مسئله هویت شخصی در گذر زمان: بازاندیشی از منظر حکمت متعالیه

4 اسفند 1403 - خواندن 11 دقیقه - 358 بازدید
مسئله هویت شخصی در گذر زمان: بازاندیشی از منظر حکمت متعالیه


آیا تا به حال در خلوت اندیشه، با پرسشی بنیادین مواجه شده اید: "من کیستم؟" این پرسش ظاهرا ساده، در واقع مدخلی است به یکی از عمیق ترین و دیرپاترین مسائل فلسفی، یعنی مسئله هویت شخصی. اگر چنانچه پیکره و ذهن ما در سیری مداوم از تحول و دگرگونی قرار دارند، چه عاملی "من" دیروز، امروز و فردا را به یکدیگر پیوند داده و تداوم "خودآگاهی" را توجیه می نماید؟ فلسفه اسلامی، با اتکا به میراث غنی حکمای برجسته ای چون صدرالمتالهین شیرازی و علامه طباطبایی، در این مجال، پاسخی بدیع و قابل توجه ارائه می دهد. این پاسخ نه تنها به چالش های مطرح شده در علوم معاصر واکنش نشان می دهد، بلکه چشم اندازی نو به سوی ساحت جاودانگی نفس انسانی می گشاید.

هویت شخصی: معضل فلسفی دوران مدرن

در عصر حاضر، با پیشرفت های چشمگیر در حوزه هایی نظیر زیست شناسی سلولی و علوم اعصاب، مسئله هویت شخصی ابعاد جدیدی یافته و به معضلی فلسفی بدل گشته است. در جهانی که تقریبا تمامی سلول های بدن طی چرخه ای هفت ساله جایگزین می گردند، خاطرات در گذر زمان محو و مخدوش می شوند و شخصیت فردی در تعامل با تجارب نو دستخوش تحول می گردد، تبیین "هسته ثابت هویت" به چالشی سترگ تبدیل شده است.

۱. سایه های دگرگونی: از سطح سلول تا پهنه سیناپس
  • انقلاب سلولی: برآوردهای زیست شناختی نشان می دهد که روزانه حدود ۵۰ میلیارد سلول در بدن انسان فرآیند مرگ و جایگزینی را تجربه می کنند. بر این اساس، تا پایان یک دوره هفت ساله، تقریبا هیچ یک از اتم های سازنده بدن فعلی ما باقی نخواهند ماند! این تحول بنیادین در سطح ماده تشکیل دهنده بدن، پرسش از تداوم هویتی را به نحوی جدی تر مطرح می سازد.
  • تلاطم ذهنی: پژوهش های نوین در عصب شناسی شناختی موید آن است که حدود ۴۰% از خاطرات در هر فرآیند بازیابی، در معرض تحریف و بازسازی مجدد قرار می گیرند. آیا "من" حقیقی در هزارتوی خاطراتی که پیوسته در حال تغییر و بازآفرینی هستند، محبوس گشته است؟ مسئله تزلزل پذیری حافظه، اعتبار آن را به عنوان بنیانی استوار برای هویت شخصی مورد تردید قرار می دهد.
  • پویایی شخصیت: مطالعات حوزه روانشناسی شخصیت نشان داده اند که ترکیب شخصیتی افراد در هر دهه از حیات، به طور میانگین تا ۱۵% دچار تغییر و تحول می گردد. این پویایی و انعطاف پذیری شخصیت، تصویر سنتی از هویت شخصی به عنوان امری ثابت و لایتغیر را به چالش می کشد.

۲. پارادوکس های مرزی: تقاطع هویت و ابهام
  • آلزایمر پیشرفته و زوال هویت: آیا فردی که به آلزایمر پیشرفته مبتلا شده و حافظه، شناخت و کنش های ارادی اش به شدت آسیب دیده اند، همچنان "همان" فرد سابق است؟ این وضعیت مرزی، معیار تشخیص هویت شخصی را در هاله ای از ابهام فرو می برد.
  • اختلال هویت تجزیه ای (چند شخصیتی) و مسئله مسئولیت: در اختلال هویت تجزیه ای، فرد به طور متناوب مجموعه ای از هویت های متمایز را تجربه می کند. در این حالت، کدام "من" مسئول کنش های بدن محسوب می گردد؟ این پدیده، مسئله وحدت و مسئولیت پذیری هویت شخصی را پیچیده تر می سازد.
  • پیوند مغز و معمای انتقال هویت: اگر روزی امکان پیوند مغز فراهم گردد، در صورت انتقال مغز یک فرد به بدن فرد دیگر، "شما" در کجا ساکن خواهید بود؟ در مغز پیوندی یا بدن جدید؟ این آزمایش فکری، پرسش های بنیادینی را در خصوص جایگاه و ماهیت هویت شخصی برمی انگیزد.
فلسفه اسلامی: گشودن معمای هویت در سپهر جاودانگی

