گفت و گویی با مهدی سلمانی در موضوع فلسفه قانون حجاب ( قسمت اول )

22 آذر 1403 - خواندن 29 دقیقه - 351 بازدید

گفت و گویی با مهدی سلمانی در مورد فلسفه قانون حجاب


موضوعات :
۱. فلسفه حجاب ۲. تاریخ حجاب ۳ . جغرافیای حجاب ۴. قانون حجاب
قسمت اول


درود و سلام بر مخاطبان و بینندگان ، در اینجا با گفت و گویی تازه درخدمت شما هستیم ، موضوع پوشش همیشه بعد از انقلاب مورد بحث بوده در زمینه های دینی و اجتماعی و آنچه که بعد انجام شد و تنش هایی که ایجاد شد در مورد آزادی پوشش یا پوشش اجباری . امروز در خدمت جناب آقای مهدی سلمانی هستیم از پژوهشگران حوزه دینی و حقوقی و فعال رسانه و فرهنگی هنری ، ممنون از اینکه دعوت ما را پذیرفتید و بدون فوت وقت سوال اولی که از آقای مهدی سلمانی دارم این است که آیا شما معتقد به حجاب هستید یا خیر و دلیلش چیست ؟ و نظر شما در این زمینه که صاحب نظر هستید چیست ؟

باسلام و عرض ادب و احترام خدمت شما و بینندگان و شنوندگان عزیز ، امیدوارم که حال همگی خوب باشد ، خوشحالم که در کنار شما و بینندگان هستم و همین گفت و گو ها ان شاءالله باعث بهبود وضعیت شود . بله بنده به حجاب معتقدم و دو دلیل دارد که یکی شرعی است و دیگری عقلی که موجب اثبات دین و احکام آن در وجدان بشری می شود . نتیجه هر دو دلیل این است که حجاب و پوشش برای خود انسان بسیار خوب است در جلوگیری از نگاه های شهوانی یک اقلیتی که مشکل روانی و یا اخلاقی و جنسی دارند و این مفهوم نه تنها به پوشش ظاهری بلکه به رفتار و اخلاق نیز اشاره دارد . در اسلام ، حجاب به عنوان یک اصل اخلاقی و دینی شناخته می شود که به زنان و مردان توصیه می شود تا از خود در برابر نگاه های ناپسند محافظت کنند ، پوشش به معنای لباس و پوشش بدنی است که فرد انتخاب می کند یعنی اسلام اصل پوشش و نحوه آن را در اختیار افراد قرار داده است . پوشش باید متناسب با اصول شرعی باشد و از نمایاندن بدن به جز در موارد ضروری جلوگیری کند در واقع پوشش مناسب به معنای احترام به خود و دیگران است و می تواند به تقویت هویت دینی و فرهنگی فرد کمک کند . چادر یکی از انواع پوشش های اسلامی است که به ویژه در فرهنگ های ایرانی و عربی رایج بوده است . چادر به عنوان یک پوشش کامل و فراگیر شناخته می شود که تمام بدن را می پوشاند و به فرد این امکان را می دهد که در محیط های عمومی با آرامش و امنیت بیشتری حضور داشته باشد . این نکته بسیار مهم است که چادر نمادی از عفت و حیا در فرهنگ اسلامی است اما این معیار ، خود دین و نماد دینداری افراد نیست و بسیاری از زنان مسلمان آن را به عنوان نشانه ای از هویت دینی خود انتخاب می کنند . فهم و برداشت از یک متن چه ادبی یا دینی باشد به پیش زمینه های ذهنی بسیار مرتبط است که فلاسفه سعی می کنند پیش زمینه ذهنی و سخن عالمان دیگر را از ذهن پاک کنند و با مواجهه با متن البته با مقدمات و دانشی که دارند نظر دقیق را کسب کنند ، در قرآن کریم در مورد واجب بودن حجاب آیه داریم اما در مورد این که ما می توانیم این واجب را بر دیگران به صورت اجبار حمل و تحمیل کنیم چیزی دیده نمی شود درست مثل نماز که می فرماید اقم الصلاه نماز را به پادار هیچ جا نگفته است که اگر کسی نماز نمی خواند او را اجبار به این کار بکنید ، حتی فرزند خودمان را مجاز نیستیم اجبار به نمازی کنیم که ستون دین است . پس مسئله این است که ما می توانیم به حجاب اعتقاد کامل داشته باشیم همینطور که اعتقاد کامل داریم اما بحث ما بر سر ضرورت الزام و اجبار حجاب است که بسیاری از فقها این را نمی پذیرند و می گویند در زمان غیبت ما اجازه این کار را نداریم و بنده هم این کار را خلاف شرع و قانون و اخلاق و وجدان انسانیت می دانم که در ادامه به آن به صورت کلیات و بعد جزئیات می پردازم . بنده یک سوالی از این دوستان دارم که چرا حتی یک مورد اجبار به حجاب در حکومت پیامبر (ص) و امیرالمومنین حضرت علی (ع) نداریم ؟

