مهدی سلمانی
هنرپیشه - دینپژوه و حقوقخوان - شاعر - عضو کانون حقوق شهروندی - عضو انجمن علمی حقوق دانشجویان و نخبگان
44 یادداشت منتشر شدهانتقاد حقوقی و فقهی مهدی سلمانی بر شکایت ستاد امر به معروف از سریال تاسیان و توقیف غیرقانونی این سریال
مهدی سلمانی : ستاد امر به معروف به موجب ماده ۱۴ قانون حمایت از آمران به معروف که از مصادیق نهادهای موضوع از ماده ۶۶ قانون آیین دادرسی کیفری است ، نمی تواند از فیلیمو برای سریال هایی همچون تاسیان شکایت کند
مهدی سلمانی از حقوق خوانان و یکی فعالان اجتماعی و فرهنگی ، شکایت ستاد امر به معروف از فیلم تاسیان را غیرقانونی و غیرشرعی تلقی کرد .
مهدی سلمانی در مورد حواشی صدا و سیما گفت : در صدا و سیما ساز و سنتور و تار و... را نشان نمی دهند مبادا اسلام تضعیف شود ولی هر جمعه امثال صدیقی را توی چشم هشتاد میلیون آدم فرو می کند حالا تصویر آلات موسیقی بیشتر به زیان اسلام است یا تصویر امثال صدیقی و احمد خاتمی و شریعتمداری و.. ؟
سریال نمایش خانگی تاسیان ساخته خانم تینا پاکروان به تصمیم ساترا که زیرمجموعه صدا وسیماست ، توقیف شد و اجازه پخش ندارد . در نامه ای که در رسانه ها منتشر شده علت این تصمیم محتوای سریال نیست . در این نامه آمده است « وضعیت صیانت خانم تینا پاکروان همچنان نامشخص است... تا زمان حصول نتیجه استعلام صیانت امکان بررسی سریال مذکور وجود ندارد ». کدام مجوز قانونی به ساترا و صدا و سیما اجازه داده است که چنین گسترده و بی مهابا دست به سانسور شخص بزند ؟ طرز تفکری که در صدا و سیماست و در دولت مرحوم رئیسی در وزارت فرهنگ هم حاکم بود و آثارش هنوز باقی است ، از حد سانسور محتوا به حد سانسور آدم ها رسیده است . قبلا هم این سنت ناپاک غیرقانونی بود اما نه به این گستردگی غیرقانونی و غیراخلاقی . همین الان همچنان برخی از کارگردان ها و بازیگران سینما اجازه کار ندارند یعنی سانسور شخص و شخصیت ! فیلمنامه روز واقعه را بهرام بیضایی نوشت که هنوز بعد از ۳۰ سال بهترین اثر سینمایی در مورد واقعه کربلاست . همان زمان اجازه ندادند بیضایی خودش فیلمنامه اش را بسازد . این رفتارها تماما نقض حقوق اساسی اشخاص از جمله حق آزادی بیان بوده و هستند . معنی ساده آن نامه این است که چون خانم تینا پاکروان هنوز مورد تائید برخی نهادها نیست ، پس فیلم او اجازه پخش ندارد . کاری هم به این ندارند که در فیلمش چه گفته و چه آمده است . دقت کنید هیچ یک از نظارت هایی که برای نمایش خانگی پیش بینی شده اند قانون ندارند . محروم کردن اشخاص از حقوقشان قطعا مستلزم حکم قانون است ولاغیر . در تمام مشاغل از پزشکی و مهندسی و وکالت گرفته تا طباخی و نانوایی و الباقی مشاغل ، اگر قرار به محروم کردن موقت یا دائمی کسی از اشتغال به شغلش باشد باید هم نهاد صنفی آن شغل تصمیم بگیرد و هم مرجع قضایی . در تمام مراحل رسیدگی نیز آن فرد حق دفاع دارد اما در مشاغل فرهنگی از جمله سینما قاعده و قانون و قراری حاکم نیست . یک مقام اداری با یک نامه ساده یا حتی بدون نامه یک نویسنده یا بازیگر یا کارگردان یا نقاش و غیره را از شغلش محروم می کند . آن فرد هم هیچ جا حق دفاع