امکان انجام عمل صالح در عوالم بعد از مرگ توسط شخص متوفی

1 اسفند 1403 - خواندن 14 دقیقه - 179 بازدید

امکان انجام عمل صالح در عوالم بعد از مرگ توسط شخص متوفی

بسیاری از صاحب نظران با استناد به برخی احادث مثل حدیث «ان الیوم عمل و لا حساب و ان غدا حساب و لا عمل» (نهج البلاغه صبحی صالح ص 84) معتقدند که امکان انجام عمل صالح از ناحیه انسان متوفی، در عوالم بعد از مرگش به کلی منتفی است؛ و او برای انجام اعمال صالح زمینه ای ندارد؛ و بر فرض که زمینه ای باشد و عمل صالحی انجام شود اما مقبول درگاه خداوند نبوده و مفید فائده ای نیست؛ این تفسیر مشهوری از این حدیث است.

ولی تحقیق در مسئله نشان می دهد که چنین تفسیری از این حدیث درست نیست؛ زیرا انجام عمل صالح از ناحیه انسان متوفی، گرچه سخت و دشوار است و احیانا در موارد خاصی ناشدنی یا ناپذیرفتنی است اما این گونه نیست که امکان انجام عمل صالح و وقوع آن به کلی منتفی باشد؛ بلکه انجام عمل صالح در عوالم بعد از مرگ، تحقق یافتنی و حتی مطلوب خداوند متعال است.

در ادامه این دعاوی را اثبات و روشن خواهیم کرد؛ به قرار زیر:

1: نقض حدیث «الیوم عمل و لا حساب...» به برخی آیات

تفسیر مشهور یاد شده در باره حدیث «ان الیوم عمل و لا حساب و ان غدا حساب و لا عمل» به برخی آیات قرآنی نقض می گردد؛ و این نشان می دهد تفسیر مذکور در باره این حدیث درست نیست؛ در ادامه به بیان این آیات مناقض با این تفسیر می پردازیم؛ البته این حدیث دو بخش دارد؛ بخش اول در باره وضعیت دنیا است که امکان عمل در آن هست اما حساب رسی در آن نیست؛ و بخش دوم در باره وضعیت آخرت است که در آن حساب رسی هست اما امکان عمل نیست؛ در هر دو بخش، آیاتی در قرآن وجود دارد که با تفسیر یاد شده در تناقض است؛ در بخش اول می توان به آیات زیر استناد کرد:

1_1: آیه (8 تحریم)، «...یوم لا یخزی الله النبی و الذین آمنوا معه نورهم یسعی بین ایدیهم و بایمانهم یقولون ربنا اتمم لنا نورنا و اغفر لنا انک علی کل شیء قدیر»؛ طبق مفاد این آیه، مومنان در آخرت با خداوند مناجات کرده و از او تقاضای آمرزش گناه و افزایش نور می کنند، «یقولون ربنا اتمم لنا نورنا و اغفر لنا» و نیز خداوند را با جمله «انک علی کل شیء قدیر» تسبیح و ستایش می کنند؛ و مناجات و استغفار و تسبیح خداوند در آخرت، اعمال صالحی هستند در آنجا که نه تنها رد نمی شوند بلکه از تعبیر «لا یخزی الله النبی و الذین آمنوا معه» فهمیده می شود که عمل صالح آنان از جانب خداوند، با بی اعتنائی مواجه نمی گردد تا آنان گرفتار خزی و خواری شوند؛ و نیز از تعبیر «معه» فهمیده می شود که این کارهای آنان با نظارت پیامبر و هم نوا با آن حضرت انجام می شوند؛ و همه این امور نشان می دهند که انجام اعمال صالحه در آخرت نه تنها ناممکن یا نامقبول نیست بلکه بر خلاف تفسیر یاد شده، محبوب خداوند و رسول او می باشند.