به آیه ۱۰۷ سوره انعام توجه کنید که می فرماید :

و لو شاء الله ما اشرکوا و ما جعلناک علیهم حفیظا و ما انت علیهم بوکیل

اگر خدا می خواست ، [ همه به اجبار ایمان می آوردند ، و ] هیچ یک مشرک نمی شدند ؛ و ما تو را نگهبان [ اعمال ] آن ها قرار نداده ایم ؛ و وظیفه ی اجبار آن ها را نداری .

آیه فوق در قسمت اول نفی جبر میکند و اثبات اینکه خداوند با تقدیر خود انسان را مجبور نکرده است بلکه خود سرنوشت خود را می نویسد و در بخش دوم به پیامبرش خطاب میکند که تو هم حق اکراه مردم را به حق نداری ، از این بخش به ضمیمه سنت و روش پیامبر میتوان یک قاعده کشف کرد که اصل عدم جواز اجبار و اکراه مردم است بر انجام واجبات و ترک محرمات ، حال آنکه این برخلاف کلام مشهوری است که میگوید حاکم بر انجام محرمات و ترک واجبات میتواند افراد را تعزیر کند . لازم به ذکر است اگر روایتی بدوا بنظر برسد چندان با مضمون آیه هماهنگ نیست یا برداشت خود از روایت را خصوصا با توجه به سیره قطعی پیامبر که هماهنگ با آیه است ( چنانچه خواهد امد ) بایست تصحیح کنیم که معارض آیه نشود و یا اگر روایتی با این دو دلیل ناهماهنگ بود بایست کنار گذاشته شود چون معیار حجیت روایات عدم مخالفت با کتاب خدا و سنت قطعی است . پیامبر در زمان حکومت خود مردم را به پند و اندرز از دروغ و تهمت و ریا و غیبت نهی نمود ، اگر اجبار و اکراه مردم بر ترک محرمات صحیح بود لااقل یک بار شخصی را به واسطه ارتکاب این محرمات تعزیر کرده بود و برای ما نقل میشد ، چنانچه صدها روایت در مذمت و حرمت این اعمال و امثال آنها نقل شده است . حدود و تنبیه که به اجبار در ترک مثل زنا و لواط و چند حرام معدود ذکر شده به واسطه خصوصیت این تعداد خاص از محرمات است که خداوند خواسته ولو به اکراه در جامعه ترک شوند تازه آنهم اگر در چارچوب خاصی برای قاضی اثبات شود مثلا چهار شاهد عادل به چشم خود دقیق عمل خاص زنا را دیده و شهادت دهند والا به نظر مشهور فقهاء اجراء این حد بدون اقرار خود شخص یا چنان فرض نادری مشروع نیست و این سختگیری در اثبات فعل حرام خود موید اصل عدم جواز تعزیر بر مطلق محرمات است .

به آیات ذیل توجه نمایید .

