زبان شعری پروین

18 آذر 1403 - خواندن 7 دقیقه - 80 بازدید



ایرانیان بنا بر شرایط و احوال روزگار، توانش و هوشمندی خود را در شعر به کار

انداختند و شعر، برجستهترین ابزار همدلی و هماندیشی و زبان حال و زبان دل شد و

ادبیات فارسی رسالت سنگین پاسداشت تاریخ و وحدت ما ایرانیان را بر دوش کشید

و به سخنی دیگر، ادبیات فارسی و بهویژه شعر فارسی، آیینه تمامنمای باورها و آیینها

و فرازوفرود تفکر و سیر اجتماعی و زبان دل تمام اقشار جامعه شد. اما نکته قابل

تاملی که موضوع مورد بحث ما در این مجال است، این است که این ادبیات و این

شعر فارسی، زبان و شعر زنان هم بوده است؟ آیا زنان برای بیان احوال و افکار خود از

این گنجینه پربهای زبانی استفاده کردهاند؟

در پاسخ به این پرسشها باید گفت، با توجه به اینکه تمدن بشر، مردسالار بوده

زنان « . است، زبان نیز اندکاندک تحت سیطره قرارگرفته است و زبان مردانهشده است

که همیشه در حاشیه زیستهاند، نتوانستهاند اسب سرکش زبان را آنگونه که درخور

عاطفه ممتاز خویش است، راه ببرند و رفتهرفته نوشتههای زنان به تقلیدی محض و

کورکورانه از نوشتههای مردانه مبدل شد با همان تفکرات و دیدگاهها بدون هیچ حرف

تازهای برای گفتن یا شنیدن؛ ولی به دنبال روشنگریهایی که در قرن معاصر و بلاخص

پس از کتاب اتاقی از آن خود اثر ویرجینیا وولف و جنس دوم اثر سیمون دوبووار در

انگستان و فرانسه اتفاق افتاد، زنان سعی کردند، خود را از زیر یوغ فکری و زبانی

.1 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی؛ نویسنده، پژوهشگر و ویراستار.

//2

مردانه بیرون بکشند و از خود بهعنوان نماینده نوع زن و مشکلات و معضلات و

احساسات رقیق زنانه خود بگویند و بنویسند و حتی تا جایی پیش رفتند که رویای

222 (. بر این : غلامی و بخشیزاده، 1932 ( » دستیابی به زبانی زنانه را در سر پروراندند

اساس، عیان است که در گستره تاریخ اجتماعی و فرهنگی، زبان و نگارش متعلق به

مردان بوده است؛ به گونهای که اگر زنی دست به قلم برده است، بنا بر عرف زمانه،

زبانش مردانه است و به اصطلاح مردانه مینویسد.

با آغاز این جریان، زنان بیشتری به این نگرش ایمان آوردند، به عرصه آمدند و با

جستوجو در درونمایههای ادبیات دست به نقد زدند و جریان فکری موجه در تعارض

با گفتمانهای غالب مردانه به وجود آوردند. این جریان، فمینیسم است، طرحی برای

1(. حاصل : دگرگونی اجتماعی و پایان بخشیدن به سرکوب زنان )ر.ک: روباتام، 1931

این طغیان و تغییر نگرش، ادبیات زنانه بود که به ادبیاتی گفته میشود که در مورد

زنان و دغدغهها و مشکلات زندگی آنان سخن میگوید.

بههرروی، نوشتههای زنانه با رد پایی که شاعر و نویسنده زن از خود در اثر جا

میگذارد، قابل استحصال است. این نشانهها خواسته و ناخواسته رنگ جنسیت او دارد

و متن را به سوی و سمت گویش و احساسات زنانه سوق میدهد.

