درمانگر اختلالات روانپزشکی کودکان و نوجوانان رویکرد درمانی روانکاوی و روان تحلیلی روان درمانگر

11 دی 1403 - خواندن 15 دقیقه - 254 بازدید

(روان درمان بر اساس رویکرد روان پویشی و درمان هیجان مداری)

درمان متمرکز بر هیجان و درمان متمرکز بر هیجان ( EFT ) رویکردهای انسانی مرتبط با روان درمانی هستند که هدف آنها حل مسائل عاطفی و روابط با افراد، زوج ها و خانواده ها است. این روش های درمانی، تکنیک های درمانی تجربی، از جمله درمان های فرد محور و گشتالت، را با درمان سیستمیک و نظریه دلبستگی ترکیب می کنند.

روان پویشی (به انگلیسی: Psychodynamics) بر این اندیشه استوار است که افکار و هیجان ها علل مهم رفتار هستند. رویکرد روان پویشی به رفتار به درجات مختلف بر این فرض استوارند که رفتار قابل مشاهده (پاسخ های آشکار) تابعی از فرایندهای روانی داخلی (رویدادهای پنهان) است

  • نظریه روان پویشی (سایکوداینامیک) نظریه ای روان شناختی است که زیگموند فروید (۱۸۵۶-۱۹۳۹) و پیروان بعدی او برای توضیح منشا رفتار انسان به کار بردند.
  • رویکرد روان پویشی یا سایکوداینامیک شامل تمام نظریه های روان شناسی است که عملکرد انسان را بر اساس تعامل نیرو ها و سائق های درون فرد، به ویژه نا هشیار، و بین ساختارهای مختلف شخصیت می بیند.
  • روان کاوی زیگموند فروید نظریه اولیه، روان پویشیù بود، اما رویکرد روان پویشی به طور کلی شامل تمام نظریه هایی است که بر اساس ایده های او بود، مانند کارل یونگ (۱۹۱۲)، ملانی کلاین (۱۹۲۱)، آلفرد آدلر (۱۹۲۷)، آنا فروید (۱۹۳۶)، و اریک اریکسون  (۱۹۵۰).
  • کلمات روان درمانی پویشی و روان کاوی اغلب با هم اشتباه گرفته می شوند. به یاد داشته باشید که نظریه های فروید روان کاوانه بودند، در حالی که اصطلاح «روان پویشی» هم به نظریه های او و هم به نظریه های پیروانش اشاره دارد.
  • روان کاوی فروید هم نظریه و هم درمان است.

زیگموند فروید (که بین دهه های ۱۸۹۰ و ۱۹۳۰ می نوشت) مجموعه ای از نظریه ها را ایجاد کرد که اساس رویکرد روان پویشی در روان شناسی را تشکیل داده اند.

نظریه های او از نظر بالینی نشات گرفته از آن چه بیماران در طی درمان به او می گفته اند است. درمان گر روان پویشی معمولا بیمار را برای افسردگی یا اختلالات مرتبط با اضطراب درمان می کند.

فرضیه اساسی

رفتار و احساسات ما به شدت تحت تاثیر انگیزه های ناهشیار است:

ذهن ناهشیار شامل فرآیندهای ذهنی است که برای هشیاری غیرقابل دسترس است اما بر قضاوت ها، احساسات یا رفتار تاثیر می گذارد (ویلسون، ۲۰۰۲).

طبق نظر فروید (۱۹۱۵)، ذهن ناهشیار منبع اولیه رفتار انسان است. مانند کوه یخ، مهم ترین بخش ذهن، بخشی است که نمی توانید ببینید.

احساسات، انگیزه ها و تصمیمات ما در واقع به شدت تحت تاثیر تجربیات گذشته ما هستند و در ذهن ناهشیار ذخیره می شوند.

