مکتب رئالیسم و جلوه های زندگی در اشعار پروین اعتصامی و ژاله قائم مقامی

18 آذر 1403 - خواندن 33 دقیقه - 289 بازدید



چکیده

رئالیسم اصطلاحاتی است که در ادبیات و نقد ادبی معانی گوناگونی دارد. این اصطلاح هم بر جریان ادبی ویژه قرن نوزدهم دلالت دارد و هم به منزله نوعی سبک است در ادبیات که زندگی را تا حد ممکن، به همان صورت که در جهان واقعی جاری و ساری است، ترسیم می کند. در این پژوهش می خواهیم به روش توصیفی تحلیلی و بر پایه مکتب واقع گرایی، برخی از مظاهر زندگی در سروده های دو شاعر برجسته زن ایرانی یعنی پروین اعتصامی و ژاله قائم مقامی را بررسی کنیم. در این پژوهش به این نتیجه می رسیم که پروین و ژاله دو شاعر زن کامیاب ایرانی هستند که با رویکرد فرهنگی، سنتی و جهان بینی جامعه خود توانسته اند، محاکات باریک و هنرمندانه ای از زندگی خود به دست دهند.

واژه های کلیدی: نقد واقع گرایانه، پروین اعتصامی، ژاله قائم مقامی، مظاهر زندگی.

1. مقدمه

مظاهر زندگی در اشعار زنان ایرانی بر اساس فرهنگ و دیدگاه های هنری، مذهبی، عقیدتی خاص و بر پایه ساختارهای تاریخی، سیاسی و جهان بینی آنان به تصویر کشیده شده است؛ از سوی دیگر، اساس هنر و شعر بر پایه محاکات (Mimesis) است؛ اما شعر هیچ گاه تقلید صرف نیست و همواره با تصرف ذهنی هنرمند همراه است و زاویه دید هنرمند در ارائه آن موثر است. در نقد واقع گرایانه، تمایل بر این است که ارزش اثر هنری یا ادبی بر مبنای موفقیتش در تحقیق هدفی که داشته است، ارزیابی شود؛ از این رو بررسی شعر زنان ایرانی علاوه بر این که رویکرد واقعی سنتی، فرهنگی و عامیانه شاعران را در حوزه واقع گرایی موردنظر قرار می دهد؛ محاکات و تصرفات ذهنی آنان را نیز با توجه به دیدگاه های ایدئولوژیکی و سنتی یا عامیانه گویندگان می سنجد. نقد واقع گرایانه در هر جامعه ای متفاوت به نظر می رسد تا جایی که تفاوت جنسیتی شاعران نیز نقدی متفاوت به دست خواهد داد. لذت هنری، برداشت های زیبایی شناسانه، الگوهای تعلیم و تربیت و رویکردهای احساسی شاعران زن و مرد در جامعه ای واحد نیز متفاوت از هم ارزیابی می شود.

11. بیان مسئله و پرسش های پژوهش

 مظاهر زندگی از دیدگاه پروین اعتصامی و ژاله قائم مقامی چگونه است؟

 مظاهر و وجوه گوناگون زندگی، مانند مناسبات و اشیاء و احساسات و روابط مادرانه، همسری و غیره در شعر این دو شاعر چگونه تبلوریافته است؟

 این زنان شاعر تا چه حد در عینیت بخشیدن به مظاهر و عناصر زندگی موفق بوده اند؟

 رویکرد زنان شاعر به روابط و مناسبات خانوادگی چه بوده است؟

12. اهداف و ضرورت پژوهش

از آنجایی که ادبیات هر ملت آیینه تمام نمای فرهنگ و مدنیت هر ملت محسوب می شود، پی جویی در آن باعث روشن شدن بسیاری از ابعاد فرهنگی، هنری، فلسفی و غیره خواهد شد. بر این اساس در این پژوهش با نقد واقع گرایانه ی مظاهر زندگی زنان شاعر روبرو هستیم با تکیه بر اشعار پروین و ژاله دو شاعر زن موفق ایرانی که با رویکرد فرهنگی، سنتی و ایدئولوژیکی جامعه خود می توانند محاکات موفق و هنرمندانه ای از زندگی ایرانی به دست دهند.

13. پیشینه پژوهش

با جست وجو در پایگاه های علمی مانند نورمگز، پرتال جامع علوم انسانی و غیره به پژوهش هایی دست یافتیم که از جهاتی همسو با پژوهش ما است:

 «تبیین مولفه های هویت سنتی و مدرن زن در شعر پروین اعتصامی» (1387)، از مریم صادقی گیوی و بهاره پرهیز گاری. در این کتاب نویسندگان با استناد به اشعار پروین مولفه های هویت سنتی و مدرن زن در شعر پروین اعتصامی را بررسی و تحلیل کرده اند.