ندارد . عدالتی در کار نیست ! در میان همه حقوق اساسی حق آزادی بیان یک حق غیر مشروط و قطعی است . هر کسی فارغ از سابقه و تفکر و علائقش از حق آزادی بیان برخوردار است و می تواند از هر طریق ، از قبیل شعر و رمان و موسیقی و تئاتر و سینما و هنرهای تجسمی و رسانه و عکس و هر طریق دیگر آزادانه حرفش را بزند . اگر در آنچه می گوید جرمی بود ، در صورت مجازات شود اما در روش غیرقانونی و تمامت خواهانه آقایان فقط کسانی حق دارند حرف بزنند که مورد تائید آنها باشند . تازه در مرحله بعد حرفشان هم باید بازبینی شود و فقط حرفی بزنند که آن هم مورد تائید باشد وگرنه ممنوع یعنی شما جمهوریت را به بازی گرفته اید و نظر مردم را به سخره گرفته اید . سازمان صداوسیما نمی تواند در مورد آثار شبکه خانگی هیچ دستوری ابلاغ کند و هر دستوری صادر کند خلاف قوانین و مقررات است . حالا این سوال مطرح است که صداوسیما بر اساس کدام ضابطه قانونی دستور توقیف یک برنامه را در شبکه نمایش خانگی می دهد ؟ بر اساس کدام ضابطه قانونی دستور می دهد تا مثلا عادل فردوسی پور گزارش پخش زنده فوتبال در شبکه نمایش خانگی نداشته باشد ؟ این تصمیم و سایر تصمیمات دیگری که سازمان صداوسیما در خصوص نمایش خانگی می گیرد از لحاظ حقوقی مردود و بدون مستند است . قاعده حقوقی این است که مسئولیت در چهارچوب ضوابط اعمال شود ، این در حالی است که سازمان صدا وسیما هیچ ضابطه ای در اختیار ندارد . نمونه دیگر ، تلویزیون ایران ورزش زنان ایران را بطور کلی سانسور می کند . مساله فقط ورزش نیست . مساله حقی است که از زنان ضایع می شود . حداکثر چیزی که از مسابقات بین المللی زنان ایران در تلویزیون کشور پخش می شود ، یک خبر چندخطی و یکی دو عکس است . صداوسیما هیچ ارزشی برای ورزش زنان ایران قائل نیست . این یک تبعیض ناروای آشکار است که کاملا در تضاد با حرکت روبه توسعهء زنان ایران است مثلا تیم ملی فوتبال زنان ایران توانست باشکست تیم ملی اردن در ضربات پنالتی برای اولین بار به مسابقات جام ملت های آسیا صعود کند اما این خبر مهم برای صدا و سیما بی ارزش است و سهمش بیش از خبری یک جمله ای و دو عکس و مبهم نیست . صدا و سیما باید مسابقات ورزشی زنان را نیز پخش کند . زنان ورزشکار و افتخارآفرین ایران حق دارند در اطلاع رسانی و پخش مسابقاتشان ، حقوقی برابر با مردان کشور داشته باشند . ملت ایران حق دارد زنان ورزشکار خود را ببیند و به این فرزندان سربلند خود افتخار کند .
ستاد امر به معروف به موجب ماده ۱۴ قانون حمایت از آمران به معروف از مصادیق نهادهای موضوع ماده ۶۶ قانون آئین دادرسی کیفری است ، بنا به صریح ماده ۶۶ این ستاد فقط می تواند اعلام جرم کند ، نه شکایت . به مفهوم دقیق آن ، این ستاد طبق قانون فقط می تواند اعلام جرم کند . علاوه بر این ، از نظر حقوقی شاکی شخصی است که مستقیما از جرم زیان دیده باشد . در غیر اینصورت اگر کسی مدعی است جرمی رخ داده فقط می تواند اعلام جرم کند . کسی که خانه اش مورد سرقت قرار گرفت ، شکایت می کند اما همسایه ای که دیده است دزد به خانه همسایه زده است ، اگر بخواهد هم کاری کند ، فقط میتواند اعلام جرم می کند .
