اوضاع مذهبی دوره خیام نیشابوری

23 آذر 1403 - خواندن 9 دقیقه - 166 بازدید


در این دوره شاهد بی ساز و سامانی های عجیب وغریبی هستیم؛ به گونه ای که در نیشابور بین رافضیان[1] و اشعریان[2]اختلاف بسیار شدید و خونین در جریان بود. شافعیان و حنفیان نیز باهم درگیر بودند. در آن روزگار اشاعره هر نوع آزادی تفکر از جامعه را سلب کرده بودند. درمجموع می توان گفت محیط آلوده به تعصب و روح مذهبی خشک و بی گذشت بود. «شدن تعصب در این دوره چندان بود که حتی امام محمد غزالی[3] در حدود سال 500 هجری از تهمت خواص و عوام ناچار می شود از تدریس در نظامیه نیشابور استعفا کند. بر این امام و فقیه و زاهد عصر تهمت نهاده بودند که در حق ابوحنیفه طعن کرده است و او ناچار شد در نامه ای که به سنجر می نویسد، خویشتن را از این نسبت تبرئه کند» (زرین کوب، 1386: 134).

2 4. وضعیت عمومی شعرا در این عصر

در این دوره به دلیل اینکه برخی از رجال و معاریف حکومت در زمره شاعران و اهل فضل و فرهنگ و ادب بودند؛ به گونه ای که به فارسی و عربی شعر می گفتند و دیوان و دفتر شعر داشتند. بر این اساس شاعران جایگاه و پایگاه ارزنده ای داشتند. برخی از این رجال و معاریف کسانی چون امیر مسعود بن سعد سلمان[4] و خواجه رشیدالدین وطواط[5] و خیام بودند. «غالب سلاطین و امرای زمان به مجالست با شاعران میلی وافر داشتند و آنان را در سفر و حضر همراه می بردند و یا در مجالس بار با ایشان سخن درمی پیوستند و مزاح می کردند و بین آنان تضریب می نمودند و از ایشان شعر می خواستند و یا با آنان مجلس عیش می گستردند و به لهو و طرب و نرد و شطرنج می نشستند و نسبت به شاعران خود بر دیگر امیران تعصب و حمیت می کردند» (صفا، 1382: 209).

از دیگر دلایل توجه به شاعران در دستگاه حکومت این بود که شاعران با مدح امیران و سلاطین موجب شهرت و به سخنی دیگر وسیله تبلیغ آنان محسوب می شد. از سوی دیگر، وجود مترسلان، ادبا و شعرا در دربارها از لوازم سلطنت محسوب می شد. این دلیل باعث می شد که حتی امرای محلی هم در فراهم آوردن شرایط جذب شاعران و دبیران و ... تلاش می کردند.

بر اساس این احساس نیاز به شاعران، سلاطین و امرا در دادن صله به آنان امساک نمی کردند و زر و سیمی که از خراج می گرفتند به این شاعران نثار می کردند و شاعران با این مال، به عشرت و عیش مشغول می شدند. این صله دادن و عشرت و عیش در دوره قبل بسیار پررنگ تر از دوره مورد بحث ما است.

نکته قابل تامل در بررسی اوضاع شعر و شاعری این دوره این است که بسیاری از شاعرانی که به عیش و عشرت روی آورده بودند، دچار تحولی روحی می شدند و به تقوی و فضل و فضیلت و دینداری روی می آورند. از این شاعران می توان به ناصرخسرو قبادیانی[6]، سنایی[7]، خاقانی شیروانی[8]، نظامی و ... اشاره کرد.

یکی دیگر نکات مهمی که در بحث از شعر و شاعران این دوره باید به آ اشاره کرد این است که «شاعران عادتا مردمی فاضل و مستطرف در علوم بودند. از آغاز این عهد تا پایان این دوره عده کثیری از شاعران را می یابیم که به علوم سرگرم و گاه دارای تالیفات و تصانیفی در آن علوم بوده اند» (صفا، 1382: 210). به عنوان مثال می توان به ناصرخسرو اشاره کرد. او فیلسوف، متکلم و صاحب دانش وسیعی در علوم منقول و معقول بود که با آثار او گویای این حقیقت است.

[1]. رافضی اسم فاعل (همراه با یاء نسبت) از ماده «ر ف ض» به معنای ترک کردن است و روافض لشکریانی هستند که رهبر (فرمانده یا پیشوای) خویش را ترک کرده و به هر دسته از آن ها رافضه گفته می شود. ابوالحسن اشعری (درگذشت ۳۲۴ ق)، رافضه را همان امامیه و یکی از اصناف شیعه می داند و می گوید، به این دلیل این ها «رافضه» نامیده می شوند که امامت ابوبکر و عمر را رفض کردند. شافعی در مدح رفض چنین سروده است:

یا راکبا قف بالمحصب من منی// واهتف بقاعد خیفها والناهض

سحرا اذا فاض الحجیج الی منی// فیضا کملتطم الفرات الفائض

ان کان رفضا حب آل محمد// فلیشهد الثقلان انی رافضی

[2]. اشعریان، عنوان طایفه ای از عرب، شماری از اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله و گروهی از عالمان و محدثان شیعی در سده ۲ و ۳ ق.

