مسئله کلیات و جزئیات و پاسخ آن از منظر فلسفه اسلامی

4 اسفند 1403 - خواندن 12 دقیقه - 249 بازدید
شبهه سوم قوی فلسفی: مسئله کلیات و جزئیات و پاسخ آن از منظر فلسفه اسلامی(تفهیم ساده تر در انتهای بحث)

شبهه:

یکی از مسائل بنیادین در فلسفه، بحث کلیات و جزئیات است. این مسئله به پرسش درباره ماهیت و نحوه وجود کلیات (Universals) و جزئیات (Particulars) می پردازد. کلیات مفاهیمی عام و فراگیر هستند مانند "انسان"، "درخت"، "سفید" و "عدالت" که بر مصادیق متعدد و جزئی قابل اطلاق اند. جزئیات اما موجودات و اشیاء مشخص و فردی هستند مانند "این انسان"، "آن درخت"، "این شیء سفید" و "این عمل عادلانه".

شبهه اصلی این است: نسبت بین کلیات و جزئیات چگونه است؟ آیا کلیات وجودی واقعی و مستقل از جزئیات دارند یا صرفا مفاهیم ذهنی و برساخته ذهن ما هستند؟ به عبارت دیگر، آیا "انسانیت" (به عنوان یک کلی) واقعا جدا از افراد انسانی (جزئیات) وجود دارد؟ اگر وجود دارد، چه نوع وجودی است و چه رابطه ای با جزئیات دارد؟

در صورت پذیرش وجود واقعی و مستقل برای کلیات (واقع گرایی در باب کلیات - Realism about Universals)، سوالاتی مطرح می شود:

  • وجود کلیات کجا و چگونه است؟ آیا در عالمی جداگانه به نام "عالم مثل" (Platonic realm) وجود دارند؟ یا به نحوی دیگر؟
  • رابطه کلیات با جزئیات چگونه برقرار می شود؟ چگونه یک مفهوم کلی می تواند در مصادیق جزئی خود حضور یابد و آنها را "انسان"، "درخت" و ... سازد؟

در صورت رد وجود واقعی و مستقل برای کلیات و پذیرش اینکه کلیات صرفا مفاهیم ذهنی هستند (نام گرایی - Nominalism)، نیز مشکلات دیگری پدید می آید:

  • چگونه می توان تشابه و اشتراک بین جزئیات را تبیین کرد؟ اگر "انسانیت" صرفا یک نام باشد، چرا افراد مختلف را "انسان" می نامیم؟ چه وجه مشترکی بین آنها وجود دارد که این نام گذاری را موجه می کند؟
  • چگونه علم کلی و قوانین کلی امکان پذیر می شود؟ اگر کلیات صرفا مفاهیم ذهنی باشند، چگونه می توان گزاره های کلی مانند "انسان حیوان ناطق است" را صادق دانست و بر اساس آنها علم و معرفت کلی بنا کرد؟

به نظر می رسد که هم واقع گرایی در باب کلیات و هم نام گرایی با چالش های جدی روبرو هستند. این شبهه به طور اساسی مبنای معرفت، زبان و جهان بینی فلسفی را مورد پرسش قرار می دهد. آیا فلسفه اسلامی راه حلی برای این شبهه دارد؟


پاسخ فلسفه اسلامی به مسئله کلیات و جزئیات:

فلسفه اسلامی، به ویژه مکتب حکمت متعالیه، موضع واقع گرایانه معتدلی در باب کلیات اتخاذ کرده است. این موضع تلاش می کند تا هم وجود واقعی کلیات را اثبات کند و هم از افراط در واقع گرایی (مانند نظریه مثل افلاطون) پرهیز کند. پاسخ فلسفه اسلامی را می توان در محورهای زیر خلاصه کرد:

1. تمایز بین وجود ذهنی و وجود خارجی کلیات:

فلسفه اسلامی تمایز مهمی بین وجود کلیات در ذهن و وجود آنها در خارج قائل می شود. کلیات در ذهن، به صورت مفاهیم و صور ذهنی وجود دارند. این وجود ذهنی، عام و فراگیر است و می تواند بر مصادیق متعدد اطلاق شود. اما کلیات در خارج، به صورت مصادیق جزئی و مشخص وجود دارند. در خارج، "انسانیت" به صورت "زید"، "عمرو"، "فاطمه" و ... تحقق می یابد، نه به صورت یک وجود کلی مستقل.

علامه طباطبایی در "نهایه الحکمه" با تبیین اقسام وجود (ذهنی و خارجی)، به این نکته اشاره می کند که کلیات به نحو وجود ذهنی، در ذهن موجودند، اما وجود خارجی آنها عین وجود جزئیات است (طباطبایی، 1390، ص 187). به عبارت دیگر، کلی در خارج، جزئی است و جزئی در عین جزئیت، مظهر کلیت است.