تفاوت در این است که شاکی در طول تمام مراحل رسیدگی ، از شروع تحقیقات در دادسرا تا صدور رای قطعی در مرجع تجدیدنظر در پرونده حضور دارد و از شکایت خود دفاع کند . مثلا می تواند اگر از رای بدوی ناراضی است حق تجدیدنظر دارد و با اعلام رضایت شاکی رسیدگی متوقف شده و یا مجازات کمتر می شود ولی شخصی که اعلام جرم می کند بعد از اعلام جرم هیچ سمتی در پرونده ندارد و اجازه کمترین دخالتی در مراحل قضایی ندارد مگر مقام قضایی از او چیزی بخواهد . چه بسا دادستان ، اصلا اعلام جرم او را از همان ابتدا شایسته اقدام قضایی نداند .
ستاد امر به معروف از فیلیمو بخاطر برخی سکانس های سریال تاسیان شکایت کرده است اما به دلایلی که عرض کردم ستاد امر به معروف نمی تواند در مقام " شاکی " قرار بگیرد و در مراحل پرونده دخالت داشته باشد . این نوع اقدامات ، قطع نظر از ایرادات حقوقی ، تنش ها و شکاف های اجتماعی را افزایش می دهد و بحران های ناشی از تنگ نظری را افزون تر می کند .
ماده ۱۴ قانون حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر : سازمان های مردم نهادی که اساسنامه آنها در زمینه امر به معروف و نهی از منکر به ثبت رسیده می توانند مطابق ماده (۶۶) قانون آیین دادرسی کیفری و تبصره های آن اقدام کنند .
ماده ۶۶ قانون آیین دادرسی کیفری (اصلاحی ۲۴/۰۳/۱۳۹۴) : سازمان های مردم نهادی که اساسنامه آنها در زمینه حمایت از اطفال و نوجوانان، زنان، اشخاص بیمار و دارای ناتوانی جسمی یا ذهنی، محیط زیست، منابع طبیعی، میراث فرهنگی، بهداشت عمومی و حمایت از حقوق شهروندی است، می توانند نسبت به جرائم ارتکابی در زمینه های فوق اعلام جرم کنند و در تمام مراحل دادرسی شرکت کنند.
تبصره ۱ (اصلاحی ۲۴/۰۳/۱۳۹۴) - در صورتی که جرم واقع شده دارای بزه دیده خاص باشد، کسب رضایت وی جهت اقدام مطابق این ماده ضروری است. چنانچه بزه دیده طفل، مجنون یا در جرائم مالی سفیه باشد، رضایت ولی، قیم یا سرپرست قانونی او اخذ می شود. اگر ولی، قیم یا سرپرست قانونی، خود مرتکب جرم شده باشد، سازمان های مذکور با اخذ رضایت قیم اتفاقی یا تایید دادستان، اقدامات لازم را انجام می دهند.
تبصره ۲ - ضابطان دادگستری و مقامات قضائی مکلفند بزه دیدگان جرائم موضوع این ماده را از کمک سازمان های مردم نهاد مربوطه، آگاه کنند.
تبصره ۳ (اصلاحی ۱۰/۱۱/۱۳۹۵) - سازمان های مردم نهاد در صورتی می توانند از حق مذکور در ماده (۶۶) قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۴ /۱۲ /۱۳۹۲، استفاده کنند که از مراجع ذی صلاح قانونی ذی ربط مجوز اخذ کنند و اگر سه بار متوالی اعلام جرم یک سازمان مردم نهاد در محاکم صالحه به طور قطعی رد شود، برای یکسال از استفاده از حق مذکور در ماده (۶۶) قانون ذکر شده، محروم می شوند.
تبصره ۴ (الحاقی ۲۴/۰۳/۱۳۹۴) - اجرای این ماده با رعایت اصل یکصد و شصت و پنجم (۱۶۵) قانون اساسی است و در جرائم منافی عفت سازمان های مردم نهاد موضوع این ماده می توانند با رعایت ماده (۱۰۲) این قانون و تبصره های آن تنها اعلام جرم نموده و دلایل خود را به مراجع قضائی ارائه دهند و حق شرکت در جلسات را ندارند.