.[3] ابی حامد محمد بن محمد الغزالی الشافعی، ملقب به حجت الاسلام زین الدین الطوسی و امام محمد غزالی (۴۵۰ — ۵۰۵ ه‍. ق) متکلم، فقیه و صوفی ایرانی بود. او یکی از بزرگ ترین مردان تصوف سده پنجم هجری است و در غرب بیش تر با نام های Al-Ghazali و Algazel شناخته می شود.

.[4] مسعود سعد سلمان، در سال ۴۳۸ قمری به دنیا آمد. پدر مسعود فردی ثروتمند بود که به عنوان سفیر از سوی غزنویان به هند فرستاده شده بود. اجداد مسعود اهل همدان بودند؛ اما اربابان تذکره در باب زادبومش اختلاف نظر دارند. بنا به گفته محمد عوفی وی در همدان به دنیا آمده است. دولتشاه سمرقندی زادگاهش را جرجان می داند. واله داغستانی گوید که اصلش از همدان است ولی مدت ها در لاهور به سر برده است. بخشی از حیات هشتادساله او به دلیل همدستی با مسعود بن ابراهیم در توطئه علیه پدرش (ابراهیم غزنوی) در زندان های دهک، نای، سو و مرنجاب گذشت. بار نخست در سال ۴۷۷ قمری به زندان افتاد و پس از ۱۱ سال در ۴۸۸ هجری به دست فرماندار «چلندر» آزاد شد و به لاهور بازگشت. دو سال بعد و در پی تغییرات سیاسی، بار دیگر برای هشت سال به زندان افتاد. سال های پایانی عمر او به سرودن بهترین شعرهایش در زندان نای گذشت. او خاطرات و رنج های خود از زندان را در قالب شعر و زندان نامه نگاشته است.

[5]. رشیدالدین وطواط (۱۰۸۸–۱۱۸۲م) (نسب: محمد بن محمد بن عبدالجلیل) از نسل عمر بن خطاب (۵۸۲-۶۴۴ میلادی)، ادیب، نویسنده، شاعر و زبان شناس بلخی ایرانی در سده ششم هجری بود که به فارسی و عربی اثر می آفرید. همدوره با خوارزمشاهیان و دبیر دیوان اتسز خوارزمشاه بود. برای اندام کوچکش به او لقب وطواط (به معنای خفاش یا نوعی پرستو) دادند. رشید از شاهان خوارزمی، آتسز و ارسلان و تکش را درک کرد.

[6]. ابومعین ناصر بن خسرو بن حارث قبادیانی بلخی، معروف به ناصرخسرو (۳۹۴–۴۸۱ ه‍. ق) از شاعران بزرگ فارسی زبان، فیلسوف، حکیم و جهانگرد ایرانی و از مبلغان مذهب اسماعیلیه بود. وی در قبادیان از توابع بلخ متولد شد و در یمگان از توابع بدخشان درگذشت. وی بر اغلب علوم عقلی و نقلی زمان خود از قبیل فلسفه و حساب و طب و موسیقی و نجوم و کلام تبحر داشت و در اشعار خویش به کرات از احاطه داشتن خود بر این علوم تاکید کرده است (ر.ک: نار خسرو، 1356: 14).

[7]. ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی غزنوی یا حکیم سنایی (۴۷۳–۵۴۵ قمری)، شاعر و عارف ایرانی سده پنجم و ششم هجری بود. وی از بزرگ ترین صوفیان و شاعران قصیده گو و مثنوی سرای زبان پارسی است. برخی بر این باور هستند که سنایی شاعری است که برای نخستین بار عرفان را به صورت جدی وارد شعر فارسی کرد؛ ولی صوفیان پیش از او نیز در سروده های خود مضامین عرفانی را بیان کرده اند. تصوف سنایی با آن که از سخنان قلندران و اهل ملامت نیز مایه می گیرد، چیزی معتدل است. سنایی طی عمر خود سه حالت شخصیتی مختلف پیدا کرده است. نخست مداح و هجاگوی بوده است؛ پس از آن به وعظ و نقد اجتماعی روی آورده و دست آخر عاشق و قلندر و عارف شده است (ر.ک: سنایی، 1374: 45).

[8]. افضل الدین بدیل بن علی خاقانی حقایقی شروانی در سال ۵۲۰ (قمری) در شهر شروان به دنیا آمد. تاریخ تولد او از اشاره های موجود در دیوان به دست آمده است. پدرش نجیب الدین علی مروی درودگر (نجار) بود. مادر او مسیحی نسطوری بود که به اسلام گرویده بود. عمویش کافی الدین عمر، طبیب و فیلسوف بود و خاقانی تا بیست وپنج سالگی در سایه حمایت او بود و در نزد او انواع علوم ادبی و حکمی را فرا گرفت. چندی نیز در خدمت ابوالعلاء گنجه ای شاعر بزرگ معاصر خود که در دستگاه شروانشاهان به سر می برد، کسب فنون شاعری کرد. پس از آنکه ابوالعلاء وی را به خدمت خاقان منوچهر شروانشاه معرفی کرد لقب «خاقانی» بر او نهاد (پیش از آن متخلص به «حقایقی» بود) از آن پس خاقانی نزدیک به چهل سال وابسته به دربار شروانشاهان و در خدمت منوچهر شروانشاه و پسر و جانشین او اخستان شروانشاه بود (ر.ک: خاقانی، 1391: 56).