 «رئالیسم انتقادی در زن سروده های فروغ فرخزاد و سعاد الصباح» (1401)، از شاهرخ مهدی، گودرزی لمراسکی حسن، پاک سرشت مژده. در این مقاله نویسندگان به این نتیجه رسیده اند که زن سروده های این دو شاعر، نگاه بی پیرایه و منتقدانه ی آن ها را درباره ی مسائل زنان و تفکر مردم ایران و کویت را در قبال زنان بازتاب می دهد. این اشعار برای انتقاد از رویکرد مردسالارانه ی غالب، نادیده انگاشته شدن نقش زنان، تلاش برای احقاق حقوق ازدست رفته ی آن ها و انتقاد از نقش و جایگاه کنونی زن در خانه و خانواده یا بیان برخی رویکردهای زنانه در شعر مانند دلدادگی به معشوق و بیان گفت وگوهای عاشقانه زنان با آیینه، در شعر دو شاعر به کاررفته است. نیز شدت نگاه مردستیزانه در شعر فروغ بسیار پررنگ تر از شعر سعاد است؛ زیرا سعاد شاهدختی بوده است که در خانه ی شاهزاده ای کویتی طعم شیرین خوشبختی را چشیده است؛ ولی فروغ به دلیل زیستن فقیرانه در خانواده ای دیکتاتورمآب پدری و در پی آن، شکست در زندگی زناشویی، نگرشی بدبینانه تر و تیره تری نسبت به جامعه دارد.

«جنسیت در شعر پروین اعتصامی» (1394) از مهناز سادات حسینی. در این مقاله نویسنده با اقامه شواهد از دیوان و منابع دیگر، به این نتیجه رسیده است که شعر پروین غیرجنسی است و آنچه در شعر او به شدت احساس می شود، تنهایی زنی است که احساسات و به خصوص جنسیت خود را سرکوب می کند و در پشت اشعارش پنهان می شود.

«شعر ژاله قائم مقامی و دفاع از حقوق زنان» (1394) از ایوب مرادی. نویسنده در این مقاله مدعی است که با رویکردی نو به سروده های ژاله قائم مقامی، باورها و اندیشه های او در حوزه دفاع از حقوق زنان را بررسی کرده است.

بر این اساس، نوآوری این پژوهش در این است که هیچ یک از پژوهش های صورت گرفته به طور جامع به این مبحث نپرداخته اند و از سوی دیگر این دو شاعر با این دیدگاه در کنار هم برسی نشده اند.

14. روش تحلیل و شیوه ی گردآوری داده ها

روش ما در این تحقیق، روش کتابخانه ای و مطالعه است. پس از یادداشت برداری از دیوان شاعران به تحلیل موارد موردنظر خواهیم پرداخت.

2. بحث و یافته های تحقیق

21. نقد رئالیسم (واقع گرایانه)

نقد در لغت، جدا کردن سره از ناسره است. در گذشته پول رایج بر دو نوع بوده است: نقره (درم) و طلا (دینار). گاهی در پول تقلب صورت می گرفت و مس را به دینار می آمیختند و عیار زر را پایین می آوردند. این آمیختگی در روزهای نخست قابل تشخیص نبود؛ اما به مرورزمان مس آمیخته شده اندک اندک به سیاهی می رفت و این گونه مشخص می شد(ر.ک: شمیسا، 1388: 26). چنانکه حافظ با اشاره به این موضوع می گوید:

صوفی ما که ز ورد سحری مست شدی شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد

خوش بود گر محک تجربه آید به میان تا سیه روی شود هر که در او غش باشد

(حافظ، 1367: 67)

به زری که تقلب در آن صورت گرفته بود، زر مغشوش، ناسره، غیرخالص، نارایج، ناتمام عیار، قلب، ناروا، بدل، نبهره و غیره گفته می شود؛ چنانکه در ادب فارسی آمده است:

بس دوزخی است خصمش از آن سرخ رو شده ست

کآتش بزر ناسره گونا برافکن

(خاقانی، 1391: 133)

کآنهمه ناموس و نام چون درم ناسره روی طلاکرده داشت هیچ نبودش عیار

(سعدی، 1389: 80)

یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد آنکه یوسف به زر ناسره بفروخته بود

(حافظ، 1367: 56)

در ادبیات نیز نقد ادبی یعنی تشخیص سره از ناسره و با تامل در شیوه نقد ناقدان قدیم، پی خواهیم برد آنان بیشتر در پی افشای نقاط ضعف اثر بوده اند. به همین دلیل از همان قدیم نویسندگان و شاعران بر ناقدان نیز نقد وارد می کرد ه اند؛ چنانکه جامی می گوید:

اصل معنیست منه تاوانی

در عبارت چو فتد نقصانی

پسته هر چند که سر بسته نکوست

به که مغز در بر وی پوست

عیب اگر هست کرم ورز و بپوش

ور نه بیهوده چو حاسد مخروش

(جامی، 1397: 123)

امروزه در نقد ادبی، بر اساس دیدگاه های گوناگون مکاتب زیادی به وجود آمده است. یکی از این مکاتب، رئالیسم یا واقع گرایی است. «رئالیسم» (realism) مکتبی در هنر، فلسفه و ادبیات است. خاستگاه اصلی آن را فلسفه می دانند (رک: گرانت، 1387: 46) تا به توصیف و شرح واقعیت دست یابد.