در فقه جعفری و جواهری ، حقایق و واقعیت ها باید بیان شوند و تحریف آن ها مورد قبول نیست و خلاف شرع و اخلاق است . روایات معتبر فقهی بسیاری در نقض چنین کار غیرقانونی است که به دو مورد آن اشاره میکنم .
رسول الله (ص) : قل الحق و ان کان مرا
پیامبر (ص) فرمود : حق را بگو ، اگر چه تلخ باشد .
{ الخصال ، ص 526 }
امیرالمومنین امام علی (ع) : الهوی عدو العقل
حضرت علی (ع) فرمود : هوای نفس ، دشمن عقل است .
{ شرح غرر ج۱ ، ص ۶۸ }
پس نمیتوان سانسور کرد که در زمان قبل از انقلاب ، سکانس هایی همچون پارتی و مشروب خوری ساواکی ها نبوده است . باید واقعیت را بیان کرد . این به نفع خودتان است برای توجیه عملکرد خودتان . از واقعیت ها نترسید .
مهدی سلمانی : توقیف سریال تاسیان به استناد اصل ۲۴ قانون اساسی و ماده ۲ قانون حمایت حقوق مولفان و مصنفان و هنرمندان غیرقانونی است و خلاف نظر بنیانگذار جمهوری اسلامی است .
اصل ۲۴ قانون اساسی : نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آنکه مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد. تفصیل آن را قانون معین می کند .
ماده ۲ قانون حمایت از حقوق مولفان و مصنفان و هنرمندان : اثرهای مورد حمایت این قانون به شرح زیر است :
1 - کتاب و رساله و جزوه و نمایشنامه و هر نوشته دیگر علمی و فنی و ادبی و هنری
2 - شعر و ترانه و سرود و تصنیف که به هر ترتیب و روش نوشته یا ضبط یا نشر شده باشد
3 - اثر سمعی و بصری به منظور اجراء در صحنه های نمایش یا پرده سینما یا پخش از رادیو یا تلویزیون که به هر ترتیب و روش نوشته یا ضبط یا نشر شده باشد
4 - اثر موسیقی که به هر ترتیب و روش نوشته یا ضبط یا نشر شده باشد
5 - نقاشی و تصویر و طرح و نقش و نقشه جغرافیائی ابتکاری و نوشته ها و خطهای تزئینی و هرگونه اثر تزئینی و اثر تجسمی که بهر طریق و روش به صورت ساده یا ترکیبی به وجود آمده باشد
6 - هرگونه پیکره (مجسمه)
7 - اثر معماری از قبیل طرح و نقشه ساختمان
8 - اثر عکاسی که با روش ابتکاری و ابداع پدید آمده باشد
9 - اثر ابتکاری مربوط به هنرهای دستی یا صنعتی و نقشه قالی و گلیم
10 - اثر ابتکاری که بر پایه فرهنگ عامه ( فولکلور) یا میراث فرهنگی و هنری ملی پدید آمده باشد
11 - اثر فنی که جنبه ابداع و ابتکار داشته باشد
12 - هرگونه اثر مبتکرانه دیگر که از ترکیب چند اثر از اثرهای نامبرده در این فصل پدید آمده باشد
پس این ماده به حق مولفان و هنرمندان برای انتشار آثارشان اشاره دارد و می تواند یک دلیلی برای غیرقانونی بودن توقیف سریال تاسیان باشد .