آیه ۴۵ سوره ق

نحن اعلم بما یقولون ۖ وما انت علیهم بجبار ۖ فذکر بالقرآن من یخاف وعید

ما به آنچه آنها می گویند آگاهتریم ، و تو مامور به اجبار آنها (به ایمان) نیستی ؛ پس بوسیله قرآن ، کسانی را که از عذاب من می ترسند متذکر ساز (وظیفه تو همین است)!

به آیات ۲۱ و ۲۲ سوره غاشیه توجه کنید .

فذکر انما انت مذکر ﴿٢١﴾)
لست علیهم بمصیطر ﴿٢٢﴾

پس تذکر ده که تو فقط تذکر دهنده ای ؛ تو بر آنان مسلط نیستی که به قبول ایمان مجبورشان کنی .

چند نکته بسیار مهم عرض کنم که اولا هر حرام را نمیتوان به جبر مانع شد مثلا دروغ با آنکه مادر گناهان است و عقل و نقل هر دو کاشف از حکم خدا در نهی از دروغ اند و مفاسد قطعی نظیر نابود کردن زیر بنای زندگی جمعی را دارد ، ترک چنین حرامی اجباری نیست بلکه شخص انجام دهنده نهایتا مورد نهی زبانی قرار می گیرد و در سیره پیامبر و امیرمومنان هم چنین است که به وقت حکومت راست گویی را به تنبیه اجباری نکردند . دوما نسبت به حجاب اگر چه اصل وجوب حجاب بدیهی است و اختلاف در میزان و ابعاد آنست اما یک واجب شرعی است نه عقلی ! یعنی عقل مصلحت الزام آوری برای پوشاندن تمام موی سر یک خانم را نمی بیند و یا بین پایین مچ دست و بالای آن تفاوت بسیاری نمیبیند که یکی حجاب درآن واجب نباشد و در دیگری واجب باشد . لذا حکم شرع در میزان وجوب و اجبار و عدم اجبارش همه تابع نقل است و در نصوص علاوه بر آنکه دلیلی بر اجبار حجاب از جانب حکومت نداریم بلکه عدم وجوب حجاب بر اهل کتاب ( یهود و نصاری ) و همچنین عدم وجوب حجاب بر کنیزان که در ادامه به صورت کاملا تخصصی وارد جزئیات می شوم . پس اکثریت معتقدند که قرائنی است بر اینکه حجاب یک کرامت است برای مومنین اما اگر کسی چنین بزرگی و کرامتی را نخواست آنچه ادله گویای آنست این است که نه تنها بر اجبار به مزین شدن شخص به این کرامت دلیل نداریم بلکه دلیل بر برداشته شدن این کرامت و بزرگی که مانع نظر کردن نامحرم بر این شخص میشد داریم . سوما بر خلاف اصل حجاب که وجوب عقلی اقلا در میزانی که پوشاندنش در جوامع متعارف نیست ندارد ، تبرج یعنی نمایش تحریک آمیز بدن و لو با لباس محرک ، امر مذموم و قبیحی است در جوامع و به حکم عقل و عقلا و شرع البته با اختلاف عرف در تشخیص میزان تبرج ، عقل و عقلا برای حفظ آرامش در زندگی فردی و نهاد بنیادین جوامع یعنی خانواده در زندگی جمعی ، حکم میکنند نبایست نه مرد و نه زن تبرج نموده به صورت شهوت انگیز ظاهر شوند . اینکه علی رغم این حکم عقلی ما نه تنها منع قانونی از برهنگی را در جوامع مختلف نمیبینیم که به صورت گسترده این امر را مشاهده میکنیم به واسطه تضاد خواست عقل خیرخواه و نفس لذت جوست و دشواری کنترل نفس است مانند بسیاری امور قبیح نظیر دروغ که میدانند بد است اما مرتکب میشوند . پس بین الزام به حجاب و الزام به ترک تبرج بایست تفکیک کرد زیرا یکی دلیل عقلی بر اجبار ندارد و دیگری دارد که مورد قبول اکثریت مردم است .