2_1: آیه (24 و 23 حج)، «ان الله یدخل الذین آمنوا و عملوا الصالحات جنات تجری من تحتها الانهار یحلون فیها من اساور من ذهب و لولوا و لباسهم فیها حریر- و هدوا الی الطیب من القول و هدوا الی صراط الحمید» بر اساس مفاد این دو آیه مومنانی که به بهشت وارد شده اند تحت هدایتهای الهی واقع می شوند؛ یعنی هم قول پاک و اعتقاد منزه از خطا به آنها ارشاد می شود و هم با کمک چنین اعتقادات منزه از خطا که در آنجا به آنها آموزش داده می شود به راه و مسیر خدای ستودنی راهنمائی شده و برده می شوند؛ پس این چنین نیست که در عوالم بعد از مرگ کارهایی که مطلوب و محبوب خداوندند ناشدنی باشند بلکه بالعکس خود خداوند کمک می کند که چنین کارهایی انجام گردد تا نقیصه های مومنان بهشتی برطرف گردد.

3_1: آیه (42 قلم)، «یوم یکشف عن ساق و یدعون الی السجود فلا یستطیعون»؛ طبق مفاد این آیه، روز قیامت از مشرکان دعوت به سجود می شود اما آنان نمی توانند که این کار را انجام دهند؛ این دعوت به سجود دلالت دارد که در قیامت عمل صالح، قابل تحقق است زیرا خداوند تکلیف به محال نمی کند «لا یکلف الله نفسا الا وسعها» (28 بقره)؛ پس همین که در روز قیامت، دعوت به سجود می شود نشان می دهد که در آن روز امکان وقوعی سجود در پیشگاه خداوند هست؛ گرچه مشرکان بخاطر عاداتی که در دنیا کسب کرده اند از اقدام به سجده احساس سنگینی می کنند و نمی توانند سجده کنند؛ ولی این نتوانستن به معنی عاجز بود و یا نشدنی بودن عمل نیست زیرا همانگونه که گفته شد خداوند تکلیف به ناشدنی نمی کند؛ بلکه این نتوانستن در آنجا نظیر نتوانستن گناهکاران در دنیا است که گرچه از انجام عبادات عاجز نیستند و لذا بخاطر عدم واجبات معاقب هستند؛ ولی بخاطر افتادن در مسیر غلط و بخاطر عادات بد، برای عبادت اراده ای ندارند و از انجام اعمال عبادی ناتوانند.

4_1: آیه (52 اسراء)، «یوم یدعوکم فتستجیبون بحمده و تظنون ان لبثتم الا قلیلا» بر اساس مفاد این آیه، در مقطعی از قیامت، خداوند از انسانها دعوت به انجام کاری می کند و آنها با حمد و ستایش خداوند به این دعوت الهی پاسخ مثبت می دهند؛ و این دعوت، دلالت دارد که عمل صالح حتی بواسطه منکران معاد و گناهکاران ممکن الوقوع بلکه واقع است؛ زیرا ضمیر «کم» به قرینه آیات قبل همان منکران قیامت اند؛ از طرفی روشن است اولا دعوت خداوند، دعوت به انجام امر حق و شایسته ای است که نزد خداوند محبوب و انجامش مطلوب خداوند است و طبق مفاد «فتستجیبون بحمده» آن مخاطبان هم با میل و رغبت این دعوت را می پذیرند؛ زیرا پذیرش آنها همراه با ستایش خداوند است که خود حاکی از پذیرش آن دعوت از روی رغبت و میل است؛ لذا باید گفت استجابت و قبول دعوت خدا و نیز حمد خداوند هر کدام، یک کار عبادی و محبوب نزد خداوند است که در مرحله ای از قیامت از ناحیه انسانها انجام می شود؛ پس انکار امکان و وقوع عمل صالح در مطلق مراحل قیامت با قرآن سازگار نیست.