سخنان مهم آیت الله خمینی ( بنیانگذار جمهوری اسلامی ) برای نقض توقیف غیرقانونی و غیرشرعی سریال تاسیان :
۱. ما به همه عقاید و مسالک آزادی میدهیم
{ گفتگو با BBC ، صحیفه امام ، جلد ۵ }
۲. بشر در اظهار نظر خودش آزاد است
{ گفتگو با خبرنگاران ، ١١ آبان ۵٧ ، پاریس }
۳. اولین چیزی که برای انسان هست آزادی بیان است
{ سخنرانی ۵ آبان ١٣۵٧ ، پاریس }
۴. حکومت اسلامی ما اساس کار خود را بر بحث و مبارزه با هر نوع سانسور می گذارد
{ مصاحبه با رویترز ، ۴ آبان ۱۳۵۷ ، پاریس }
۵. در حکومت اسلامی همه افراد دارای آزادی در بیان هرگونه عقیده ای هستند
{ مصاحبه با سازمان عفو بین الملل ، ١٩ آبان ١٣۵٧ ، پاریس }
۶. در حکومت اسلامی رادیو ، تلویزیون و مطبوعات مطلقا آزاد خواهند بود و هیچکس حق نظارت بر آنها را نخواهد داشت
{ مصاحبه با روزنامه پیزاسره ، نوفل لوشاتو }
۷. جامعه آینده ما جامعه آزادی خواهد بود که همه نهادهای فشار و اختناق و همچنین استثمار از میان خواهد رفت
{ مصاحبه با اشپیگل ، پاریس }
۸. در منطق این ها آزادی یعنی به زندان کشیدن مخالفان ، سانسور مطبوعات و اداره دستگاه های تبلیغاتی ، ما همه اینها را از بین خواهیم برد
{ سخنرانی برای دانشجویان ایرانی ، نوفل لوشاتو }
۹. مطبوعات در نشر همه حقایق و واقعیات آزادند
{ مصاحبه با خبرنگار ایتالیایی ، پاریس ، صحیفه نور جلد ۴ }
۱۰ . در ایران اسلامی ، علما حکومت نخواهند کرد و فقط ناظر و هادی امور خواهند بود ، خود من نیز هیچ مقام رهبری و اختیارات شاه را نخواهم داشت
{ مصاحبه با رویتز ، پاریس }
۱۱. آزادی و دموکراسی به تمام معنا در حکومت اسلامی وجود دارد ، در حکومت اسلامی اگر کسی از شخص اول مملکت شکایتی داشته باشد پیش قاضی میرود و قاضی او را احضار می کند و او هم حاضر خواهد شد
{ مصاحبه با راسلگر ، پاریس }
۱۲. عزل مقامات جمهوری اسلامی به دست مردم است و برخلاف نظام سلطنتی مقامات مادام العمر نیست ، طول مسئولیت مقامات محدود و موقت است
{ صحیفه نور ، جلد ٢ }
۱۳. ما حکومتی را میخواهیم که برای اینکه یک دسته میگویند مرگ بر فلان کس ، آنها را نکشند
{ مصاحبه با خبرنگاران ، پاریس }
۱۴. باید اختیارات دست مردم باشد این یک مسئله عقلی ست و هر عاقلی این مطلب را قبول دارد که مقدرات هرکسی باید دست خودش باشد و انشاءالله دیگر هیچ نهاد انتصابی در ایران نخواهیم داشت و همه امور انتخاباتی خواهد بود.
{ صحیفه نور ، جلد ٣ }
۱۵. جمهوری که ما به دنبال آن هستیم ، یک جمهوری دموکراتیک است مثل فرانسه
{ یک روز قبل از بازگشت به ایران ، ١١ بهمن ١٣۵٧ }
به عنوان یک حقوق خوان عرض کنم که « ساترا » زیرمجموعه سازمان صداوسیما ست و موجودیت قانونی مستقلی ندارد ، پس هیچ مستند قانونی درخصوص اخذ مجوز از ساترا و صداوسیما در زمینه تولید و پخش وجود ندارد . اگر نظام قضائی بخواهد با یک مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی ، پلتفرم پخش کننده و تهیه کننده سریال « تاسیان » را مجبور به اخذ مجوز تولید پخش از «ساترا» کند ، به نظر من این موضوع مبنای قانونی ندارد و برخلاف قانون اساسی و برخلاف قانون مصوب پارلمان است . مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی در بهترین حالت و بهترین وضعیت ، مقرره است که ذیل قوانین اساسی قرار داشته و صدور مجوز تولید