پس در اصل ، شما اصل وجوبی حجاب را قبول دارید ولی اجباری کردن آن را قبول ندارید ؟

بله اصلا اجبار در احکام دین معنایی ندارد . فرض بر اینکه اجباری شد آیا با علاقه قلبی باحجاب شده است و با آن انس گرفته است یا خیر سر اجبار است و علاقه ای به آن ندارد ؟ حجاب مانند نماز یک واجب شرعی و فردی است ، هر وقت اجبار به نماز معنا پیدا کرد آن وقت اجبار به حجاب معنا پیدا میکند . من قبلا هم اثبات کرده بودم که حجاب اگر چه جزئی از دین است اما اینکه حکومت دست به اجبار و تعزیر بزند برای ترک این واجب ، شرعا بدعت است یعنی بر خلاف داده های منابع فقهی است ، یعنی برخلاف سیره پیامبر و حضرت علی صلوات الله علیهما هست چون اجبار توام با خشونت ، موجب شده حکومت عرصه حجاب را به میدان جنگ با نسل ما جوانان و نوجوان بنماید و بسیاری از مردم در این مبارزه نه تنها حجاب ، که به صورت کلی تقلید از مراجع را هم کنار گذاشتند ، چون آنها در این میدان یا ساکتند یا همراه نظر حکومت و این نقد بر عالمان دینی وارد است که اظهار علم کنید مگر پیامبر نفرمود که وقتی در جامعه بدعت ظاهر شد وظیفه علماء ، اعتراض است و علنی کردن علم خود و ابراز برائت از بدعت و اگر چنین نکنند پس لعنت خدا بر علماء باد ؟ مگر ترک مستمر کاری ، توسط حجت خداوند ، علامت این نیست که آن فعل از دین نیست ؟ مگر از پیامبر (ص) و حضرت علی (ع) یک مورد اجبار یا حتی تذکر به حجاب در دوره حکومتشان نقل شده است ؟ البته ممکن است بگویند زمان پیامبر و امیرالمومنین بی حجابی نبوده است که در ادامه به اثبات بودن یا نبودن آن هم می پردازم . در اینجا سخت گیری نسبت به حجاب خیلی زود به کنار گذاشتن اصل دین منجر می شود چون حکومت به نام دین بنا شده است و هر کاری انجام شود به پای دین هم نوشته میشود پس دینداری لغزان و لیز شده و زود از دست ساکنان این سرزمین خارج می شود زیرا دین امری قلبی است و با محبت و رافت است که در دل می نشیند نه با خشونت و قساوت ! در اصل حجاب اجباری با فقه ما جور در نمی آید . به آیه ۱۵۹ سوره آل عمران توجه کنید که می فرماید :

بما رحمه من الله لنت لهم ۖ ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک ۖ فاعف عنهم واستغفر لهم وشاورهم فی الامر ۖ فاذا عزمت فتوکل علی الله ۚ ان الله یحب المتوکلین .

ای پیامبر ! پس به مهر و رحمتی از سوی خدا با آنان نرم خوی شدی ، و اگر درشت خوی و سخت دل بودی از پیرامونت پراکنده می شدند ؛ بنابراین از آنان گذشت کن ، و برای آنان آمرزش بخواه ، و در کارها با آنان مشورت کن ، و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن ؛ زیرا خدا توکل کنندگان را دوست دارد .


در روایتی از امام صادق (ع) آمده است :

حکومت بنی امیه با شمشیر و ستم و خون ریزی پایه گذاری شد ، و حکومت ما با ملایمت و لطف و محبت و تقیه همراه است. پس شما باید در میان مردم، نیکو معاشرت کنید و مردم را چنان دعوت کنید تا با رغبت (نه اجبار) به طرف شما بیایند».حکومت بنی امیه با شمشیر و ستم و خون ریزی پایه گذاری شد ، و حکومت ما با ملایمت و لطف و محبت و تقیه همراه است. پس شما باید در میان مردم، نیکو معاشرت کنید و مردم را چنان دعوت کنید تا با رغبت (نه اجبار) به طرف شما بیایند».



