محیط نیرومندتر است یا غرائز؟

4 دی 1403 - خواندن 8 دقیقه - 126 بازدید

فصلنامه پژوهش در علوم، مهندسی و تکنولوژی

 



در این راستا ، محافظه کاران کیفیت غرائز طبیعی را برای اثبات اصل تغییر ناپذیری خوی انسانی ، به عنوان یک محمل علمی ذکر می کنند و بر این عقیده اند که اگر چه مقتضیات ممکن است تغییر یابد لکن خوی انسانی در سنین مختلف همان خواهد بود که قبلا بوده است و در اساس آن چندان تغییری حاصل نمی شود .



در خوی و طبع انسانی عامل وراثت به مراتب مهمتر از عامل محیط است و وراثت نیز هرگز تحت سلطه و اراده بشر به در نخواهد آمد .بنابراین تلاش در تغییر نام خوی و سنت و آداب و رسوم جوامع انسانی مشت بر سندان کوبیدن و آب در غربال کردن است و اوضاع همواره به همان حال که بوده است خواهد ماند .

بعضی عقیده دارند که فعالیت های ذاتی و تمایلات غریزی نقش مهمی در ساختن خلق و خوی بشر ندارد بلکه صفات اخلاقی هر فرد ساخته و پرداخته محیط پرورشی او است . اینان می گویند آدمی برای قبول هر قسم تربیت ، استعداد نامحدود دارد و قادر است هر عادت ناپسندی را از صفحه ی خاطر بزداید و صفت خوبی را جایگزین آن نماید .



بعضی از محققین و صاحب نظران به پیروی از جان لوک فعالیت های ذاتی را ناچیز انگاشته و پیوسته اهمیت استعداد آدمی را در کسب عادات نیکو و مطلوب تایید می کردند بدین معنی که آدمی قابل تربیت و پرورش است و برای اصلاح و بهبود وضع بشر هیچگونه حدود و ثغوری وجود ندارد . روح آدمی در ازل ، صفحه ی سفیدی بیش نیست و آن را می توان کاملا به میل خود تغییر و تبدیل داد . بنابراین تعلیم و تربیت را باید مبنی بر قالب ریختن جامعه به شکل و نمونه ایدآل دانست و این اصل را ترویج کرد که آدمی قادر به نیل به درجه ی کمال است . 

حقیقت این است که وراثت و تربیت دو قدرت نیرومند و دو عامل موثر در پی ریزی صفات اخلاقی و ایجاد شخصیت آدمی است. نه می توان در مقابل قدرت غرائز ، تربیت را بی اثر دانست و نه می شود به اتکاء نیروی تربیت ، غرائز را نادیده گرفت بلکه هریک از آنها در ساختن خلق و خوی انسان سهم قابل ملاحظه ای دارد . تمایلات انسانی و غرائز طبیعی به منزله ی پایه های اساسی است که تربیت بر روی آنها بنا می شود . یا به عبارت دیگر ، تربیت عبارت از تعدیل خواهشهای طبیعی و تنظیم کیفیت بهره برداری از نیروهای غریزی است . 

( خوی و منش عبارت است از غرائزی که شغل و تجربه آن را به گونه های مختلف رنگ کرده و مانند کاشی کار ماهری پهلوی هم چیده است ). موقعی که آداب و رسوم تربیت بر اثر تکرار و ممارست ، رنگ عادت به خود می گیرد و به صورت خلق و خوی ثابت درمیآید، آدمی بر طبق آن از سرمایه های طبیعی خود استفاده می کند و به آسانی ، غرائز در مجاری عادات به جریان می افتد. 

عادات به محض آنکه تشکیل یافتند با بهره برداری از ذخیره فعالیت های ذاتی آدمی ، به وجود خود ادامه می دهند و لاینقطع این فعالیت ها را به میل خودشان تحریک می کنند ، تقویت می نمایند ، تفکیک می سازند ، متمرکز می کنند و از غرائز خام و نامنظم ، دنیائی مطابق میل خود بوجود می آورند به طوری که می توان گفت آن موجود نه مخلوق عقل است و نه زائیده غریزه ، بلکه مصنوع عادت میباشد .