اشکال:ممکن است گفته شود این آیه در فضای بعث و زنده شدن در قیامت است؛ پس دعوت در اینجا نیز دعوت به بعث برای ورود به صحنه قیامت است، نه دعوت به عمل صالحی از بین کارهای مومنانه؛ بنابراین این آیه بر امکان یا بر وقوع عمل صالح در قیامت، دلالت روشنی ندارد.

پاسخ این است که اولا بعث و زنده کردن مردگان برای ورود به قیامت کاری است مربوط به خواست خداوند که در موقع معین از ناحیه خداوند انجام می شود «و ان الله یبعث من فی القبور» چه انسانهای بخواهند و چه نخواهند؛ و حال آن که کاری که از کسی خواسته و دعوت می شود که انجامش دهد کاری است که در اختیار شخص مدعو است و او می تواند قبول کند و می تواند قبول نکند؛ چنانکه وقتی کسی از شما به شرکت در جلسه ای دعوت می کند، شما می توانید قبول کنید یا قبول نکنید؛ پس چیزی را که خداوند در آن مقطع از مخاطبان به انجامش دعوت می کند، از نوع عمل اختیاری انسانها است نه واقعه ای مثل زنده شدن و ورود به صحنه قیامت که مدعوین بخواهند یا نخواهند انجام می شود؛ مخصوصا که برخی آیات قرآنی دلالت دارند که بعث و زنده شدن برای بسیاری از انسانها مطلوب نیست و آنها خواهان چنین حادثه ای نیستند یا تصمیم گیری در بعث و زنده شدن در اختیار آنها نبوده است مثل آیه «قالوا یا ویلنا من بعثنا من مرقدنا هذا ما وعد الرحمن و صدق المرسلون» (52 یس)، در این آیه مردگان با گفتن «یا ویلنا» از مبعوث و زنده شدن اظهار ناراحتی و بی رغبتی می کنند و با گفتن «من بعثنا من مرقدنا» از شخصی که آنان را زنده کرده اظهار بی اطلاعی می کنند؛ بنابراین این مبعوث و زنده شدن نه به اختیار آنان است و نه آنان راجع به زنده کننده اطلاعی دارند؛ حال آن که اگر آنها به زنده شدن، دعوت شوند و آنان به مفاد «فتستجیبون بحمده» به این کار راغب و آگاه باشند اظهار بی رغبتی از زنده شدن و بی اطلاعی از زنده کننده معنی نداشت؛ پس دعوت در آیه مورد بحث، دعوت به بعث و زنده شدن نیست؛ بلکه دعوت به عمل صالحی است که در نزد خداوند محبوب و مطلوب است؛ و این نشان می دهد عمل صالح در قیامت اجمالا ممکن الوقوع بلکه واقع است.

این، برخی از آیاتی بود که بر امکان بلکه بر وقوع عمل صالح در قیامت دلالت دارند و تفسیر مشهور از حدیث مورد بحث را ابطال می کنند؛ اما آیاتی نیز هست که تفسیر مشهور در بخش دوم حدیث را نقض می کنند، که در ادامه به برخی آنه می پردازیم.

5_1: آیه (8 و 9 طلاق) «و کاین من قریه عتت عن امر ربها و رسله فحاسبناها حسابا شدیدا و عذبناها عذابا نکرا- فذاقت وبال امرها و کان عاقبه امرها خسرا» بر اساس مفاد این آیات امت های فراوانی بوده اند که در اثر نافرمانی از دستورات الهی، خداوند در همین دنیا حسابرسی شدیدی برای آنان انجام داده و عذاب بر آنها نازل کرده و لذا بر اساس چنین حسابرسی گرفتار عذاب شده و وبال کارهای نایست خود را در همین دنیا چشیدند؛ بنابراین این گونه نیست که حسابرسی اصلا در این دنیا نباشد و فقط به قیامت اختصاص داشته باشد.