میشه لطف کنید روایتی که در مورد وظایف علما در ظهور بدعت است را بگویید که افراد دیگر هم در جریان آن قرار بگیرند ؟

بله ، رسول الله فرمود : اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه ، فمن لم یفعل فعلیه لعنه الله . ( الکافی : 1 / 54 / 2 )

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله : هرگاه بدعت ها در میان امتم پدیدار شوند بر عالم است که علم خود را آشکار سازد . پس هر کس چنین نکند ، لعنت خدا بر او باد .

امیرالمومنین فرمود : لولا حضور الحاضر، و قیام الحجه بوجود الناصر، و ما اخذ الله علی العلماء ان لا یقاروا علی کظه ظالم، و لا سغب مظلوم ، لالقیت حبلها علی غاربها . ( نهج البلاغه : الخطبه 3 )

امام علی علیه السلام : اگر نبود حضور آن جمعیت و تمام شدن حجت با وجود یار و یاور و اگر نبود که خداوند از دانایان پیمان گرفته است که بر سیری ستمگر و گرسنگی ستمدیده رضایت ندهند ، هر آینه مهار شتر خلافت را بر شانه اش می انداختم .

مفهوم روایت این است که خداوند از دانایان پیمان گرفته است که بر سیری ستمگر و گرسنگی ستمدیده رضایت ندهند .


در فرمایش هایتان یک نکته بیان کردید که حکومت نباید در در بحث حجاب دخالت کند ، ممنون میشم این موضوع را بیشتر برای مخاطبان توضیح دهید . و اگر کسی بگوید من به خدا اعتقادی ندارم باید چگونه او را قانع کرد ؟

بله چون حجاب یک واجب شرعی است و مانند نماز و روزه یک امری فردی است از طرفی هم دولت اسلامی مسئولیت اجرای احکام اسلامی را دارد ، باید عرض کنم تکلیف حجاب بر عهده زن مسلمان است و اسلام در این خصوص ، مسئولیت را بر عهده دولت اسلامی قرار نداده است . اگر قرار داده بود باید حداقل یک روایت به صراحت بر این موضوع تاکید می کرد . مرحوم سید هادی خسروشاهی در کتاب خاطرات خود از استفتایی سخن می گوید که در سال 1343 یکی از رهبران مسلمان عرب مصری ساکن ژنو سوئیس برای او فرستاده و ایشان آن را به امام ارجاع داده است و اینک قبل از نقل ترجمه کامل متن پاسخ های امام خمینی خلاصه دو سوال وارده را می آورم : سوال ها : نسل جوان و دانشجویان مسلمانان ، در غرب دچار مشکلاتی هستند که از لحاظ تکلیف شرعی درخواست داریم فتوای خود را در این دو مورد مرقوم دارید :

۱. خلوت با اجنبیه در اداره و دانشگاه و محل کار و ... چه حکمی دارد ؟ و از طرف دیگر نگاه کردن به زنان بی حجاب خارجی ، چه صورتی دارد ؟ چون امکان این که آدم همه جا بتواند چشم خود را ببندد ، وجود ندارد .
۲. هنگامی که دختر یا زن غربی می خواهد مسلمان شود ، با مشکل « حجاب » روبه رو هستیم و گاهی دیده شده که آنها به خاطر الزامی بودن حجاب ، از پذیرفتن اصل اسلام خودداری کرده و دور شده اند . تکلیف در قبال الزامی کردن حجاب بر زنان چیست ؟