رفتار و احساسات ما در بزرگسالی (از جمله مشکلات روانی) ریشه در تجربیات دوران کودکی ما دارد:

نظریه روان پویایی بیان می کند که رویدادهای دوران کودکی ما تاثیر زیادی بر زندگی بزرگسالی ما دارند و شخصیت ما را شکل می دهند. رویدادهایی که در دوران کودکی رخ می دهند می توانند در ناهشیار باقی بمانند و در بزرگسالی مشکلاتی ایجاد کنند.

شخصیت زمانی شکل می گیرد که سائق ها توسط تعارضات مختلف در زمان های مختلف کودکی (در طول رشد روانی-جنسی) اصلاح می شوند.

همه رفتارها یک علتی دارند (معمولا ناهشیار)، حتی لغزش های زبان، بنابراین همه رفتا رها ساختاری بندی شده اند:

نظریه روان پویشی به شدت جبرگرا است زیرا رفتار ما را کاملا ناشی از عوامل ناهشیار می داند که کنترلی بر آن ها نداریم.

افکار و احساسات ناهشیار می توانند به شکل پاراپراکس به ذهن هشیار منتقل شوند که عموما به عنوان لغزش های فرویدی یا لغزش های زبانی شناخته می شوند. ما با گفتن چیزی که قصدش را نداشتیم، آنچه را که واقعا در ذهنمان است، آشکار می کنیم.

فروید معتقد بود که لغزش های زبان بینشی در جهت ذهن ناهشیار ایجاد می کند و هیچ حادثه ای وجود ندارد، هر رفتاری (از جمله لغزش های زبان) معنادار است (برای مثال: همه رفتارها از قبل هدفی دارند).

شخصیت از سه بخش (یعنی سه جزء) تشکیل شده است:اید ،ایگو ،سوپر ایگو

اید بخش بدوی و غریزی شخصیت است. این بخش شامل تمام اجزای وارثتی (یعنی بیولوژیکی) شخصیت موجود در بدو تولد است، از جمله غریزه جنسی (زندگی) – اروس (که حاوی میل جنسی است) و غریزه پرخاشگری (مرگ) تاناتوس.

ایگو به منظور میانجی گری بین اید غیرواقعی و دنیای واقعی بیرونی رشد می کند. این بخش تصمیم گیری شخصیت است.

سوپرایگو شامل ارزش ها و اخلاقیات جامعه است که از والدین و دیگران آموخته می شود.

بخش هایی از ذهن ناهشیار (اید و سوپرایگو) در تضاد دائمی با بخش هشیارذهن (ایگو) هستند. این تعارض باعث ایجاد اضطراب می شود که می توان با استفاده از مکانیسم های دفاعی با آن مقابله کرد.

تاریخچه نظریه روان پویایی

آنا ا یکی از بیماران دکتر جوزف بروئر (مربی و دوست فروید) از۱۸۰۰ تا ۱۸۸۲ از هیستری رنج می برد.

در سال ۱۸۹۵ بروئر و دستیارش، زیگموند فروید، کتابی به نام مطالعاتی در باب هیستری را نوشتند.

آنها در آن نظریه خود را توضیح دادند: هر هیستری نتیجه یک تجربه آسیب زا (تروماتیک) است، تجربه ای که نمی تواند در درک فرد از جهان ادغام شود. این کتاب فروید را به عنوان ‘پدر روان کاوی’ معرفی می کند.

تا سال ۱۸۹۶ فروید اهمیت سیستم خود را یافت و نام آن را روان کاوی گذاشت. در ابتدا، بجای هیپنوتیزم ‘تداعی آزاد’ را جایگزین کرد.
فروید در سال ۱۹۰۰ اولین اثر مهم خود را به نام تاویل رویا منتشر کرد که اهمیت جنبش روان کاوی را مشخص می کرد.
فروید در سال ۱۹۰۲ انجمن چها شنبه روا ن شناختی را تاسیس کرد که بعدا به انجمن رون کاوی وین تغییر یافت.