عادت یکی از موثرترین عواملی است که بشر را به مسیر خود می کشاند و او را به انجام کاری که بدان معتاد شده است وامیدارد . صفات و خلقیاتی که بر اثر تمرین و ممارست در نهاد آدمی ریشه می کنند و رنگ عادت به خود میگیرند گرچه اکتسابی هستند ولی مانند صفات ذاتی و تمایلات طبیعی مقتدر و نیرومندند .

خوبی و بدی مردم ، تابع تربیت های اولیه و محیط پرورش آنها است . اگر برنامه های تربیت به درستی طرح شود و محیط زندگی بر اساس پاکی و فضیلت استوار باشد آدمی تدریجا به خلق و خوی پسندیده عادت میکند و همواره در مسیر خوشبختی و سعادت گام بر می دارد. برعکس اگر از اول ، تربیت و محیط نادرست باشد عادات ناشیه از آن مضر و مایه تیره روزی و بدبختی خواهد بود .

مکتب آسمانی اسلام که تربیت صحیح و سعادت بخش خود را بر اساس احیاء تمایلات عالیه انسانی و تعدیل غرائز و خواهشهای نفسانی استوار نموده است به وسیله برنامه های علمی و عملی و از راه مراقبت در انجام فرائض دینی و تمرین وضائف عبادی و اخلاقی پیروان خود را در احراز عادات پسندیده ی تقوی و مالکیت نفس و نیل به ملکات فاضله عدالت و اخلاق تشویق فرموده است .

( ناگفته نماند که عادات خوب و اخلاق پسندیده نیز مانند سیئات اخلاقی تحول پذیر و قابل تغییرند ، بنابراین کودکان یا جوانانی که بر اثر تربیتهای صحیح والدین و مربیان شایسته خود از دوران کودکی خوب و بافضیلت بار آمده اند ! مغرور نباشند و گمان نکنند که خلقیات پسندیده آنها به هر صورت و در هر شرایطی باقی و پایدار می ماند و برای همیشه خوشبخت و سعادتمند خواهند بود بلکه معاشرتهای بد و محیط های فاسد میتواند نتایج خوب دوران کودکی را نابود کند و خلق و خوی پسندیده آنها را به عادات بد و صفات ناپسند تبدیل نماید و در نتیجه شخصیت معنوی و حسن سازش اجتماعی آنانرا درهم بشکند و موجبات ناکامی و محرومیت شان را فراهم آورد . 

کسی که از کودکی بر اثر سوء تربیت والدین یا مربی خویش لوس و از خود راضی بار آمده و به آن صفت ناپسند خو گرفته است در جوانی مورد تنفر و انزجار مردم است . او نمی تواند با جامعه سازش کند و شخصیت محبوبی بدست بیاورد ، همواره از احساس ذلت و محرومیت رنج می برد و تنها راه نجاتش از این تیره روزی و بدبختی درمان آن خلق مذموم است . او برای به دست آوردن اراده ی قوی در امحاء آن سیئه ی اخلاقی ، باید از غریزه حب ذات استفاده کند و بدان وسیله سایر نیروهای خود را به همکاری وادار نماید . هر انسانی بالفطره دارای غریزه خود دوستی و عشق به عزت و محبوبیت است . انسان خود پسند که مورد تحقیر و اهانت جامعه قرار گرفته و عزت نفسش جریحه دار شده است اگر از منشاء تنفر مردم آگاه شود و به عیب اخلاقی خویش واقف گردد میتواند از این غریزه نیرومند کسب قدرت و اراده نماید و به منظور نیل به عزت و محبوبیت به آن عادت ناپسند مبارزه کند و خوی خود پسندی را از صفحه ی خاطر بزداید. 

ویل دورانت می گوید: اگر بخواهیم خود را قوی تر کنیم باید نخست بدانیم که اراده چیست . اراده امر اسرار آمیزی که مانند رهبر ارکستر در میان اجرای خوی و منش انسانی بپا خیزد و دستش را گاهی به چپ و گاهی به راست حرکت دهد و به نوازندگان دستور دهد نیست ، بلکه فقط مجموعه و جوهر همه ی دواعی و رغبات انسانی است . این قوای محرکه ، پیشوایی که از او اطاعت کنند ندارند مگر خودشان. 



 منابع:

اخلاق و شخصیت؛ ص ۱۰۶

لذات فلسفه ، ص ۲۱۱

گفتار فلسفی ، ص ۱۴۶

غررالحکم ، ص ۳۳

تاثیر محیط و مبانی جرم شناسی سعید کیوان پور:شیرانی بیدآبادی