ترجمه پاسخ امام خمینی به استفتائات فوق این چنین بود :
۱. خلوت با اجنبیه به خودی خود در نزد ما حرام نیست . همانطور که از نصوص استفاده می شود ، بلکه یک امر « مکروه » است ، البته اگر منجر به هیچ نوع عمل حرامی نشود . پس مانعی نیست از حضور در جلسات خصوصی که زن اجنبی در آن حضور دارد . اعم از اهل کتاب یا غیرآنان در بلاد کفر یا در بلاد اسلام . در منزل یا کارگاه یا اتاق و البته در این امر ، فرقی میان دانشجویان و کارمندان و نمایندگان اعزامی نیست اما حکم شرعی درباره نگاه به افراد بی حجاب غربی ، « جواز » است . یعنی : نگاه کردن به : سر و گردن و صورت آنان و آنچه که پوشاندن آن در نزد آنان متعارف نیست ، بدون هیچگونه لذت جویی و ریبه ، جائز است . اما نگاه کردن به غیر آنچه که ذکر شد ، جایز نیست .
۲. جای شک نیست که حجاب یک امر ضروری از دیدگاه اسلام است و پوشش یک حکم اسلامی واجب برای زنان مسلمان است بجز صورت و دست ها ولی اگر ملزم کردن زنان غربی نوآشنا با اسلام ، برای استفاده از حجاب ، موجب عدم رغبت آنان به اسلام گردد ، پس مانعی نیست که آنها به این امر ملزم نشوند البته با توجه به این نکته که حکم «وجوب» بر قوت خود باقیست و سزاوار است به آنها اعلام شود که حجاب اسلامی در واقع برای عفاف است و معنی آن ، این نیست که حتما از لباس های متعارف در نزد شرقی ها استفاه شود ، بلکه پوشیدن مو و جسم ولو با لباس های محلی ، کافیست . البته پوشیدن صورت و دست ها واجب نیست . بنابر حکم مشهور میان همه فقها شیعه امامیه ، رضوان الله علیهم . در پایان از خداوند ، دوام توفیق دانشجویان عزیزمان را در دیار غرب ، خواستارم. والسلام علیکم اولا و آخرا . روح الله الموسوی الخمینی (محل مهر) ۱۵ جمادی الاول ۱۳۸۴ ه" حجت الاسلام خسرو شاهی در توضیحاتی پیرامون این خاطره می گوید : مرحوم امام قدس سره ، در پاسخ به سوال شفاهی من در رابطه با جواز «عدم الزام به امری واجب» فرمودند:« قبول «اصل توحید» و «نبوت رسول اکرم (ص)» در مرحله نخست قرار دارد و مهم تر از اجرای احکام است و این امور ، پس از پذیرش اسلام ، به طور طبیعی و به تدریج حاصل می شود ... در صدر اسلام هم همه احکام که مره واحده بر مسلمین واجب یا حرام اعلام نشد ، بلکه به تدریج و با مرور زمان لازم الاجرا گردید ».
پس ببینید آیت الله خمینی در پاسخ استفتائی می گوید اگر مسلمان شدن کسانی که در بلاد غیر مسلمان زندگی می کنند منوط به عدم مراعات حجاب شد ، سخت نگیرید تا مسلمان شوند ، داشتن اصل دین ، مقدم است بر مراعات حکمی از احکام اسلام ، ضمنا کم کم که انس بگیرند با دین ، آن را هم مراعات خواهند کرد . وقتی تازه مسلمان به خاطر دشواری این تکلیف حاضر نیست حکم حجاب را بپذیرد و تکلیف این است که به او الزام نکنیم تا اسلام بیاورد ، دختران و زنان این سرزمین هم از این قاعده کلی مستثنی نیستند به اصطلاح واجب اهم ، اصل داشتن دین است که در دوران بین دو واجب دینداری یا حجاب ، دینداری است که مقدم داشته می شود . در کشور ما کار دشوارتر از مسلمان شدن یک نفر غربی است در اینجا فقط دشواری مراعات حکم حجاب نیست بلکه دین متهم است و اعمال حکومت بر پای دین هم نوشته می شود که نتیجه آن دین گریزی هم نسل های بنده و نسل جدید می شود . و اما در مورد بخش آخر سوال تان بعضی میگویند به آن فرد ، قرآن را معرفی کنید تا بخواند و به خدا ایمان بیآورد اما بنده و خیلی ها مخالف این عقیده هستیم چون ممکن است فرد بگوید من قرآن هم قبول ندارم آنوقت چه می کنید ؟ با چه روشی میخواهید خداوند را به او بفهمانید ؟ اینجاست که باید از روش های عقلی و منطقی فلسفی استفاده کرد ، البته یک روش بسیار ساده تری هم هست که اول آنرا می گویم و بعد روش منطقی .