در باب آن نظرات متعددی ارائه شده است: فریدرش انگلس (Friedrich Engels) می گوید: «رئالیسم به تصویر کشیدن شخصیت های معمولی در شرایط معمولی در عین وفاداری به جزئیات است. در آثار واقع گرایانه تعامل شخصیت و محیط ضروری است که انگیزه رشد و شکل گیری آن است؛ اما درعین حال امکان پویایی شخصیت یک قهرمان واقع گرا وجود دارد که به ظهور تصویری پیچیده و متناقض کمک می کند» (اکبر زاده و کریمی مطهر، 1400: 32؛ نیز ر.ک: لاج، 1373: 346؛ سید حسینی، 1331: 348). گرانت درباره رئالیسم می نویسد: «واقعیت هرچه باشد به نظر می رسد که به جرئت می توان گفت با هیچ اثر هنری مترادف نیست و بر آن مقدم است. پس رئالیسم یک فرمول هنری است که با درک خاصی از واقعیت می کوشد تصویری از آن ارائه کند» (گرانت، 1387: 26؛ نیز رک: ولک، 1377: 11؛ داد، 1383: 257؛ سید حسینی، 1331: 346).

واقع گرایی، حقیقت جویی، حقیقت بینی، واقع بینی است و هدف نمایاندن مناظر زندگی آینه وار بی کم وزیاد و دخل و تصرف، نمایش حقایق و چگونگی امور خصوصا صنایع و ادبیات، اعم از زیبایی یا زشتی آن ها است (رک: ویلیمامز، 1389: 83؛ نیز ثروت، 1381: 32). در فرهنگ بزرگ سخن نیز در باب آن آمده است: «نظریه ای مبتنی بر این که آنچه حواس بشری درک کند، در بیرون از ذهن واقعیت دارد» (انوری، ۱۳۸۱: ۸۱۵۳). پس در تعریف آن باید گفت، واقع گرایی گرایش و توجه به واقعیت ها و امور عملی و پرهیز از خیال بافی است (ر.ک: ثروت، 1381: 35؛ سید حسینی، 1331: 346).

واقع گرایی به عنوان شیوه ای خلاق، پدیده ای است تاریخی که در مرحله معینی از تکامل فکری بشر به ظهور رسید، زمانی که انسان ها نیاز مبرمی به شناخت ماهیت و جهت تکامل اجتماعی پیدا کردند، زمانی که مردم نخست، به طور مبهم و سپس آگاهانه، به این حقیقت پی بردند که اعمال و افکار انسان از هیجان های سرکش یا نقشه الهی ناشی نشده است؛ بلکه از علت های واقعی یا علت های مادی سرچشمه می گیرند (رک: رافائل، ۱۳۶۵: ۱۲؛ ثروت، 1381: 37).

این مکتب بر خلاف جریان های غیر واقع گرا از تمامی امکانات ذاتی اندیشه تخیلی که بیان کننده ماهیت شیء درک شده است، به طور وسیع استفاده می کند و تمامی اصول خلق کردن تخیل را جذب می کند و کیفیات و ویژگی های شئ درک شده را آشکار می سازد. به این طریق تخیل واقع گرایانه، واقعیت را به صورت عینی درمی آورد و با آن برابر است. این مکتب برخلاف طبیعت گرایی که شکل ظاهری اشیاء را نشان می دهد جوهر آن ها را منعکس می کند (رک: سارتر، ۱۳۸۸: ۲۹۶؛ سید حسینی، 1331: 345).

ویژگی های شاخص این جریان عبارت اند از:

 واقعیت های اجتماعی و تاثیر فرد بر جامعه و برعکس

 تعیین شخصیت های داستان از مردم

 طرح موضوعات ملموس جامعه مانند فقر، فساد، دوستی ، عشق و بیکاری

 دوری از تیپ سازی و قهرمان سازی

 توجه به تمامی جزئیات زندگی و اجتماعی

 بررسی «انسان امروز در تمدن امروز به تعبیر شانفلوری که سال ۱۸۴۳ اساسنامه رئالیسم را نوشت و عصیانی علیه «هنر برای هنر» بود.

 زبان اجتماعی تر و ساده تر از دورهای دیگر، به ویژه کلاسیسم شد.

 توجه به تخیل که نهایتا منجر به رئالیسم جادویی شد.

 توجه به جامعه و اقشار کارگر (آبان افتلتی، ۱۳۹۰: ۲۶۶ ۲۶۷).

