قالب رباعی

23 آذر 1403 - خواندن 5 دقیقه - 176 بازدید


در کنار قالب های برجسته ادب پارسی مانند قصیده، غزل و مثنوی که ویژه شاعرانی است که از طبع سرشار و ذوق و دانش فراوان بهره مند هستند دو قالب کوچک شعری وجود دارد که باوجود عرصه محدود و جثه خرد دل نشین اند؛ زیرا ازدل برآمده اند و لاجرم بر دل می نشینند. این دو قالب یکی رباعی و دیگری دوبیتی است که رباعی به عقل و دانش نزدیک تر است و دوبیتی به عشق و احساس. رباعی از حیث ساختمان یا جنس شعر به دیگر قالب های شعری نزدیک تر است تا دوبیتی. با آن که رباعی نوع خاصی از شعر است که بنای آن بر عقل (همچون رباعی های فلسفی خیام) و یا بر عشق (همچون ابوسعید و دیگران) و بیش از آن که بینایی شاعرانه داشته باشد، عالمانه یا عارفانه است؛ بااین حال با دیگر انواع شعر قرابت و مشابهت فراوان دارد 

رباعی یکی از قدیم ترین انواع شعر فارسی است. در یکی از افسانه ها اختراع رباعی را به عصر صفاریان و به رودکی رسانیده اند. در این افسانه چنین آمده است: در حدود مائه رابعه استاد رودکی - که اولا قصائد غزا او گفته و رتبه سخن فارسی را از ثری تا ثریا رسانیده روزی از اعیاد در حسن آباد غزنین به طریق گلگشت می گشت. ناگاه بر سر جماعت کودکانی که گردکان می باختند و دل تماشاییان را در گو حیرت می انداختند، گذشت. اتفاقا در آن میان کودکی بود خیلی شوخ و طناز همه تن کرشمه و سراپا ناز، بذله سنج و لطیفه پرداز. رودکی شیفته ادا و فریفته اندازش گردیده مشاهده حرکاتش می نمود. چون آن فتنه روزگار، گردکان ها را درون گو انداخت، از اتفاقات گردکانی از آن ها بیرون گو افتاده جانب گو غلطان گردید. کودک در نشاط آمده، گفت «غلطان غلطان همی رود تا سر گو». رودکی را این قول موزونش نهایت مطبوع خاطر افتاد وزنش «مفعولن فاعلن مفاعیل فعل»، از فروع هزج قرار داده سه دور دیگر با آن منضم نمود و شعرای دیگر نیز بر این وزن طبع آزمایی ها کردند. رفته رفته این وزن، آن قدر مطبوع طباع خاص و عام افتاد که صدها زنان دوشیزه به استماع آن دامن حجاب چاک زده از خانه ها بیرون شتافتند. ازاین جهت آن را ترانه نامیدند؛ یعنی منسوب به سوی «تره» و ازآنجاکه چیزی تر نسبت به خشک موثرتر می باشد، لهذا مراد از آن موثر دارند و بعضی بر آنند که چون موجب اختراعش کودکی تر و تازه بوده است، لهذا او را «ترانه» نام گذاشتند.[1]

چون رباعی آهنگ ضربی دارد و با دف و چنگ خوانده می شود، به همین دلیل در مجالس بزرگان رواج داشته است. بدیهه های منسوب به عنصری و معزی همه از نوع رباعی است. این قالب شعری به دلیل تاثیر و نفوذی که در طباع دارد از روزگاران دیرین به آن توجه شده است و به این تاثیر پی برده اند. شمس قیس رازی دراین باره می گوید: «خاص و عام مفتون این نوع شده اند، عالم و عامی مشغوف این شعر گشته زاهد و فاسق را در آن نصیب صالح و طالح را بدان رغبت. کژ طبعانی که نظم از نثر نشناسند و از وزن و ضرب خبر ندارند، به بهانه ترانه ای در رقص آیند. مرده دلانی که میان لحن موسیقار و نهیق حمار فرق نکنند و از لذت بانگ چنگ به هزار فرسنگ دور باشند، بر دوبیتی جان بدهند. بسا دختر خانه که بر هوس ترانه در و دیوار خانه عصمت خود درهم شکست و بسا ستی که بر عشق دوبیتی تاروپود پیراهن عفت خویش بر هم گسست و به حقیقت هیچ وزن از اوزان مبتدع و اشعار مخترع که بعد از خلیل احداث کرده اند، به دل نزدیک تر و در طبع آویزنده تر از این نیست» 

در مرد وجه تسیمه رباعی آورده اند: «قدمای فارس، ترانه را که از هرج مربع اختراع کرده اند، چهار بیتی و رباعی می گفتند و هر دور چهار رکنی را قافیه لازم می شمردند؛ اما متاخرینشان چون ابیات مربع هزج نزد ایشان متروک است، ترانه را از مثمن قرار می دهند و هر دور چهار رکنی را مصراعی می شمرند و مجموع را دوبیتی و در مصرع سوم، قافیه لازم نمی دانند و آن را «خصی» نامند؛ لیکن نبودن قافیه در مصراع سوم لازم نباشد، بل در بعضی از رباعیات در هر چهار مصراع قافیه بود؛ اما به زبان عرب این وزن از فارسی منقول شده است، در اصل نبود.

اما چرا خیام رسانه رباعی را برای بیان افکار و اندیشه خود برگزیده است. در پاسخ باید گفت: «بدون شک برای تعبیر و بیان این گونه معانی ساده و درعین حال مملو از شور و هیجان هیچ قالبی مناسب تر از رباعی نمی توانست بیابد»

[1]. در منابع موجود، قدیم ترین نویسنده ای که این حکایت را در باب اختراع رباعی به رودکی (البته با تردید) منسوب کرده است، شمس قیس رازی است (ر.ک: المعجم فی معانیر اشعار العجم، چاپ دانشگاه تهران، ص ۱۱۲). حکایت اختراع رباعی در تذکره الشعرای دولتشاه سمرقندی نیز آمده است، اما در روایت وی کودک جوز باز، پسر یعقوب لیث و آن که به تماشای پسر می ایستد پدر اوست و کسی که به اختراع رباعی دست می یابد نه رودکی، بل ابودلف عجلی و ابن الکعب است