بعد (خودشناسی) + (جامعه شناسی) = (هویت حقیقت جامعه))

5 دی 1403 - خواندن 7 دقیقه - 154 بازدید

انسان برای پیشرفت و یا پسرفت در هر صورتی حاصل را تغیر بیند.
بنابراین تغیر مناسب ترین گزینه برای متغیر کردن هر وصف و موصوفی است ، ولی برای رسیدن بر تغیر درونی انسان
نیازمند جهش(تکامل)درونییست
زیرا باید با هدف خودشناسی آغاز شود
تا انسان خود را نشناسد و درک نکند ،
نمی تواند جهان اطراف خود را درک کند..
درک هرچه هست باید بر منطق خوی ٫حقیقت شناسی درونی٫ انجام گیرد ؛ زیرا هر وصف کنش موصوفی خود را داراست و منطق مجزای چرخه ی خود را دارد که نشان دهنده ی درک مجازی او از واقعیت است. و همانند منطق اصیل(اخلاقیات فلسفه) نیست و حتی ممکن است منطق غلط باشد همانند درک اشتباه اما اشتباه آن را فقط خود صفت یا شخص تایین میکند زیرا هیچ خیر و شری جز در بنای نسبیت وجود حقیقی ندارد و ما تنها قادر به ارائه راه حل و اثبات منطقی که قادر به درک آم هستیم نه تایین کننده ی درک آن...
اما نیازمند و مکمل این شکل گیری تنها و تنها عمل است.