2. وجود لابشرط، وجود بشرط لا، وجود بشرط شیء:

فلسفه اسلامی برای تبیین رابطه کلیات و جزئیات از اصطلاحات "وجود لابشرط"، "وجود بشرط لا" و "وجود بشرط شیء" استفاده می کند.

  • وجود لابشرط (وجود مطلق): به ماهیت کلی به نحو مجرد از هر قید و شرطی اشاره دارد. مانند مفهوم "انسانیت" به طور کلی و فارغ از هر فرد خاص. این وجود، صرفا در ذهن تحقق دارد.
  • وجود بشرط لا (وجود مقید به نفی): به ماهیت کلی به نحو مقید به نفی تعینات جزئی اشاره دارد. مانند مفهوم "انسان نه زید، نه عمرو، نه فاطمه و ..." . این وجود نیز ذهنی است و برای تجرید ذهنی ماهیت از تعینات جزئی به کار می رود.
  • وجود بشرط شیء (وجود مقید به اثبات): به ماهیت کلی به نحو مقید به تعینات جزئی و تحقق در مصداق خاص اشاره دارد. مانند "انسانیت زید"، "انسانیت عمرو" و ... . این وجود، وجود خارجی و واقعی کلی در جزئیات است.

صدرالمتالهین شیرازی در "اسفار اربعه" با تفصیل این اقسام وجود، بیان می کند که ماهیت کلی به نحو وجود لابشرط، صرفا در ذهن موجود است، اما تحقق خارجی آن به نحو وجود بشرط شیء و در ضمن جزئیات است (صدرالمتالهین، 1383، جلد 2، ص 254).

3. نقش عقل در انتزاع کلیات:

فلسفه اسلامی بر نقش فعال عقل در انتزاع کلیات از جزئیات تاکید دارد. عقل انسان قوه تجرید و تعمیم دارد و می تواند با مشاهده جزئیات مشابه و مشترک، مفاهیم کلی را انتزاع کند. این مفاهیم کلی، نه صرفا برساخته ذهن هستند و نه موجوداتی مستقل از ذهن. بلکه صور علمی و معقول از حقایق خارجی هستند که عقل آنها را کشف و انتزاع می کند.

علامه جوادی آملی در "تبیین براهین اثبات خدا" با تبیین قوای ادراکی انسان، به این نکته اشاره می کند که عقل، با قوه تجرید خود، می تواند صور کلی از محسوسات جزئی انتزاع کند و به علم کلی دست یابد (جوادی آملی، 1387، ص 312). به عبارت دیگر، عقل، آینه حقایق خارجی است و کلیات، انعکاس حقایق مشترک بین جزئیات در آینه عقل هستند.

4. وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت:

فلسفه اسلامی با تاکید بر وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت در نظام هستی، نسبت بین کلیات و جزئیات را تبیین می کند. هستی، واحد است اما در عین وحدت، دارای کثرت و تنوع بی پایان است. کلیات، جلوه های وحدت هستی هستند که در کثرت جزئیات ظهور می یابند. جزئیات، مظاهر کثرت هستی هستند که در عین کثرت، از وحدت کلیات بهره مندند.

به تعبیر دیگر، کلیات و جزئیات دو روی یک سکه هستند. کلیات، وجه باطنی و وحدت بخش هستی هستند و جزئیات، وجه ظاهری و کثرت بخش آن. انفکاک و جدایی مطلق بین آنها وجود ندارد.

5. حل مسئله علم کلی و قوانین کلی:

فلسفه اسلامی با پذیرش واقعیت معتدل کلیات، امکان علم کلی و قوانین کلی را توجیه می کند. علم کلی، علم به حقایق کلی و مشترک بین جزئیات است که عقل آنها را کشف می کند. قوانین کلی، بیان گر روابط ضروری و ثابت بین کلیات هستند که بر جزئیات نیز حاکم اند.

از منظر فلسفه اسلامی، علم کلی و قوانین کلی، نه صرفا قراردادهای زبانی و ذهنی هستند و نه گزاره های بی معنا و بدون پشتوانه در واقعیت. بلکه کاشف از حقایق عینی و نظام حکیمانه هستی هستند.

نتیجه:

فلسفه اسلامی با ارائه این پاسخ های چندگانه، تلاش می کند تا شبهه مسئله کلیات و جزئیات را برطرف کند. از منظر فلسفه اسلامی، کلیات، حقایقی واقعی اما نه مستقل از جزئیات هستند. وجود آنها در خارج، عین وجود جزئیات است و وجود ذهنی آنها، صور علمی و معقول از حقایق خارجی است. عقل انسان با قوه تجرید خود، کلیات را از جزئیات انتزاع می کند و به علم کلی دست می یابد. نظام هستی، نظام وحدت در کثرت و کثرت در وحدت است و کلیات و جزئیات، جلوه های این نظام حکیمانه هستند.