حکمت متعالیه صدرالمتالهین، با رویکردی تلفیقی که مبتنی بر عقل، شهود و آموزه های وحیانی است، مسئله هویت شخصی را در پنج سطح بنیادین مورد تحلیل و بازاندیشی قرار می دهد:

۱. نفس: جوهره پایدار در سیلان زمان

  • از تحول اتم ها تا ثبات جوهر: بر اساس نظریه "تجرد نفس"، هویت فردی نه در اتم های متغیر بدن، بلکه در گوهر مجرد و نورانی نفس ریشه دارد. نفس، به مثابه الماسی است که در گذر زمان تنها ابعاد وجودی خود را صیقل داده و شکوفا می سازد. بدن، در این نگرش، صرفا ابزار و آلت فعل نفس محسوب می گردد.
  • آزمون فکری "شاهد درون": برای درک بهتر این مفهوم، آزمون فکری ذیل را در نظر بگیرید: فرض کنید تمامی خاطرات شما محو گردند و چهره ظاهری تان به کلی دگرگون شود. آیا آن "من درونی" که این تحولات را به شهود در می آورد و از آن ها آگاه است، نابود و فانی می گردد؟ علامه طباطبایی در اثر سترگ خود، نهایه الحکمه، این "شاهد درون" را به عنوان گواهی زنده بر تجرد و اصالت نفس ناطقه معرفی می کند (طباطبایی، ۱۳۹۰، ص ۳۴۲).
۲. حرکت جوهری: رقصی جاودانه در وادی کمال
  • رودخانه وجود: ملاصدرا در الاسفار الاربعه، با تمثیلی بلیغ، نفس را به رودخانه ای تشبیه می نماید که آب آن پیوسته در حال تغییر و تجدید است، اما هویت رودخانه همچنان محفوظ می ماند. نکته کلیدی در این تشبیه، آن است که این رودخانه نه صرفا جریانی منفعل، بلکه خود منشا و سرچشمه جریان است. به عبارت دیگر، نفس در حکمت متعالیه، نه صرفا بستر تغییرات، بلکه فاعل و محرک این دگرگونی های بنیادین است.
  • معادله وجودی هویت: بر این مبنا، می توان معادله وجودی هویت را به صورت زیر صورت بندی نمود:
  • هویت = ثبات جوهر + حرکت ذاتی
    این فرمول بنیادین، پاسخ فلسفه اسلامی به پارادوکس ظاهری میان تغییر و ثبات را در مسئله هویت شخصی ارائه می دهد. هویت، نه امری ایستا و منجمد، بلکه حقیقتی پویا و متحرک است که در عین دگرگونی، بر جوهره ثابت و پایدار خود استوار است.
۳. حافظه: آینه ای ناقص بر اقیانوس بی کران آگاهی
  • فلسفه اسلامی، ضمن اذعان به اهمیت حافظه در تجربه خودآگاهی، حافظه را شرطی لازم برای تداوم هویت شخصی قلمداد نمی کند، بلکه آن را صرفا نشانه ای از بقای نفس و تداوم آگاهی می شناسد. به عبارت دیگر، حافظه ابزاری است که نفس از طریق آن به گذشته خویش نظر می افکند، اما هویت نفس، امری فراتر از صرف خاطرات انباشته شده در حافظه است.
  • استعاره رایانه و سیستم عامل: برای تقریب به ذهن، تصور کنید یک رایانه تمامی فایل های اطلاعاتی خود را از دست بدهد، اما سیستم عامل اصلی آن همچنان پابرجا باشد. آیا این رایانه همچنان همان دستگاه سابق محسوب می گردد، با وجود فقدان اطلاعات پیشین؟ فلسفه اسلامی در مسئله هویت شخصی، رویکردی مشابه را اتخاذ می نماید.
۴. معاد: آزمون نهایی نظریه هویت نفس محور
  • از منظر فلسفه اسلامی، مسئله معاد و حیات اخروی، آزمون نهایی نظریه هویت نفس محور به شمار می رود. اگر هویت شخصی صرفا به بدن مادی وابسته باشد، پذیرش معاد جسمانی با دشواری های جدی مواجه خواهد شد. اما بر مبنای نظریه تجرد نفس، نفس در قیامت با بدنی متناسب با ملکات و استعدادهای وجودی خویش، بار دیگر تجلی می یابد. به این ترتیب، تداوم هویت شخصی از دنیا تا آخرت، بر مبنای اصالت و تجرد نفس تبیین می گردد.
۵. پاسخ به چالش های فلسفی و علمی مدرن: از پیوند مغز تا هوش مصنوعی
  • سناریوی فرضی پیوند مغز: از دیدگاه حکمت صدرایی، هویت اصالتا به نفس مجرد از ماده تعلق دارد. بنابراین، حتی در فرضیه انتقال مغز به بدن دیگر، هویت فردی همچنان متعلق به نفسی خواهد بود که حاکم بر آن مغز خاص بوده است. این پاسخ، بر تقدم نفس بر بدن و اصالت هویت نفسانی تاکید می ورزد.
  • هوش مصنوعی و آواتارهای دیجیتال: در عصر هوش مصنوعی و واقعیت مجازی، این پرسش مطرح می گردد که اگر الگوریتمی بتواند تمامی خاطرات، ویژگی های شخصیتی و الگوهای رفتاری یک فرد را شبیه سازی نماید، آیا این آواتار دیجیتال را می توان "همان" فرد محسوب نمود؟
  •  پاسخ فلسفه اسلامی در این خصوص قاطع است: بدون وجود نفس ناطقه و گوهر مجرد آگاهی، حتی پیشرفته ترین شبیه سازی ها، صرفا تقلیدی توخالی و فاقد اصالت هویتی خواهد بود. هویت انسانی، امری فراتر از اطلاعات و داده های قابل پردازش توسط الگوریتم های محاسباتی است.
افق های نوین: حکمت متعالیه در تعامل با دستاوردهای علم معاصر