و پخش برای ساترا فاقد این وضعیت است، بنابراین اینکه یک سریال مجوز تولید و پخش از ساترا دریافت نکرده اند ، جرم نیست و مبنای قانونی نداشته است . در نتیجه بنده مهدی سلمانی به عنوان یک فرد حقوقی خدمت همگی عرض میکنم که اخذ مجوز از ساترا مبنای قانونی ندارد و « تاسیان » نیازی به مجوز « ساترا » ندارد . متاسفانه تجربه آقای جلیلی در امور اجرایی چندان موفق نبود . چه زمانی که معاون فرهنگی شهرداری مشهد شدند و چه الان که یکی از مهمترین تصمیم گیران رسانه ملی شده است . از این رویداد از جهتی ناراحتم و از جهتی رضایت دارم . ناراحتیم این است که کاش ایشان به همان حرفه روزنامه نگاری که بودند و در آن هم بسیار موثر بودند می ماند و برای اجرای طرح و نظراتشان وارد امور اجرایی نمی شدند . راضیم از این حیث که نوع نگاه و تفکر ایشان در عرصه واقعی اجرا تست شد و چنان به دیوار واقعیت خورد که صدای همفکران خودشان هم اینچنین بلند شده است که البته این نقد به رهبری هم وارد است که چرا چنین افرادی را رییس سازمان صدا و سیما کردی که چنین کاری کنند . مهمترین ثمره تفکرات آقای جلیلی و جبلی در مرحله عملیاتی سه چیز بود : اول فلج کردن رسانه ملی از سرمایه اجتماعی . دوم دادن تریبون ها به جوانان حزب الهی جشنواره عمار و به تبع سقوط بیشتر رسانه
و سوم و مهمتر کوچ دادن بی بازگشت هنرمندان و برنامه های محبوب به پلتفرم های خانگی مثل فیلیمو و... چاره عوض کردن تیم جبلی - جلیلی است ؟ خیر چون مشکل صدا و سیما بنیانی تر از این حرف ها است . مشکل ساختار کارمندی این سازمان است و اینکه خودش را تریبون جامعه متکثر ایران نمی داند . مشکل حکومتی بودن این رسانه است که اخته اش کرده و از چالاکی و خلاقیت تهی شده است یعنی صدا و سیمای کنونی در دهه 60 منجمد شده و الان کارایی ندارد ، همین الان شبکه پویا و آی فیلم را برداری ، همین قلیل بیننده را هم ندارد . مشکل این است که همه می دانند و می فهمند که اوضاع خراب است و اینطوری نمی شود به رقابت با رسانه های بزرگ جهانی و منطقه ای رفت ، همه متوجه اند که ادامه روال کنونی حیف و میل بودجه مملکت است ، همه می دانند رسانه ملی الان خودش یک عامل نارضایتی عمومی مردم است اما کاری نمی کنند و تصمیم تازه ای نمی گیرند . مثل ده ها مشکل دیگر ... در نتیجه این سازمان را باید کامل زمین زد و از نو ساخت . سقوط آزاد صدا و سیما در جلب مخاطب ، حاصل تسلط نگاه های جزم اندیش منحطی است که رسانه و انسان امروز را درک نکرده است . نگاهی که تکثر در جامعه را به رسمیت نشناخته و تلاش دارد رسانه را به مرکز تبلیغاتی و روابط عمومی حاکمیت تبدیل کند . اگر واقعا اینطوری است ، خب وزارت ارشاد و صدا و سیما و قرارگاه های رانتی فرهنگی و جشنواره های سزارین انقلابی و... را با صدها میلیاردها بودجه و هزاران نان خور تعطیل کنید و کار را بدهید دست #صادق_بوقی ، اینطوری هر ساله زیر دست و پای ساسی هم لگد کوب نمی شوید و لختی تان هم عیان نمی شود که با یک ترانه تمام شعارها و زور زدن هایتان را به باد دهد . صادق بوقی بهتر از شما ، مردم ، موسیقی و شادی را می فهمد . مجری آمده و داره با حرارت میگه : فلان مجری رو در فرانسه بخاطر اظهار نظر علیه صهیونیست ها اخراج کردن. همین فرانسه مهد آزادی بیان... ببینید اینها چقدر مستبد اند .