روش بسیار ساده برای اثبات خداوند : یک روز کسی از امام صادق پرسید که اصلا خدا هست ؟ امام فرمودند تا به حال شده کشتی ات بخواهد غرق شود ، در این شرایط چه می گویی ؟ مرد گفت : در دلم ندایی می گوید ای کاش نجات پیدا کنم ، امام فرمود : این ندا همان اعتقاد به خداست . البته اینکه در مشکلات مان به خداوند رجوع کنیم ، یک میل مقدس است . فقط خطر این امر آنجاست که ما دین را کاهش بدهیم و بگوییم فقط این توسل کردن دین است مثل خیلی ها که میگویند توکل کن به خداوند بعد هیچ تلاشی نکنی ، این نگاه غلطی است . برای اینکه این نگاه را اصلاح کنیم باید نیازهای جوان را با یک نگاه موشکافانه در نظر بگیریم و از منظر روانشناسی ، دینی و جامعه شناسی پاسخ های مناسب این نیاز را پیدا کنیم .

روش های منطقی : بحث اول امکان یا احتمال است . منظور از امکان در فلسفه ، امکان عقلی و منطقی است نه احتمالی . وقتی در فلسفه میگوییم چیزی امکان دارد ، یعنی تصور وجودش امکان دارد نه اینکه واقعا در واقعیت احتمال وجودش باشد پس امکان با احتمال متفاوت است . مثلا بنده میگویم کبوتری به اندازه ی یک فیل باشد ، خب ، احتمال پدید آمدن ندارد ، اما از نظر عقلی و منطقی ، امکان دارد ، چون تناقضی در آن نداریم . بحث دوم وجوب یا وجود است . وجوب در فلسفه به معنای ضرورت است ، وقتی در فلسفه میگوییم چیزی واجب است ، یعنی آن چیز ضرورت عقلی دارد ، حالا اگر بحث از وجود یک موجود باشد ، آن وقت واجب به معنای ضروریت وجود داشتن خواهد بود . وجود همان هستی است و وجوب ، ضرورت هستی داشتن ! یا به گونه ای دیگر وقتی یک مفهومی بخواهد ، موجود بشود ، اول باید «هستی داشتن» برایش واجب شود تا به وجود بیاید ، پس وجوب شی بر وجود آن مقدم است . بحث سوم معدوم یا ممکن الوجود بالذات یا واجب الوجود بالغیر است . مفاهیمی که ممکن الوجود هستند ، دو حالت دارند : یا موجودند مثل «انسان» یا معدوم اند مثل «اسب شاخدار» . حالا اون ممکن الوجود هایی که موجودند ، واجب الوجود بالغیر هم هستند ، چون خودشان نمی توانند ضرورت وجود پیدا کرده باشند . اقسام ماهیت از نظر وجودی به سه قسمت تقسیم میشود :

۱. واجب الوجود : یعنی وجود داشتن برایش ضروری است و محاله که وجود نداشته باشه مثلا مستطیل دارای چهار زاویه است
۲. ممکن الوجود : یعنی وجود داشتن یا نداشتن برایش ممکنه، یعنی میتواند موجود باشد یا نباشد مثلا دلفینی که در دریاچه است
۳. ممتنع الوجود : یعنی محاله وجود داشته باشد مثلا خدایی که شریک خداوند باشد . مراحل فلسفی که ممکن الوجود به واحب الوجود تبدیل میشه پنج مورد است :

۱. وقتی مفهومی ممکن الوجود است ، ذاتا نسبت به وحود حالت امکانی دارد
۲. وقتی مفهومی موجود است ، نسبت به وجود حالت ضروری دارد
۳. ممکن الوجودی که به وجود می آید ، از حالت امکانی خارج میشود
۴. ممکن الوجود برای خارج شدن از حالت امکانی ، به موجود دیگری نیازمند است
۵. ممکن الوجود به وسیله ی موجود دیگری از حالت امکانی خارج میشود و به حالت ضروری و واجب می رسد . اقسام موجودات هم به چهار قسمت تقسیم می شود .