22. معرفی پروین

رخشنده اعتصامی مشهور به پروین اعتصامی، در 25 اسفند 1285 شمسی در تبریز از مادری آذربایجانی و پدری آشتیانی زاده شد. پدر وی، میرزا یوسف خان اعتصام الملک یکی از نویسندگان و دانشمندان روزگار خود بوده است. پدربزرگ او میرزا ابراهیم خان آشتیانی، پیشکار مالیه آذربایجان، زادگاه خود را ترک کرد و سال ها در تبریز سکونت اختیار کرد. در سال 1253 شمسی در شهر تبریز یوسف اعتصامی، پدر پروین به دنیا آمد و تحصیلاتش را در مکاتب و مدارس آن شهر پایان داد. او با توجه به هوش و قریحه خود توانست مدارج دانش را یکی پس از دیگری طی کند و یکی از رجال سرشناس روزگار خود شد. چنانکه در زبان ترکی، دبیری کارآمد شد و فرانسه را نزد معلمین فرانسوی آموخت و در این زبان، مترجمی چیره دست شد و سرانجام در سال 1316 در تهران وفات کرد (رک: نمین، 1362: 103109؛ نیز یاحقی، 1388: 171؛ نفیسی، 1323: 98).

مادر پروین از خاندان فتوحی تبریزی است. زنی مدیر، صبور، خانه دار و عفیف که یک دختر و سه پسر داشت و به همان اندازه که مرحوم اعتصام الملک جوهر و قریحه دخترش را تمیز می داد و میدان و ابزار تولید کارگاه ضمیر و دانش پروین را هموار و فراهم می ساخت، مادر او هم پروراندن احساسات لطیف و شاعرانه دختر را با توجه به حال و کار او مدنظر قرار داده است (رک: نمین، 1362: 110).

پروین تحصیلات ابتدایی را در یکی از مدارس تهران پایان داد. او دستور زبان فارسی و قواعد ادب زبان عرب را نزد پدرش آموخت. از همان اوان خردسالی (شش سالگی) در محفل ادبی پدرش که با حضور دانشمندانی چون بهار تقوی، بهار، افسر و بسیاری از کبار دیگر تشکیل می یافت حاضر بود. استعداد شگرف شاعرانه اش از همان دوران بروز کرد. در هشت سالگی شعری به سبک انوری سرود که تقوی از آن با اعجاب در شرحی بر دیوان پروین سخن رانده است. در یازده سالگی فردوسی، نظامی، مولانا جلال الدین، ناصرخسرو، منوچهری، انوری و فرخی را می شناخت و درباره آنان سخن می گفت (رک: همان: 106).

او تحصیلات متوسطه خود را در مدرسه دخترانه آمریکایی تهران پایان داد و ظرایف و دقایق زبان و ادبیات انگلیسی را فراگرفت و دو سال در مدرسه ای که درس خوانده بود، ادبیات فارسی و انگلیسی درس داد. تحصیلات ادبی و عربی را نزد پدر آموخت و به تحصیلات عالیه خود در دانشگاه های معتبر ادامه داد.

پروین «در تیرماه 1313 با پسر عموی خود ازدواج کرد. پس از دو ماه به خانه پدری بازگشت و قبای عروسی را از بالای خود برگرفت و از ماجرای این جدایی با کسی حرف نزد. دنباله کار ادبی خود را گرفت و دیوانش را که پدر تا آن تاریخ اجازه طبع و نشر نداده بود، در 1314 برای اولین بار به طبع رسانید» (نمین، 1362: 107؛ نیز رک: یاحقی، 1388: 172). پروین درباره دوره کوتاه زندگی مشترک خود گفته است:

ای گل، تو ز جمعیت گلزار، چه دیدی

جز سرزنش و بد سری خار، چه دیدی

ای لعل دل افروز، تو با اینهمه پرتو

جز مشتری سفله، ببازار چه دیدی

رفتی به چمن، لیک قفس گشت نصیبت

غیر از قفس، ای مرغ گرفتار، چه دیدی

(به نقل از یاحقی، 1388: 172)

سرانجام پروین در ساعت 2 بامداد روز پانزده فروردین1320 دچار اغما و بیهوشی شد و روز شانزده هم فروردین ماه، صبحدم پیش از طلوع آفتاب بود، که آفتاب عمرش غروب کرد.

یگانه اثر بازمانده از پروین دیوان اوست که شامل 6500 بیت از قصیده و مثنوی و قطعه است که تاکنون چندین بار چاپ شده است. «اشعاری که در چهارده تا شانزده سالگی از او منتشرشده و برخی از آن ها از بهترین آثار اوست و دیوان گران قدر وی با توجه به عمر کوتاه سی وچند ساله اش چندان اعجاب انگیز است که برخی از معاصرین را در انتساب این اشعار بدو دچار تردید کرده است و در این زمینه نابه جا قلم فرسایی کرده اند، نظیر انکارها و تهمت هایی که در آغاز شاعری نسبت به محمد تقی بهار و ملک الشعرای بهار پدید آمد» (یوسفی، 1369: 413؛ نیز رک: یاحقی، 1388: 172).