همان طور که ساختار رشد کرد، فروید یک حلقه درونی از پیروان عاشق، به اصطلاح ‘کمیته’ (از جمله شاندرو فرنزی، و هانس ساکس، اتو رانک، کارل آبراهام، ماکس ایتینگون و ارنست جونز ایجاد کرد.

فروید و همکارانش در سال ۱۹۰۹ به امریکا، ماساچوست رفتند تا در مورد روش های جدید خودبه منظور درک بیماری روانی سخنرانی کنند. برخی از مهم ترین شخصیت های فکری امریکا مانند ویلیام جیمز، فرانتس بواس و آدولف مایر در این مراسم حضور داشتند.

در سالهای پس از سفر به ایالات متحده، انجمن بین المللی دوانکاویتاسیس شد.

فروید کارل یونگ را به عنوان جانشین خود برای هدایت انجمن تعیین کرد و شعبه هایی در شهرهای بزرگ اروپا و جاهای دیگر ایجاد شد.

جلسات یا کنگره های منظمی برای بحث در مورد نظریه، درمان و کاربردهای فرهنگی این رشته جدید برگزار می شد.

مطالعه یونگ در مورد اسکیزوفرنی، روان شناسی زوال عقل زودرس، او را به همکاری با زیگموند فروید سوق داد.

همکاری نزدیک یونگ با فروید تا سال ۱۹۱۳ ادامه داشت. یونگ به طور فزاینده ای از تعریف منحصرا جنسی فروید از لیبیدو و محارم انتقاد می کرد.
انتشار کتاب Wandlungen und Symbole der Libido یونگ (که در انگلیسی به عنوان روان شناسی ناهشیار شناخته می شود) منجر به جدایی نهایی شد.

یونگ پس از خروج از این دوره بحران، نظریه های خود را به طور سیستماتیک تحت عنوان روان شناسی تحلیلی توسعه داد.
مفاهیم ناهشیار جمعی و کهن الگوهای یونگ او را به کاوش در دین در شرق و غرب، اسطوره ها، کیمیاگری و بعدا بشقاب های پرنده ها سوق داد.

ملانی کلاین با درک اهمیت اولین تجربیات دوران کودکی در شکل گیری دنیای عاطفی بزرگسالی، تفکر روان کاوانه را در مسیر جدیدی قرار داد. .

پس از عضویت کامل در انجمن روان کاوی برلین در سال ۱۹۲۳، کلاین اولین تحلیل خود را با یک کودک آغاز کرد. .

کلاین با بسط و گسترش ایده های زیگموند فروید، از تجزیه و تحلیل بازی کودکان استفاده کرد تا مفاهیم جدیدی مانند وضعیت اسکیزوئید -پارانوید و وضعیت افسردگی را تدوین کند.

آنا فروید (دختر فروید) به یک نیروی اصلی در روان شناسی بریتانیا تبدیل شد. متخصص در کاربرد روان کاوی برای کودکان بود.

از معروف ترین آثار او می توان به «ایگو و مکانیسم های دفاعی» (۱۹۳۶) اشاره کرد.

خلاصه رویکرد روان پویشی

ویژگی های اصلی

ذهن ناهشیار
ناهشیار جمعی
روان (اید،ایگو،سوپرایگو)
مکانیسم های دفاعی
رشد روانی جنسی
رشد روانی اجتماعی

روش شناسی / مطالعات
مطالعه موردی (به عنوان مثال، هانس کوچولو)
تحلیل رویا
تداعی آزاد
آزمون های فرافکن
لغزش های زبانی
هیپنوتیزم

مفروضات اساسی
علل اصلی رفتار نشات گرفته از ناهشیار است.
جبر روانی: هر رفتاری یک علت/معلول دارد.
بخش های مختلف ذهن ناهشیار در حال مبارزه دائمی هستند.
رفتار و احساسات ما در بزرگسالی (از جمله مشکلات روانی) ریشه در تجربیات دوران کودکی ما دارد