۱. هر چیزی که وجود پیدا کرده ، وجود داشتنش برایش ضروری شده است در نتیجه ، هر مفهومی ، تا واجب نشود ، به وجود نمی آید چون تا وجود برای یک مفهوم ضروری نشود ، آن مفهوم از حالت امکان خارج نمیشود
۲. هر موجودی در جهان هستی ، واجب الوجود است . وقتی میگوییم موجودی که وجود دارد ، پس وجود برایش ضرورت پیدا کرده است
۳. واجب الوجود دو نوع داریم :
یک) واجب الوجود بالذات : یعنی همیشه وجود داشته و همیشه وجود برایش ضروری است که تنها خداوند اسست که واجب الوجود بالذات است .
دو) واجب الوجود بالغیر : اگر به موجودات جهان نگاهی کنیم ، همه به دلیل وجود داشتن ، واجب الوجود هستند ولی خیلی از آنها چون ذاتا ممکن الوجود بودند و بعدا به وجود آمدند ، واجب الوجود بالغیر هستند .
۴. واجب الوجود بالغیر همان ممکن الوجود بالذات است چون توسط واجب الوجود بالذات به وجود آمده اند .

یک سوال دیگر برای راحتی اثبات خداوند : 


آیا خودکار علت است یا معلول ؟ قطعا معلول ، پس علت آن کیست ؟ قطعا سازنده آن (کارخانه ای و…) ما و این جهان از نظر فلسفی ، معلول هستیم و خداوند چون واجب الوجود بالذات است پس او علت است که ما و این جهان را آفریده است ، پس « ما محدود هستیم و خداوند نامحدود است » در نتیجه محدود در نامحدود نمی گنجد .

چرا مساجد خلوت است؟ چون به ظلم اعتراض نمی کنید ! مردم به دین بی اعتقاد شدند چون دینی که سکوت و تایید و تمجید کند از ظلم حتما باطل است.مردم عمل شما را پای دین پیامبر می نویسند. شما بروید در همه این کشورهایی که مسلمانند اما حاکمشان آخوند نیست اما سیاست شان را پای دین نمی نویسند اما خواست و سلیقه خودشان را عین دین ، جا نمی زنند، ببینید مساجد چه رونقی دارد ببینید جوانان چه حضوری دارند در مساجد ؟ 

اخیرا سید محمود نبویان گفته که سروران عزیز به پیغمبر قسم الان ملت ایران در اوج اوج خودش به سر می برد!! عه ؟! 


اوج کجاست؟!
اوج تورم
اوج فقر
اوج نفرت از نمادهای دین
اوج نفرت از روحانیت
اوج تملق و گزافه گویی
اوج ناکارامدی
اوج کاهش ارزش پول ملی
اوج بی ارزش شدن پاسپورت
اوج بی اعتقادی
اوج بی عدالتی
اوج کلاهبرداری
اوج وجود اختلاس گران
اوج نبودن آزادی و دمکراسی واقعی
اوج دروغگویی و تهمت و بی قانونی
اوج به تاراج بردن
اوج نبودن آموزش و پرورش صحیح و مدرن
اوج کجاست ؟ 


خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شور هر که در او غش باشد


آنچه ما به عنوان احکام دین امروزه با آن مواجهیم در بیش از ۹۰ درصد موارد برداشت ما از دین است نه عین دین لذا ممکن است بعدا بفهمیم خطا کردیم یا در همین حال حاضر در نزد دیگری که او هم دین شناس و فقیه است این حکم از دین دانسته نشده باشد اقلا به شکلی که کارشناس دیگر قائل به آن حکم شرعی هست . 


ادامه دارد...