اما چنانکه عیان است، این سخنان بر هیچ مبنا و شالوده علمی استوار نیست و تراوش اذهان معمولی و قالبی کسانی است که این مایه ابتکار و ظرافت را نمی توانند پذیرا باشند، به ویژه از زنی سخنور و یگانه که در شعر از بسیاری از مردان والا پیشی گرفته است. چنانکه با تامل در اشعار او درخواهیم یافت، شعرش ازلحاظ صورت و معنی بسیار استوار و ظریف است. «گویی اندیشه گری توانا، حاصل تامل و تفکرات خود را درباره انسان و جنبه های گوناگون زندگی و نکات اخلاقی و اجتماعی به قلم آورده است. بی گمان او در این باب از سرچشمه افکار پیشینیان نیز بهره مند شده است؛ اما نه آنکه سخنش رنگ تقلید و تکرار پذیرفته باشد بلکه در اندیشه و طرز بیان از اصالت برخوردار است. عواطف بشردوستی و حمایت از مردم محروم و یتیمان و سالخوردگان و ستمدیدگان که در شعر پروین به صورت واکنش روحی لطیف و مادرانه بروز کرده از درون جان او جوشیده و سرشار از صمیمیت و صداقت است و رنگ ویژه طبع و ذوق وی را دارد» (یوسفی، 1369: 414).

در باب اشعار او که در دیوانش آمده است باید گفت که «قصاید او پر نکته و نغز است. در این قصاید هرچند پیروی از شیوه ناصرخسرو نمایان است، از روانی و سادگی اسلوب سعدی هم بی بهره نیست. به این ترتیب در اشعار او دو شیوه خراسانی و عراقی، به گونه ای تلفیق شده که شیوه ای تازه و مستقل پدید آورده است. پروین در قطعات خود به سنایی و انوری توجه داشته اما در حد تقلید صرف باقی نمانده است. بیشتر قطعات او به صورت مکالمه و گفت و گو است، همان که در اصطلاح ادبی مناظره خوانده می شود» (یاحقی، 1388: 172).

پروین در شیوه مناظره بسیار چیره دست بوده است و به سبب این شیوه نامدار شده است. «دو طرف مناظره در شعر وی گاه دو آدمیزادند، مانند دزد و قاضی، مست و هشیار یا دو جانور همچون گربه و شیر، مور و مار، گرگ و سگ یا دو شیء مثل سیر و پیاز، کرباس و الماس، گوهر و سنگ، گل و شبنم، بدین سان مناظره حالت تمثیلی و گاهی علاوه بر آن، صورت انسان نمایی و شعور یافتن غیر ذی شعور پیدا می کند» (یاحقی، 1388: 173؛ رک: یوسفی، 1369: 416).

23. معرفی ژاله قائم مقامی

در شعر فارسی معاصر، وقتی سخن از زنان شاعر می شود، پیش از همه پروین اعتصامی یاد میشود و در نسل جدید نوگرایان از فروغ فرخزاد؛ اما شاعره ای لطیف طبع و هنرمند نیز در این عصر میزیسته است که شعرهای پرطراوت و دلانگیز سروده است. این بانوی سخنور، عالم تاج قائم مقامی، متخلص به ژاله است.

در اسفندماه 1262 خورشیدی (1301 قمری) در خانواده ای مرفه و صاحب نام در فراهان اراک، دختری زاده شد که او را عالم تاج نام نهادند. پدر او میرزا فتح الله نبیره میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی و مادرش مریم خانم یا به گفته ای گوهر ملک که از خانواده اشرافی معین الملک برخاسته بود خود طبع شعر داشت. عالم تاج به سبب زاده شدن در خانه ای اشرافی و خاندانی که علم و ادب در آن موروثی بود، برخلاف بیشتر همسالانش، هنوز پنجمین سال زندگی اش آغاز نشده بود که به قول خودش مکتب نشین شد:

مکتب نشین شدم من و ادوار عمر من

کمتر ز پنج بود ولی بیشتر نبود

(دیوان، 1389: 45)

او در سایه قریحه و هوش سرشار خود در اندک زمانی فارسی و عربی آموخت و در صرف و نحو، معانی و بیان، منطق و نقد شعر پیشرفت زیادی کرد. همچنین مقدمات حکمت و تا حدی نجوم را فراگرفت و از محضر ادیب الممالک فراهانی که پسرعموی مادرش بود با دقایق شعر و ادب پارسی آشنایی یافت.