حوزه های کاربردی
گسترش نقش جنسیتی
درمان (رون کاوی)
بازی درمانی (آنا فروید)

دلبستگی (بالبی)
رشد اخلاقی (سوپرایگو)
آسیب شناسی روانی (به عنوان مثال، افسردگی)
پرخاشگری (جابه جایی / تاناتوس)
تحلیل رویا

نقاط قوت

روان کاوی یکی از اولین ‘درمان های گفتاری’ که اکنون بسیاری از درمان های روانشناختی بر آن استوار است.
می توان استدلال کرد که فروید اولین کسی بود که اهمیت دوران کودکی را در سلامت روان برجسته کرد و این ایده ای است که امروزه به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرد.
رویکرد روان پویشی هر دو طرف بحث طبیعت/تربیت را در نظر می گیرد.
فروید ادعا کرد که شخصیت بزرگسال محصول سائق های ذاتی است، یعنی انگیزه ها یا انگیزه های طبیعی که با آن ها متولد می شویم و تجربیات دوران کودکی، یعنی نحوه بزرگ شدن و پرورش ما.

محدودیت ها
فرآیندهای میانجی را نادیده می گیرد (مثلا تفکر)
رویکرد روان پویشی تاکید زیادی بر عوامل روانشناختی دارد، بدون در نظر گرفتن عوامل بیولوژیکی/ژنتیکی که بر مشکلات سلامت روان تاثیر می گذارد و به آنها کمک می کند.
بیش از حد جبرگرایانه است (اراده آزاد کم)
غیرقابل ابطال (اثبات اشتباه بودن مشکل است)
مطالعه موردی-ذهنی / نمی توان نتایج را تعمیم داد
ساده سازی ذهن انسان به اید،ایگو و سوپرایگو و پنج مرحله روانی جنسی، رویکرد را تقلیل گرایانه می کند.

مسائل و مباحث 

اراده آزاد در برابر جبر

به شدت جبرگرا است زیرا رفتار ما را کاملا ناشی از عوامل ناهشیار می داند که کنترلی بر آنها نداریم.

طبیعت دربرابر تربیت

رویکرد روان پویشی تاثیر عوامل اجتماعی را به رسمیت می شناسد زیرا استدلال می کند که ما توسط غرایز بیولوژیکی ذاتی هدایت می شویم که توسط اید (طبیعت) نشان داده می شود، اما نحوه تجلی این غرایز توسط محیط اجتماعی و فرهنگی ما (پرورش) شکل می گیرد. 

کل گرایی در مقابل تقلیل گرایی

رویکرد روان پویشی جبرگرایانه است به این ترتیب ایده اراده آزاد را رد می کند. رفتار یک فرد توسط انگیزه های ناهشیار که توسط انگیزه های بیولوژیکی و تجربیات اولیه آنها شکل می گیرد تعیین می شود.

ایدیوگرافیک در مقابل نوموتتیک

فروید استدلال کرد که رفتار انسان توسط فرآیندهای جهان شمول اداره می شود که برای همه اعمال می شود، به عنوان مثال. ساختار سه جانبه ذهن (نوموتیک).

اگر چه، او نیز متذکر شد روش هایی که این فرآیندها را در هر فرد آشکار می کنند منحصر به فرد است (ایدیوگرافیک).

آیا روش های تحقیق مورد استفاده علمی است؟

مفاهیم ارائه شده توسط فروید را نمی توان به صورت تجربی آزمایش کرد. این نظریه قابل ابطال نیست، آنگونه که افراد به روشی که توسط نظریه پیش بینی شده رفتار می کنند، به عنوان حامی تلقی می شود، اگر این طور نباشد، استدلال می شود که از مکانیسم های دفاعی استفاده می کنند.