زیرا تنها عمل خواهد بود که به گفتار ، جامعه ی واقعیت میدهد که (ارزش ، هویت) را حاصل میشود.
عمل حتی باعث میشود فرهنگ حق وارد فرهنگ واقعی شود که هویت انسان را نه به طور باطل بلکه به طور حق در بر گیرد، بنابراین انسان برای اینکه هویت خود را در جامعه خود درک کند نیازمند درک خودشناسی و جامعه شناسی ست(در وضع کنونی)
حال ابعاد خودشناسی و جامعه شناسی به روایت زیر است ؛
جمعی:(هویتی انتخاب شده
متغیر با شرایط و جامعه یا جمع)
انتسابی:ویژگی های که در شکل گیری شان نقشی نداریم(جنسیت)
اکتسابی:ویژگی های که در شکل گیریشان نقش داریم(عادات)
ثابت:ویژگی های که تغیر نمی کنند(محل تولد)
متغیر:ویژگی های که تغیر میکنند(مهارت در یک علم یا کار)
فردی:مختص شناخت خود درونی فرد از خود(اخلاقیات یا به صورت دیگه مختص درک و عقیده در خود شخص است که حاصل از نتایج ابعاد هویت است و این آخرین برآیند خود شناسی و جامعه شناسی است که مشخص می شود شخص جهش در کدام سو بر چه اراده و در هدف چه چیزی با معنا و مفهوم آن همراه آگاهی مختص فرد را در بر میگیرد))
اجتماعی:ویژگی های که در ارتباط با دیگران و یا اعضای جامعه شکل میگیرند(ایرانی بودن)
ابتدا ۲ ابعاد هویت شناسی اصلی
فردی و اجتماعی است
قطعا ترتیب باعث میشود خواستار به شکل مطابق میل پیشرود
بنابر این
اول فردی و دوم اجتماعی را باید با اراده و آگاهی مسلم عمل کرد
که یعنی
همه چیز به فطرت انسان خلاصه نمی شود
چه در زنده باشد و چه مرده دارای جسم است و فاقد جسم لاوجود...
که یعنی انسان برای زنده ماندن وابسته به جسم خود است
در نتیجه آغاز ابعاد فردی باید دو بعد مهم را پشت سر گذاشته و سپس آماده آغاز خواهد بود و پروسه تکامل درک و تجربه شما از آغاز این سفارش تا برآیند پایانی فعلیه که خود شخص در شرایط های مختلف تصمیم میگیرد... و آن ابعاد حاصل است از بعد
جسمانی و نفسانی است.
با تکامل این دو تن
و اما برای برترین حقیقت ، خواستار باید هردو را باهم آغاز کرد در وجود امکان ناپذیری اول نفسانی و دوم جسمانی با تفاوت اینکه اولویت برای زنده ماندن جسمانی و برای زندگی کردن نفسانیه
جسمانی بر تکامل خود نیازمند 2 بعد اصلی است اما مهمترین آنان
اولین بعد شکل گیری و سازگاریست
دومین بعد عمل و لا عمل است
که این بعد بعد مهمی برای نفسانی است زیرا...(پس از درک نفسانی به وجود می آید)
آخرین مرحله تکامل نفسانی
اولین هدف آغازین درک نفسانی خویش است
یعنی (خودشناسی)
خودشناسی در پاسخ کیستی نیست بلکه این پرسش پاسخش هویت است
خود شناسی در پاسخ من کیستم می آید
به مفهوم من چه خواهانم و آگاهم...!؟
هدف بر من یا من بر هدف جهت زنده ماندن تقدم دارد؟...
در هر پرسشی که با من درون مربوط باشد پاسخش در خودشناسی یافت میشود و هر پرسشی که برای تایین کردن ارزش و جایگاه باشد در پاسخ هویت است
بنابر این
گرخواهی شوی آنکه ،خواهی...
تفکر کن که در زندان ، آزاد خواهی....
تلاش در جهت هر مسئله بدور از تلاش در جهت تفکر همچون تمرین نکردن و امتحان دادن است...کماکان افسوس که انسان همیشه حاظرا به هر کار است جز تلاش و تنها عامل زنده ماندن انسان تلاش است
اما
تلاشی غیر ارادی بر مبنای ذات زنده ماندن
به عنوان مثال(نفس کشیدن در وجود ارادی بودنش هم نوعی تلاش است و در غیر ارادی بودن هم تلاش محسوب میشود)
پس قبل از آنکه بدانیم در حال تلاش کردن هستیم که زنده بمانیم...
اما
تلاش یا هدف دارد و یا خیر...
و تلاش هدف دار درصورت هر پیامدی تلاشی موثر بوده
و در وجود بی پیامدی ، تلاش موثر نیست...
بنابر این
تنها عامل رشد و تکامل نفسانی
تلاش بر تفکر است که ایده آلی را شکل میدهد که ریشه ی تصمیم گیری (به عمل درآورن گفتار ) میشود ولی مهمترین بعد تفکر
بعد تفکر خودشناسی و جامعه شناسی است(بر وضع حال)
به عنوان مثال
تاریخ میتواند بر شما اثبات کند خیر و شر چه شد و پیدایش حقانیت چه باشد اما نمی تواند با درک از آن زمان و آن فرهنگ را تطابق با این زمان و این فرهنگ داد لاکن انسان همان انسان است و حقیقت همان تکرار بر وضع حال ...
نکته بسیار مهم جهت دانستن ثبات (هیچ چیز ثابت نیست مگر بر گذشته
زیرا دگر گذشت و قابل تغیر نیست
ولی
آینده غیر قابل ثبات است و هر لحظه ، امکان هرچیز وجود دارد زیرا آینده فقط قابل پیشبینی است نه ثبات بر پیشبینی و یا در هرچه)
که این گذر ، باعث میشود
ذات انسان بر تکاملی با نام بالغیت و درک انسانیت شکل گیرد
در آنجاست که
برترین تصمیمات جهت پیدایش برترین خواستار آینده ؛ شکل میگیرد .
که لازمه آن را با جنسی از آگاهی و معنا داری گویم
(تلاش بر تفکر ، درک درستی خوی خویش بر عمل و غیر عمل است.)
که باعث تکامل درونی مجزای هر شخص میشود و نه همه به یک ، قانون و صورت ، که این است ، زیبایی موجودیتمان...