میرزا فتح الله پس از ورود به پایتخت دریکی از خانه های پدری ساکن شد و اطلاع یافت که جماعتی از بختیاران در نزدیکی ایشان به سر می برند. با سابقه ذهنی که از آنان داشت، در صدد آشنایی با ایشان برآمد و رئیس ایشان را شناخت. او از نزدیکان صدراعظم و مورد اعتماد او بود و با خوش رویی و خوش زبانی موردتوجه درباریان و مشغول خدمت در نظام ایران گردید؛ سپس مورد لطف مظفرالدین شاه واقع شد و تا درجه سرتیپ دومی ارتقا یافت. معاشرت او با میرزا فتح الله به نزدیکی بیشتر آن دو منجر گردید تا جایی که دختر وی را خواستار شد. ابتدا این درخواست با سردی و بی میلی مواجه شد؛ اما سرانجام دختر بینوا قربانی منافع پدر و خانواده شد. عالم تاج دراین باره می گوید:

وصلتم وصلت سیاست بود این سیاست ز مام و اب دارم

(دیوان، 1389: 82)

این شخص کسی جز علیمرادخان بختیاری نبود؛ مردی بلند قامت، آراسته، شجاع و اهل شکار و جنگ و بیگانه با ذوق و ادب (رک: یوسفی، 1396: 426). زندگی با این مرد که نمی توانست احساساتش را درک کند، بسیار عذاب آور بود و همیشه از این موضوع شکوه و شکایت داشت.

به هروی، این فراز و فرود زندگی در آیینه شعری او بازتاب یافته است. او با روح حساس و نازک خود، غم و اندوه و تنهایی خود را در شعر بیان کرده است. ویژگی بارز شعر او این است که شعری است که از دل بر می آید و بر دل می نشیند.

سرانجام ژاله قائم مقامی در ۵ مهر ۱۳۲۵ ساعت یک بعدازظهر در سن ۶۳ سالگی از غم و اندوه تنهایی خود آسوده شد و در امامزاده حسن در جنوب غرب تهران به خاک سپرده شد.

2 4. مظاهر زندگی در شعر پروین

241. تصویر جایگاه زنان در جامعه

پروین با سرودن قطعه «زن در ایران» وضعیت نابه سامان زنان ایران را ترسیم می کند. تصویری که او از زنان ارائه می دهد، متعلق به گروه یا دسته ای خاص نیست؛ بلکه روایتگر وضعیت تمام زنان جامعه است، صرف نظر از موقعیت اجتماعی آنان:

زن در ایران، پیش از این گویی که ایرانی نبود

پیشه اش جز تیره روزی و پریشانی نبود

زندگی و مرگش اندر کنج عزلت می گذشت

زن چه بود آن روزها، گر زآنکه زندانی نبود

کس چو زن اندر سیاهی قرن ها منزل نکرد

کس چو زن در معبد سالوس، قربانی نبود

در عدالت خانه انصاف زن شاهد نداشت

در دبستان فضیلت، زن دبستانی نبود

دادخواهی های زن می ماند عمری بی جواب

آشکارا بود این بیداد، پنهانی نبود

بس کسان را جامه و چوب شبانی بود، لیک

در نهاد جمله گرگی بود، چوپانی نبود

از برای زن به میدان فراخ زندگی

سرنوشت و قسمتی جز تنگ میدانی نبود

نور دانش را ز چشم زن نهان می داشتند

این ندانستن، ز پستی و گران جانی نبود

زن کجا بافنده می شد، بی نخ و دوک هنر

خرمن و حاصل نبود، آنجا که دهقانی نبود ...

(دیوان، 1371: 143)

وجود فضای ناپایدار و نامساعد جامعه سبب شده است که زنان از حقوق و مزایای خود محروم شوند. این نیمه پنهان جامعه سهمشان از قدرت سیاسی و اجتماعی انزوا و سکوت است. پروین در کسوت مدافع حقوق زنان این نابرابری را این گونه بیان می کند:

در عدالت خانه انصاف زن شاهد نداشت

در دبستان فضیلت، زن دبستانی نبود

دادخواهی های زن می ماند عمری بی جواب

آشکارا بود این بیداد، پنهانی نبود

(همان)

242. زن، روح زندگی

از دیدگاه پروین، زن مایه آرامش و سکون خانواده است؛ چنانکه می گوید:

در آن سرای که زن نیست، انس و شفقت نیست

در آن وجود که دل مرد، مرده است روان

(همان: 194)

یا

چو مهر، گر که نمی تافت زن به کوه وجود

نداشت گوهری عشق، گوهر اندرکان

(همان)

243. زن و پایداری

«پایداری در برابر مشکلات، از آموزه های دیرپای سنتی و اجتماعی در ایران است و

به عنوان مهم ترین ارکان تربیتی در دختران و زنان نهادینه شده است . پروین که در

چنین فرهنگی تربیت یافته، زنان را به صبر و مقاومت در برابر رنج ها و مصائب زندگی

دعوت می کند و وجود زن را همچون شمعی می داند که روشنگر راه های تاریک است»:

زن ار به راه متاعب نمی گداخت چو شمع

نمی شناخت کس این راه تیره را پایان

(پروین، 1371: 194)

25. مظاهر زندگی در شعر ژاله

251. بازتاب ازدواج نافرجام

شاعر با طبع حساس و روح مهرجوی خود در زندگی با ناکامی های زیادی روبه رو است که مایه غمی دیرپا در اشعار او شده است. یکی از این ناکامی ها، ازدواج اوست با مردی چهل وچندساله و نسبتا بی سواد به نام علی مردان خان میرپنج از روسای خوانین بختیاری. عالم تاج در جای جای دیوانش، پدر و مادر خود را سرزنش می کند و از آن ها شکوه و شکایت دارد که او را قربانی ازدواج سیاسی کردند:

چه می شد آخر ای مادر اگر شوهر نمی کردم؟

گرفتار بلا خود را چه می شد گر نمی کردم

گراز بدبختیم افسانه خواندی داستان گویی

به بدبختی قسم کان قصه را باور نمی کردم

مگر باری گران بودیم و مشت استخوان ما

به بدبختی قسم کان قصه را باور نمی کردم

برآن گسترده خوان گویی چه بودم؟ گربه ای کوچک

که غیراز لقمه ای نان خواهش دیگر نمی کردم

پدر را و تو را آوخ گر اندک تجربت بودی

اکنون ناله از بی مهری اختر نمی کردم

(دیوان، 1389: 7)

در ماه رجب سال 1277 یا 1278 با ناخرسندی به خانه شوهر رفت. این ازدواج برای او تلخی، ناکامی و محرومیت ابدی از عشق بود. حسین پژمان، فرزند ژاله این تضاد را به خوبی بیان می کند: «زندگی مشترک پدر و مادرم در زیر یک بام آغاز شد بدون آن که کوچک ترین وجه اشتراکی ازلحاظ روحی و معرفت و تربیت باهم داشته باشند. مادرم در آغاز جوانی بود و پدرم در پایان جوانی، مادرم اهل شعر و بحث و کتاب بود و پدرم مرد جنگ و جدال و کشمکش، مادرم به ارزش پول واقف نبود و پدرم برعکس پول دوست و تا حدی ممسک بود. مادرم از مکتب به خانه شوهر رفته و پدرم از میدان های جنگ و خونریزی به کانون خانوادگی قدم گذارده بود. آن ازین توقع عشق و علاقه و گرم و همنوایی به افراط داشت و این از آن منتظر حد اعلای خانه داری و شوهرستایی و صرفه جویی و فرمان برداری بود» (یوسفی، 1369: 426).

252. تسلی خاطر با مرور خاطرات خوش کودکی

ژاله مهم ترین دوران و سازنده ترین مرحله زندگی اش را با کتاب و دانش و جهانی فراتر ازآنچه هست و در واقع آنچه باید باشد، سروکار داشت. در آن زمان که او با غصه ها، نداشتن ها، تضادها و ناآرامی ها به کلی بیگانه بود و در مکتب درس، اوقاتش صرف علم اندوزی یا به بازی و تفریح های کودکانه سپری می گشت، با جهان سخت، خشن، نابرابر و پر از تناقض و ستمی که در انتظارش بود، هیچ آشنایی نداشت.

در خانواده ای مرفه، اشرافی و درس خوانده که یاد و خاطره تک تک اعضای آن و از دست دادن آن جمع صمیمی و دوست داشتنی، دریغ بزرگ و همیشگی ژاله بود. چنان که در شعر لطیف و دل نشین «درد دل با سماور» پس از همسان پنداری میان خود و سماور با لحن محزون به مرور خاطرات دل انگیز کودکی دل می سپارد:

بس روز و شبا که در کنارت

بودم من و بود مادر من

می خواست تنوره توانگشت

زانگشت ظریف خواهر من

قرآن خواندی دعا نمودی

بابای خجسته اختر من

از بعد نماز صبح می کرد

سیری به کتاب و دفتر من

آن هر دو فرشته پر کشیدند

بر چرخ و شکسته شد پر من

زان پس ره رفتگان گرفتند

هم خواهر و هم برادر من

در این کهن آشیانه اکنون

من مانده ام و تو در برمن

دستی نه که برفشاند از مهر

خاکی که نشسته بر سر من

پایی نه که بر فلک گراید

زین غمکده جسم لاغر من

دانم که نمی شود به تحقیق

چون اول قصه آخر من

(دیوان، 1389: 40)

