پوشش سنتی مردان شامل کلاه نمدی، جوقا، زناره، شال کمر، شلوار، پاپیچنه و گیوه و پوشش سنتی زنان شامل مینا، دستمال، جومه و تومون غری است. از آیین های شاخص، مراسم عروسی چندروزه با رقص و پایکوبی و مراسم سوگواری محرم با نوحه های خاص لری است. همچنین، جشن های مرتبط با کوچ بهاره و پاییزه (موسوم به کوچ رو) هنوز در میان برخی گروه های نیمه کوچنده زنده است.
آواز «یاریار» از جمله فرم های آوازی در فرهنگ ایل بهمئی است که عموما در مراسم جمعی مانند عروسی ها، جشن های محلی و آیین های همیاری یا کار گروهی در کشاورزی و دامداری اجرا می شود. این موسیقی با سازهای بومی همچون نی بلند همراهی می شود. اشعار یاریار، اغلب به زبان لری لهجه بهمئی و با مضامینی چون عشق به طبیعت، حماسه های محلی و روایت رنج ها و شادی های زندگی کوچ نشینی سروده شده اند. نقش این موسیقی فراتر از سرگرمی است؛ به عنوان مثال، در گذشته برای هماهنگی کار گروهی در زمان درو یا انتقال دام ها به ییلاق، از ریتم های خاص یاریار استفاده می شد. امروزه، با وجود کاهش اجرای سنتی، تلاش هایی برای ثبت و احیای این میراث (مانند مشارکت در جشنواره های ملی) در حال انجام است. یاریار نه تنها بازتاب دهنده هویت لری بهمئی هاست، بلکه به عنوان ابزاری برای انتقال تاریخ شفاهی و تقویت انسجام اجتماعی در مواجهه با چالش های نوین عمل می کند.
چالش های معاصر: ایل بهمئی در مواجهه با چالش های معاصر، درگیر تنشی پیچیده میان حفظ هویت سنتی و انطباق با الزامات جهان مدرن است. از یکسو، سیاست های توسعه ای دولتی (مانند سدسازی، تقسیم اراضی و محدودیت های کوچ) و تخریب مراتع ناشی از تغییرات اقلیمی، الگوی معیشتی مبتنی بر دامداری و کوچ نشینی را تهدید می کند. از سوی دیگر، مهاجرت جوانان به شهرها برای دستیابی به فرصت های شغلی و آموزشی، نه تنها باعث کاهش نیروی کار سنتی شده، بلکه انتقال دانش بومی و آیین های فرهنگی (مانند گلیم بافی یا موسیقی محلی) را نیز با خطر فراموشی روبه رو ساخته است. هم زمان، نفوذ فناوری های نوین و رسانه های جمعی، ارزش های جمع گرایانه و سلسله مراتب طایفه ای را تحت تاثیر قرار داده است. بااین حال، تلاش هایی برای تلفیق هوشمندانه سنت و نوآوری در جریان است؛ از جمله توسعه گردشگری عشایری، ثبت میراث ناملموس (مانند آوازهای محلی)، یا مشارکت در طرح های حفاظت از محیط زیست با تکیه بر دانش بومی. این تعامل دوسویه، نشان می دهد که بهمئی ها اگرچه در معرض فشارهای بیرونی ناشی از مدرنیزاسیون شتابان قرار دارند، اما از ظرفیت های درونی برای بازتعریف هویت خود در جهان امروز بهره می برند.
جایگاه در مطالعات قوم نگاری: ایل بهمئی به عنوان یکی از جوامع عشایری شاخص ایران، جایگاهی کلیدی در مطالعات قوم نگاری به دلیل ساختار طایفه ای پیچیده، تعامل دیرینه با محیط کوهستانی زاگرس و الگوهای سازگاری با تحولات سیاسی-اقتصادی دارد. پژوهشگرانی مانند نادر افشار نادری و جواد صفی نژاد در تحقیقات میدانی خود، این ایل را نمونه ای از تلفیق سلسله مراتب اجتماعی سنتی (مانند نقش کدخدا و ریش سفیدان) با مکانیسم های حل تعارض جمعی دانسته اند. مطالعاتی دیگری بر نقش این ایل در بازتعریف هویت قومی در بستر مدرنیته و سیاست های دولتی تمرکز کرده اند. همچنین، پژوهش ها نشان می دهند که بهمئی ها با حفظ دانش بومی در مدیریت منابع طبیعی (مانند تقسیم آب و مراتع)، الگویی منحصربه فرد از اکولوژی فرهنگی را ارائه می دهند که برای مباحث توسعه پایدار مرتبط است. این ایل، به عنوان آینه ای از تحولات جامعه عشایری ایران، در تحلیل هایی درباره گذار از کوچ نشینی به اسکان، تضاد سنت و مدرنیته و مقاومت فرهنگی در ادبیات دانشگاهی نیز مورد استناد قرار گرفته است.
نتیجه گیری: ایل بهمئی، با تکیه بر همبستگی طایفه ای و انعطاف پذیری فرهنگی، قرن هاست در قلب زاگرس خشن و زیبا به حیات خود ادامه داده است. هرچند چالش های مدرنیته، مهاجرت و تغییرات اقلیمی شیوه زندگی سنتی آن ها را تحت فشار قرار داده، اما تلاش های این ایل برای حفظ میراثی چون موسیقی حماسی، صنایع دستی منحصربه فرد و دانش بومی مدیریت منابع طبیعی، نشان دهنده تعهد عمیقشان به هویت جمعی شان است. امروزه، بهمئی ها نه تنها به عنوان نگهبانان بخشی از تاریخ شفاهی ایران شناخته می شوند، بلکه نمادی از تعامل پایدار انسان با طبیعت در عین پذیرش تحولات اجتناب ناپذیر دنیای معاصرند. آینده این ایل، در گرو تلفیق هوشمندانه سنت و نوآوری و حمایت از تلاش هایشان برای ثبت و انتقال گنجینه فرهنگی به نسل های بعدی است.