شما چند تا مجری و برنامه رو نه بخاطر اظهار نظر سیاسی و عدول از خطوط قرمز ، بلکه چون با سلیقه تان جور نیامده همه را تعطیل کردی ؟ یادتان هست پویول (بازیکنان اسپانیا) را بخاطر موی بلندش راه ندادید به برنامه زنده ؟ صدا و سیما را تبدیل کرده اید به عوامل جشنواره عمار ، شبکه یک تا صد ، شده شبکه افق ، حالا از آزادی بیان در تلویزیون فرانسه حرف میزنید ؟ وقاحت هم حدی دارد بخدا . کاش در این مملکت مثلا اسلامی امر به معروف هایتان برای حاکمانی بود که جان و مال و سرنوشت 85 میلیون انسان را اداره می کنند . در هر اداره کل و وزارت خانه و بانک و بورس و... یکی از همین جماعت را می گماشتند که دائم به جای عزیزم شالت گفتن به خانم ها ، به تصمیم گیران بگوید :
عزیزم بیت المال ، عزیزم حقوق مردم ، عزیزم دست پاکی ، عزیزم دزدی ممنوع ، عزیزم باند بازی و رانت خوری موقوف
عزیزم بخور بخور دورهمی حرام ، عزیزم سرکوب معترض قدغن ، عزیزم مهندسی انتخابات نه و... آقای صدا و سیما ، تلویزیون برای همه مردم ایران است ، نه یک اقلیت خاص ! اگر اینچنین بود لازم نبود برای جبران ورشکستگی صندوق های بازنشستگی ناشی از فساد و ناکارآمدی ، سن بازنشستگی مردم را 5 سال افزایش دهید تا کمبود بودجه خودتان را از جیب کارمند و کارگر تامین کنید . آنها بیشتر کار کنند تا جبران تباهی مدیریتی شما شود ؟ وقتی امر به معروف و نهی از منکر در کشور اسلامی اینطور کج دار و مریز تعریف و ترویج می کنید ، برای شال مامور می گذارید اما برای اموال عمومی و حقوق عمومی خیر ، حق دارند آنکه بگوید بیزارم از دین شما ! بنده هم به سیاست تان و هم به دین شرک آمیزتان کافرم . کافرم به کفر و هم ایمان تان . وای بر شما که بصیرت تان هم عین دین شرک آمیزتان و سیاست شرق زده چپ تان است .
قرار بود صدا و سیما نقش دانشگاه را داشته باشد نه اینکه جایی باشد برای آموزش تحقیر خلق و تهی کردن مردم از حس احترام . آیا شما برای درک و شعور میهمان و مخاطب برنامه ارزش و احترامی قائلید ؟بعید می دانم اگر خود حس حرمت داشتن و محترم بودن داشتید این کار را با دیگران روا می داشتید . راست گفت امیرمومنان که استدلال می شود بر فروپاشی حکومتها به سپردن کارها به انسانهای کم مایه و حذف کردن انسانهای دارای فضیلت . واقعا بایست در صدا و سیمایی که در برنامه زنده امثال کارشناسی و مجریان بیسواد را دعوت می کند تا برای همه دردسر درست کنید و وسیله تحریک دنیا علیه منافع ملی و ایران شوید گل گرفتد ... نمی دانم آقایان از اسلام چه می دانند اما هرچه هست آشکار است که اسلام را چنان می خوانند که سود ایشان است وگرنه لااقل به این جمله بسیار معروف امام علی(ع) وفادار می بودند که انظر الی ما قال و لاتنظر الی من قال . به گفته بنگر نه به گوینده. تا لااقل آدمها را سانسور نکنند . سانسور آدم ها شدیدترین و گسترده ترین نوع نقض آزادی بیان است .