253. ترک همسر

از نخستین سال های تولد فرزندش، اختلافاتش با شوهر فزونی گرفت و او مجبور شد، فرزند و شوی را رها کند و به خانه پدری خود برگردد و در آنجا با برادر خود که گرفتار افیون و بنگ بود زندگی کند. درد دیگری نیز به دردهای او افزوده شد و آن ندیدن فرزند دلبندش بود (رک: یوسفی، 1369: 426). او دراین باره می گوید:

مادرم رفت و پدر بگذشت و شوهر نیز مرد

یک برادر ماند، وین بگذار تا ای آینه

گویمت کو نیز در دنیای بنگ است و شراب

نی ز من فارغ که از ارض و سما ای آینه

غافل است از کار خویش اما مرا در کار اوست

عالمی پرخوف و خالی از رجا ای آینه

(دیوان، 1389: 60)

ازآن پس ژاله سر در گریبان عزلت فروبرد و در غم و اندوه خود فرورفت. دیگر نه با برادر هم نشین و هم کلام شد نه کس دیگری. همدم جدیدی یافته بود، آیینه، سماور، شانه و غیره. در عالم خیال خود فرورفت و به گفت و گو با اشیاء پرداخت (رک: یوسفی، 1369: 428). چنان صمیمانه این گفت و گو را روایت می کند که خواننده را به اعجاب می نشاند. برای نمونه آینه را بهترین دوست و غمخوار خود می بیند و چنین می گوید:

از تو روزی چند اگر ماندم جدا ای آینه

فارغ از یادت نبودم من بیا ای آینه

در وفا در محرمی در دوستی درغم خوری

نیست همتایت به گیتی مرحبا ای آینه

عیب من با شخص من گفتی ولی با غیر نه

ای رفیق، ای بی ریا، ای باصفا ای آینه

در طریق دوستی ثابت قدم دیدم تو را

گر مرا برگ و نوایی بودیا ای آینه

(دیوان، 1389: 58)

پژمان درست گفته است که ژاله شاعر درون خود و رنج ها و ناکامی های خود بود. «ازقضا این یکی از ویژگی های خوب شعر اوست یعنی بدین سبب هم شعرش از اصالت و صداقتی خاص بهره ور است و هم در تحلیل احوال درونی خویش و آنچه احساس کرده قدرت به خرج داده و خوب از عهده برآمده است. رنج درون ژاله در شعرش آشکارا منعکس است. زنی جوان، زیبا، باذوق، شاعر و هنرمند و اهل مطالعه وقتی همسر مردی سالخورده و خشن باشد و جزء ابزار خانه به شمار آید در گوشه تنهایی خویش معلوم است چه حالی دارد! ناگزیر جان آزرده او همیشه به فریاد است» (رک: یوسفی، 1369: 428).

254. صراحت در بیان احوال و درونیات

ژاله در بیان احوال و درونیات خود، بسیار صریح است. او در این صراحت بی پروا نیست؛ چنانکه با تامل در اشعارش درخواهیم یافت همیشه بر حیا و عفت زنانه تکیه دارد. ناکامی های زندگی و این صراحت بیان او گاه مایه ژرف اندیش ها و اندیشه های خیامی است:

زندگانی چیست؟ نقشی با خیال آمیخته

راحتی با رنج و شوری با ملال آمیخته ...

پرتو لرزان امید، این چراغ زندگی

شعله ای زیباست با بار محال آمیخته

اصل امکان چیست، وین انسان کبر اندوز کیست؟

قصه ای از هر طرف با صد سوال آمیخته

آن بلند اختر سپهر و این تبه گوهر زمین

هیچ درهیچ و خیال اندر خیال آمیخته

هر یقینش با هزاران ریب و شک در ساخته

هر دلیلش با هزاران احتمال آمیخته ...

مرگ دانی چیست؟ درسی با هراس آموخته

یا سکوتی جاودان با قیل وقال آمیخته

الغرض گر نقش هستی را نکو بیند کسی

یک جهان زشتی است با قدری جمال آمیخته

(دیوان، 1389: 167)

3. نتیجه گیری

پس از بررسی و تحلیل داده های پژوهش این نتیجه حاصل شد که مظاهر گوناگون زندگی در اشعار زنان ایرانی و به تبع اشعار پروین و ژاله بر اساس فرهنگ و دیدگاه های هنری، مذهبی، عقیدتی خاص و بر پایه ساختارهای تاریخی، سیاسی و جهان بینی آنان به تصویر کشیده شده است. در نقد واقع گرایانه، تمایل بر این است که ارزش اثر هنری یا ادبی بر مبنای موفقیتش در تحقیق هدفی که داشته است، ارزیابی شود؛ از این رو بررسی شعر زنان ایرانی علاوه بر این که رویکرد واقعی سنتی، فرهنگی و عامیانه شاعران را در حوزه واقع گرایی موردنظر قرار می دهد، محاکات و تصرفات ذهنی آنان را نیز با توجه به دیدگاه های ایدئولوژیکی و سنتی یا عامیانه گویندگان می سنجد.