در این میان شعر پروین اعتصامی، بهعنوان یکی از شاعران بلندپایه و مایه ادبیات

فارسی، جایگاه و پایگاه ارزندهای دارد. او در تلاقی زبان و تجربه زندگی خلاق خود

اشعاری سروده است که مایه اعجاب است؛ بهگونهایکه مرد فاضل و گرانمایهای چون

محمد قزوینی پس از خواندن چاپ اول دیوان پروین به سال 1911 در نامهای خطاب

.)111 : به پدر پروین، یوسف در باب شاعری وی داد سخن میدهد )ر.ک: یوسفی، 1923

تامل در این اشعار درواقع رنگ و جلوه روح و کلام وی دارد؛ زیرا حاصل دل

اوست و لاجرم بر جانها مینشیند. یکی از ویژگیهای شعری او که بسیاری بر او

خرده هم گرفتهاند این است که او از خلقیات زنانه خود زیاد سخن نگفته است. این

زبان شعری پروین / 9

موضوع باعث کاستن ارزش شعری او نیست؛ بلکه بسیاری از شاعران مرد هم بودهاند

121 (؛ از سوی دیگر : که چنین احوالی را در شعر خود نمود ندادهاند )ر.ک: یاحقی، 1933

نباید از این نکته غافل بود که پروین از معدود شاعرانی است که توانسته است زن

بودن خود را در شعر حفظ کند و در سایهسار ذهنیت مردانه آن را از دست ندهد.

شرایط روانی حاکم بر جامعه چنین بوده است که زنها را از زن بودن محرم کرده

است و اگر زنی پا به عرصه هنر مینهاد لاجرم تحت تربیت مردانه سعی میکرد

احساسات خود را مردانه بروز دهد.

بههرروی با تامل در دیوان شعری پروین میتوان دلایل مردانه دانستن اشعار او

را از چند جهت دانست: 1. پندآموزی و موعظهگری که ویژه زبان مردسالارانه است،

در اشعار او زیاد وجود دارد؛ 2. در اشعار پروین بیش ازآنچه از یک زن انتطار میرود

بر خردگرایی و اتکا به تعقل تکیه و تاکید شده است. او مانند دانشمندی توانا به ابعاد

و زوایای زندگی و نکات اخلاقی و حکمی و ... میاندیشد و حاصل تاملات خود را با

زبان سخته و پرداخته به نظم میکشد؛ 9. استواری و روانی کلام او به چشم میآید؛

1. شرایط روزگار چنین ایجاب میکند که کمتر از خیالات نازک و درونیات خود

بگوید. او با زبانی رسا و استوار در نکوهش ستم، چون مردی مبارز و عدالتخواه قد

.)83 : علم میکند )ر.ک: خادم ازخدی، 1932

با تامل در این شعر، بسیاری از ویژگیهایی که ذکر شد، به چشم میآید:

گویند عارفان هنر و علم کیمیاست وان مس که گشت همسر این کیمیا طلاست

فرخنده طائری که بدین بال و پر پرد همدوش مرغ دولت و همعرصه هماست

وقت گذشته را نتوانی خرید باز مفروش خیره، کاین گهر پاک بیبهاست

گر زندهای و مرده نهای، کار جان گزین تنپروری چه سود، چو جان تو ناشتاست

تو مردمی و دولت مردم فضیلت است تنها وظیفه تو همی نیست خواب و خاست

زان راه باز گرد که از رهروان تهی است زان آدمی بترس که با دیو آشناست

//1

سالک نخواسته است ز گمگشته رهبری عاقل نکرده است ز دیوانه بازخواست

چون معدنست علم و در آن روح کارگر پیوند علم و جان سخن کاه و کهرباست

خوشتر شوی بفضل ز لعلی که در زمی است برتر پری به علم ز مرغی که در هواست

گر لاغری تو، جرم شبان تو نیست هیچ زیرا که وقت خواب تو در موسم چراست

دانی ملخ چه گفت چو سرما و برف دید: تا گرم جستوخیز شدم نوبت شتاست

جان را بلند دار که این است برتری پستی نه از زمین و بلندی نه از سماست

اندر سموم طیبت باد بهار نیست آن نکهت خوش از نفس خرم صباست

آن را که دیبه هنر و علم در بر است فرش سرای او چه غم ارزانکه بوریاست ...

) 221 : )دیوان، 1931