پیش بینی های بنده برای سریال تاسیان :
فردا جمعه مورخ ۱۰ اسفند ماه ۱۴۰۳ قسمت چهارم تاسیان منتشر خواهد شد و در کل ، سریال تاسیان ۲۲ قسمت دارد و توجه به کارگردانی درجه یک خانم پاکروان که نمونه عینی آن در سریال خاتون هم قابل مشاهده است ، تحلیل بنده چنین خواهد بود که :
امیر و شیرین اگرچه با یک نگاه دل می بازند اما میان آن ها خونی ریخته خواهد شد که همه چیز را تغییر می دهد . به نظرم جمشید خواهد افتاد ، نه به دست دشمن ، که به دست کسی که سایه خودش را هم باور ندارد و امیر قربانی حقیقت خواهد شد . امیر و شیرین به هم نزدیک تر می شوند اما حضور سعید رابطه شون رو تهدید می کند . در قسمت های بعدی به نظرم جمشید دستگیر می شود و شیرین فکر می کند این کار زیر سر امیر است اما بالاخره جمشید از زندان آزاد می شود ولی فکر میکنم چیزی در مورد سعید می دونه که جونش در خطره ، حال ممکن است با توجه به شرایط آن زمان با ماشین به جمشید بزنند و به بیمارستان منتقلش کنند ولی امیر شک میکنه که کار سعید است و میرود سراغ سعید و تهدیدش می کند اما سعید هم برای اینکه کم نیاورد به نظرم می گوید « تو هم مقصری! تو اعلامیه پخش کردی، تو پدر مریم رو کشتن دادی و تو بودی که پدر شیرین به زندان فرستادی!». و به همین روال تقابل شدید امیر و سعید را در پیش رو خواهیم داشت که شیرین بین عشق و نفرت گم شده است . از طرفی هم شهرام از موقعیت سوءاستفاده می کند تا زود تر به شیرین برسد . اگر وضعیت جمشید بدتر بشود احتمال اینکه به کما برود وجود دارد و اگرم از کما بیایید بیرون ، به نظرم چند ساعت بعد به طرز مشکوکی توی بیمارستان کشته می شود مثلا نسخه ی پزشکی می گوید ایست قلبی اما امیر یقین دارد که کار ساواک است و دنبال مدرک می گردد تا ثابت کند سعید ساواکی است . به توجه به این پیش فرض ها رابطه ی امیر و شیرین یکم سرد می شود و ممکن است امیر با کمک یکی از دوستانش ، یک نوار صوتی از جمشید پیدا کنند که در آن جمشید میگوید : « اگه بلایی سرم اومد، بدون دخترم که امیر نجاتم داد » و شیرین با شنیدن نوار اشک می ریزد و دوباره به امیر نزدیک می شود و سعید با افشای هویتش توسط امیر ، مجبور می شود از کشور فرار کند یه یک زهری به امیر یا خانواده اش و یا شیرین وارد کند حتی شده با یک نامه و حرف غلط که شیرین بدبین شود به امیر و به نظر می رسد که سعید به یکی از آنتاگونیست های اصلی داستان تبدیل شود . شب قبل از عقد شیرین و شهرام ، شیرین از خونه فرار می کند و خودش را به امیر می رساند و امیر هم بلیت خروج دارد اما اسمش وارد لیست ممنوع الخروج ها شده است که به نظرم این دو عاشق تصمیم می گیرند با اتوبوس قاچاقی از مرز خارج شوند که ماموران سر مرز امیر رو می گیرند و نوار کاست دست شیرین است و شیرین با چشمان اشک بار دور می شود و امیر فقط لبخند می زند و می گوید : « ما برای آزادی به هم رسیدیم نه برای موندن اگه رفتی ، فراموش نکن که چرا عاشق شدیم ». اما تبعید شیرین هم ممکن است اتفاق بیفتد و سرنوشت نسلی که راه عشق و آزادی را انتخاب کردند چنین شود و حرف امیر برای شیرین ، امید باقی مانده در تاریکی شود . اگر شیرین تبعید شود دقیقا نماد نسل هایی که مجبور به ترک وطن شون شدند چه آن زمان و چه امروزه . شیرین مسیری مشابه خاتون را دارد اما در بستر انقلاب ۵۷ و پیام نهایی ممکن است چنین باشد که عشق در سایه استبداد ، همیشه ناکام می ماند . پایان سریال تاسیان به نظر بنده این است که شیرین در تبعید و امیر در زندان اما صدای او همیشه همراه شیرین است که این پایان هم غم انگیز است و هم به یاد ماندنی درست مثل بسیاری از داستان های واقعی انقلاب اسلامی . اما تحلیل دیگری هم هست که اگر خیلی دردناک بخواهد تمام شود که امیر ممکن است در وصال به شیرین فدا شود و توسط ساواک کشته شود به دلیل اقدام علیه ساواک ( سعید ) .
آیا پیش بینی بنده درست از آب درمی آید ؟ تا قسمت آخر سریال تاسیان همراهی کنید .