۱. عصب شناسی و مسئله تجرد نفس: کشف "همبسته های عصبی خودآگاهی" (Neural Correlates of Consciousness) در عصب شناسی، پرسش های تازه ای را در خصوص نسبت ذهن و مغز برانگیخته است. آیا خودآگاهی صرفا محصول فعالیت های مغزی است یا آنکه نفس، به عنوان فاعلی اصیل، از مغز به مثابه ابزار ادراک و کنش بهره می گیرد؟ نظریه تجرد نفس، در این مناظره علمی، می تواند جایگاهی قابل دفاع و تامل داشته باشد.

۲. فیزیک کوانتوم و هولوگرافی وجود: برخی از فیزیکدانان معاصر، جهان را به مثابه یک هولوگرام چند بعدی در نظر می گیرند که در آن، واقعیت مادی صرفا (projection) بعدی عمیق تر و بنیادین تر است. آیا این دیدگاه نوین در فیزیک، با تعریف صدرایی از نفس به عنوان "جوهر فرامکانی" و غیرمادی، همخوانی و هم راستایی دارد؟ بررسی این ارتباط، می تواند افق های تازه ای در فهم نسبت نفس و جهان مادی بگشاید.

۳. هویت دیجیتال و چالش های فضای مجازی: در عصر متاورس و زندگی آواتاری، تمایز فلسفه اسلامی میان هویت اصیل نفسانی و شبیه سازی های مجازی بیش از هر زمان دیگر اهمیت و ضرورت می یابد. در این فضا، بازاندیشی در مفهوم هویت شخصی از منظر حکمت متعالیه، می تواند راهگشای چالش های اخلاقی و وجودی نوظهور باشد.

نتیجه گیری: هویت؛ سمفونی جاودانگی در گذر زمان

فلسفه اسلامی، با گذر از دوگانه انگاری دکارتی و تقلیل گرایی ماتریالیستی، نظریه ای سه وجهی در باب هویت شخصی ارائه می دهد:

  • وجه مادی: بدن به مثابه ابزاری برای تعالی نفس
  • وجه روانی: ذهن به مثابه جلوه گاه فعالیت های نفسانی
  • وجه ملکوتی: نفس ناطقه به مثابه گوهر جاودان و فرامادی

این هندسه وجودی نه تنها به شبهات فلسفی پاسخ می دهد، بلکه پلی استوار میان عقلانیت مدرن و حکمت جاودان و میان مسئولیت اخلاقی و معنویت اصیل بنا می نهد. در این چشم انداز، انسان نه صرفا یک "ماشین زیستی پیچیده"، بلکه مسافری است در سیر صعودی از خاک تا افلاک، که هویت حقیقی اش در هر گام از این سفر پرمعنا، آشکارتر و شکوفاتر می گردد.

منابعی برای مطالعه بیشتر:

  • صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم. (۱۴۰۰ ق). الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
  • طباطبایی، سید محمدحسین. (۱۳۹۵). اصول فلسفه و روش رئالیسم. تهران: صدرا.
  • راسل، برتراند. (۱۳۹۸). تاریخ فلسفه غرب. ترجمه نجف دریابندری. تهران: نشر پرواز. (برای مطالعه مقایسه ای)