اگرچه مسئله کلیات و جزئیات همچنان موضوعی عمیق و مورد بحث در میان فلاسفه است، اما فلسفه اسلامی با ارائه موضع واقع گرایانه معتدل و نظریه "وجود لابشرط، بشرط لا، بشرط شیء"، چارچوبی منسجم و قابل فهم برای حل این شبهه و توجیه علم کلی و قوانین کلی فراهم می کند.

فهرست منابع:
  • جوادی آملی، عبدالله. (1387). تبیین براهین اثبات خدا. قم: نشر اسراء.
  • صدرالمتالهین شیرازی، محمد بن ابراهیم. (1383). الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه (اسفار اربعه). (جلد 2). قم: انتشارات مصطفوی.
  • طباطبایی، سید محمد حسین. (1390). نهایه الحکمه. قم: موسسه نشر اسلامی.

 

کلیات و جزئیات به زبان ساده

🔹 مسئله چیست؟

فرض کنید در کلاس شما چند نفر هستند: علی، رضا، مریم و فاطمه. همه آنها انسان اند. اما آیا چیزی به نام "انسانیت" خارج از این افراد وجود دارد؟ یا فقط یک نام است که ما به شباهت های آنها داده ایم؟


در فلسفه، این بحث به دو گروه تقسیم شده است:

1. واقع گرایان (Realists): می گویند کلیات واقعا وجود دارند، مثل افلاطون که معتقد بود "انسانیت" در یک عالم مستقل به نام "عالم مثل" وجود دارد.
2.
نام گرایان (Nominalists): می گویند کلیات فقط اسم هایی هستند که ما روی شباهت های بین افراد می گذاریم و هیچ واقعیتی بیرون از ذهن ندارند.


اما هر دو دیدگاه مشکل دارند:
❌ اگر کلیات جدا از جزئیات باشند، پس چطور در دنیای واقعی بر جزئیات اثر می گذارند؟
❌ اگر کلیات فقط نام باشند، پس چرا قوانین علمی (مثل "انسان حیوان ناطق است") درست عمل می کنند؟


🔹 پاسخ فلسفه اسلامی (حکمت متعالیه ملاصدرا)

فلسفه اسلامی یک راه میانه ارائه می دهد:

کلیات در ذهن ما به صورت مفاهیم کلی وجود دارند، اما در خارج فقط به صورت جزئیات تحقق می یابند.
💡 یعنی "انسانیت" در بیرون از ذهن ما به شکل افراد مشخص (زید، عمرو، فاطمه و...) وجود دارد، نه به صورت یک چیز مستقل.

🔹 سه نوع وجود کلیات (طبق ملاصدرا)


برای فهم بهتر رابطه کلیات و جزئیات، سه نوع وجود مطرح شده است:

1️⃣ وجود لابشرط: کلیات وقتی که بدون هیچ محدودیتی در ذهن ما تصور می شوند. مثل مفهوم کلی "انسانیت".
2️⃣ وجود بشرط لا: کلیات به صورتی که هیچ فرد خاصی را شامل نشوند. مثل "انسان" اما نه زید و نه عمرو.
3️⃣ وجود بشرط شیء: کلیات درون افراد خاص خودشان. مثل "انسانیت زید" یا "انسانیت فاطمه".

📌 نتیجه مهم: کلیات در خارج همان جزئیات اند، اما در ذهن به صورت کلی درک می شوند!


🔹 نقش عقل در درک کلیات

🧠 عقل ما با مشاهده افراد مختلف، شباهت های آنها را می گیرد و کلیات را انتزاع می کند.
🎭 این یعنی کلیات نه توهم هستند و نه موجوداتی جدا؛ بلکه تصاویری ذهنی از ویژگی های مشترک جزئیات اند.

🔹 وحدت در کثرت و کثرت در وحدت

🌍 جهان هم دارای وحدت است و هم کثرت.

  • کلیات وحدت می بخشند (همه انسان ها در "انسانیت" مشترک اند).
  • جزئیات تنوع می آفرینند (هر انسان ویژگی های خاص خودش را دارد).

🔹 چگونه قوانین کلی ممکن می شوند؟

🔬 علم کلی، مثل "انسان حیوان ناطق است"، صحیح است، چون کلیات واقعی اند، اما فقط در قالب جزئیات تحقق دارند.


🔹 نتیجه نهایی

✅ فلسفه اسلامی نشان می دهد که کلیات واقعی اند، اما نه به صورت مستقل، بلکه در درون جزئیات.
❌ پس افلاطونیان که کلیات را جدا می دانند و نام گرایان که کلیات را فقط نام می دانند، هر دو دچار اشتباه اند.
✅ این دیدگاه بهتر می تواند علم کلی، شباهت بین جزئیات و رابطه بین کلیات و جزئیات را توضیح دهد.

🔹 خلاصه: کلیات مثل "انسانیت" در بیرون از ذهن فقط در قالب افراد مشخص وجود دارند، اما عقل ما با مشاهده این افراد، آن را به صورت کلی درک می کند.


خواستار دعاتونم، محمدزاده معلمی کوچک در مسیر روشنایی