ارزیابی انتقادی

رویکرد روان پویشی یکی از اولین ‘درمان های گفتاری’، را به وجود آورده است، روان کاوی که امروزه بسیاری از درمان های روانشناختی بر آن مبتنی هستند. رون کاوی در حال حاضر به ندرت به شکل اولیه اش استفاده می شود، اما هنوز در شکل های کوتاه تر در برخی موارد با همان شکل استفاده می شود.

بزرگترین انتقاد به رویکرد روان پویشی این است که در تحلیل رفتار انسان غیرعلمی است. بسیاری از مفاهیم محوری نظریه های فروید ذهنی هستند و به همین دلیل، آزمایش علمی دشوار است.

به عنوان مثال، چگونه می توان به طور علمی مفاهیمی مانند ذهن ناهشیار یا سه بخش شخصیت را تحقیق کرد؟

از این نظر، می توان ادعا کرد که دیدگاه روان پویشی غیرقابل ابطال است زیرا نظریه های آن قابل بررسی تجربی نیستند.

با این حال، روان شناسی  شناختی فرآیندهای ناهشیار را شناسایی کرده است، مانند حافظه روندی (تولوینگ،۱۹۷۲)، پردازش خودکار (برگ و چارتراند، ۱۹۹۹؛ استروپ، ۱۹۳۵)، و روان شناسی  اجتماعی اهمیت پردازش ضمنی را نشان داده است (گرینوالد و باناجی، ۱۹۹۵). . چنین یافته های تجربی نقش فرآیندهای ناهشیار را در رفتار انسان نشان داده است.

کلین (۱۹۸۹) استدلال می کند که نظریه روان پویشی شامل مجموعه ای از فرضیه ها است که برخی از آنها آسان تر از دیگربخش ها مورد آزمایش قرار می گیرند و برخی با شواهد پشتیبان بیشتری نسبت به بقیه.

همچنین، در حالی که نظریه های رویکرد روان پویشی ممکن است به راحتی مورد آزمایش قرار نگیرند، این بدان معنا نیست که از قدرت توضیحی قوی برخوردار نیست.

با این وجود، بیشتر شواهد برای نظریه های روان پویشی از مطالعات موردی فروید (به عنوان مثال،  هانس کوچولو، آنا او) گرفته شده است.

مشکل اصلی در اینجا این است که مطالعات موردی مبتنی بر مطالعه دقیق یک فرد است و با ارجاع به فروید، افراد مورد نظر اغلب زنان میانسال اهل وین (یعنی بیماران او) هستند. این امر تعمیم به جمعیت گسترده تر (به عنوان مثال، کل جهان) را دشوار می کند.

مشکل دیگر روش مطالعه موردی این است که در معرض سوگیری محقق قرار دارد. بررسی مجدد کار بالینی خود فروید نشان می دهد که او گاهی اوقات سوابق بیماران خود را تحریف می کرد تا با نظریه اش مطابقت داشته باشد (سالووی، ۱۹۹۱).

رویکرد انسان گرایانه این انتقاد را ایجاد می کند که دیدگاه روان پویشی بیش از حد جبرگرا است. فروید ادعا می کرد که همه افکار، رفتارها و احساسات توسط تجربیات دوران کودکی و فرآیندهای ذهنی ناهشیار ما تعیین می شوند.

این یک ضعف است زیرا نشان می دهد که ما هیچ اراده آزاد آگاهانه ای بر رفتار خود نداریم و فضای کمی برای ایده عاملیت شخصی (یعنی اراده آزاد) باقی می گذارد.

در نهایت، رویکرد روان پویشی را می توان به دلیل جنسیت گرایی علیه زنان مورد انتقاد قرار داد. به عنوان مثال، فروید معتقد بود که حسادت آلت تناسلی زنان آنها را در برابر مردان تحقیر می کند.

او همچنین فکر می کرد که زنان تمایل به ایجاد سوپرایگو های ضعیف تری دارند و نسبت به مردان بیشتر مستعد اضطراب هستند.

۵/