6_1: در آیاتی از قرآن خداوند عذاب دنیایی را به عنوان کیفر گناه مطرح کرده است مثل آیه (56 آل عمران) «فاما الذین کفروا فاعذبهم عذابا شدیدا فی الدنیا و الآخره و ما لهم من ناصرین» و نیز آیه (74 توبه) «...و ان یتولوا یعذبهم الله عذابا الیما فی الدنیا و الآخره و ما لهم فی الارض من ولی و لا نصیر»؛ و نیز (57 احزاب) «ان الذین یوذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الآخره و اعد لهم عذابا مهینا» و روشن است کیفر و عذاب الهی بر اساس حسابرسی دقیق انجام می گردد؛ بنابراین بر خلاف تفسیر مشهور از حدیث مورد بحث، این گونه نیست که حسابرسی اصلا در این دنیا نباشد و فقط به قیامت اختصاص داشته باشد.

2: نقض حدیث «الیوم عمل و لا حساب...» به برخی روایات

تفسیر مشهور یاد شده در باره حدیث «ان الیوم عمل و لا حساب و ان غدا حساب و لا عمل» به برخی از روایات ائمه معصومین نیز نقض می گردد؛ و این نشان می دهد تفسیر مذکور در باره این حدیث درست نیست؛ در ادامه به بیان برخی روایات مناقض با این تفسیر می پردازیم.

1_2: برقی در محاسنش (ج 1 ص 25) از علی بن رئاب روایت می کند که از امام صادق شنیدم که می گفت در روز قیامت بنده ای که به خودش ستمکار است را می آورند؛ خداوند به او می گوید آیا ترا به طاعتم فرمان ندادم؟ و آیا ترا از عصیانم نهی نکردم؟ در جواب می گوید بله ای پروردگارم اما شهوتم بر من غالب شد؛ بنابراین اگر عذابم کنی به گناهم عذابم کرده ای و تو بر من ظلم نکرده ای؛ سپس خدا امر می کند که به آتش ببریدش «فیامر الله به الی النار»؛ می گوید گمان من به تو این نبود؛ خداوند می گوید گمانت به من چه بود؟ می گوید گمان من به تو بهترین گمان است؛ سپس خدا امر می کند که به بهشت ببریدش «فیامر الله به الی الجنه»؛ بعد خداوند می گوید در این ساعت، حسن ظن تو به من، برای تو سودمند شد «لقد نفعک حسن ظنک بی الساعه»؛ طبق مفاد این روایت حسن ظن به خداوند در قیامت، هم عمل صالحی است که توسط برخی بندگاه خدا تحقق می یابد؛ و هم این کار، محبوب خداوند است و هم باعث نجات از آتش و ورود به بهشت می گردد.

2_2: همچنین در وسائل الشعیه (ج 6 ص 190) از امام صادق روایت شده است که فرمود: «فاذا کان یوم القیامه یقال لقارئ القرآن اقرا و ارق فکلما قرا آیه یرقی درجه»؛ طبق مفاد این روایت در قیامت عمل صالحی مثل خواندن قرآن نه تنها واقع می شود بلکه موجب ارتقاء مقام انسان می گردد.

3: نتیجه بحث

از مجموعه این بحث روشن شد که تفسیر مشهور از حدیث «ان الیوم عمل و لا حساب و ان غدا حساب و لا عمل» درست نیست بلکه به نظر می رسد که منظور از این حدیث این است که زندگی امروز دنیایی ما، برای عمل کردن طرح ریزی شده است نه برای حسابرسی گرچه در دنیا احیانا حسابرسی هست؛ و زندگی فردای اخروی ما برای حسابرسی و جزاء طرح ریزی شده است نه برای عمل کردن؛ گرچه در آخرت نیز عمل صالح و لو به سختی تحقق پذیر است؛ نظیر این که گفته شود محیط شهر برای سکونت است و محیط صحرا برای زراعت؛ که منظور این است که محیط شهر برای سکونت طرح ریزی شده است اما نه اینکه اصلا زراعت ناممکن باشد؛ و محیط صحرا برای زراعت مناسب است اما نه اینکه اصلا سکونت در صحرا به کلی ناممکن باشد.