گفت و گویی با مهدی سلمانی در موضوع فلسفه موسیقی ( قسمت اول )

8 آذر 1403 - خواندن 27 دقیقه - 296 بازدید

گفت و گویی با مهدی سلمانی از جوانان هنرپیشه و پژوهشگر دینی و از فعالان فرهنگی هنری و رسانه

۱. فصل اول :

فلسفه موسیقی چیست ؟
آیا از دیدگاه فقهی ، موسیقی حرام است یا حلال ؟
آیا تک خوانی و جمع خوانی زنان از دیدگاه فقهی حرام است یا حلال ؟

۲. فصل دوم

آیا رقصیدن از دیدگاه فقهی حرام است یا حلال ؟ اگر حلال است ، در چه صورتی حلال است ؟ اگر حرام است با چه استدلالی حرام است ؟

قسمت اول )

با سلام و عرض ادب خدمت دوستان عزیز
در مورد اصل موسیقی و تک خوانی هم خیلی ها اختلاف نظر دارند و ادامه به این موضوع می پردازم . بنده یک پیش مقدمه ای عرض میکنم تا به موضوع اصلی برسم و بحث کنیم و آن را با دو بیت شعر از آقای ابرهیم حسینی آغاز میکنم . 


نگاهت ، روشنای  بیستون  است
سلام   صبح تو ، عین جنون است

به موهایت قسم ! موسیقی اش چون
سه تار  دلنشین  #ذوالفنون  است


۱. فصل اول :

فلسفه موسیقی چیست ؟
آیا از دیدگاه فقهی ، موسیقی حرام است یا حلال ؟
آیا تک خوانی و جمع خوانی زنان از دیدگاه فقهی حرام است یا حلال ؟

قیاس ، اصطلاحی در علم اصول فقه ، به معنای جاری کردن حکم شرعی یک موضوع بر موضوعی مشابه که حکمی درباره آن در متون دینی نیست .

قیاس اقسام مختلفی دارد که تا جایی که بلدم به برخی از آنها اشاره خواهم کرد :

۱. قیاس منصوص العله ، قیاس مستنبط العله ، قیاس اولویت و تنقیح مناط . در خصوص قیاس مستنبط العله ، میان عالمان شیعه و سنی اختلاف نظر وجود دارد . شیعیان با تکیه بر روایات ائمه ، آن را معتبر نمی دانند ؛ اما اهل سنت برای آن اعتبار قائلند .

نخستین کسی که از قیاس به صورت گسترده در فقه استفاده کرد ، ابوحنیفه بود . بیشتر عالمان شیعه ، قیاس منصوص العله ، قیاس اولویت و تنقیح مناط را معتبر می دانند .

قیاس منصوص العله : به قیاسی گفته می شود که علت حکم « اصل » ( موضوع اصلی ) با صراحت در حکم آن آمده است . برای مثال اگر در روایتی آمده باشد که شراب انگور نخورید ؛ زیرا که مست کننده است ، معلوم می شود که علت حرمت آن ، مست کنندگی است . از این نتیجه می شود که هر چیز دیگری هم که مست کننده باشد ، حرام است . به این قیاس ، قیاس جلی یا مصرح العله هم گفته می شود . ممکن است بعضی ها بگویند پس اشعار عاشقانه و رمانتیک و عارفانه هم گاهی اوقات فردی را مست میکند پس حرام است ! این تلقی قیاس مع الفارق است و هیچ ربطی به مست کنندگی ندارد اما در مورد شراب اینگونه نیست ، شرب خمر از جمله شراب ، ویسکی ، ودکا و آبجو و ... در هیچ منبع فقهی حلال نمی شود یعنی هیچ مجتهد و فقهی نمی تواند اثبات کند که شرب خمر حرام نیست . آیا شراب از اول حرام بود ؟ خیر ، در آن زمان هم افرادی بودند که شراب می خوردند و نماز هم می خواندند ، آیه نازل شد و فرمود زمانی که مست هستید نماز نخوانید ولی در قید نماز باز همین افراد هر دو را انجام میدادند یعنی هم نماز می خواندند و هم شراب می خوردند مشکلی نداشت و بعدش آیه نازل شد که شراب حرام است یا در خیلی از مسائل دیگر هم چنین بود مثلا برای حضرت ابوطالب نماز نخواندند و وهابیت خیلی روی این موضوع حساسیت نشان می دهند که چرا برای پدر حضرت علی (ع) نماز نخواندند چون نماز میت اصلا واجب نبود است پس شراب در هیچ حکمی حلال نمی شود اما مثلا برای بچه های ۵ ساله حکمی نیست که شراب برای حرام باشد و گناه داشته باشد با اینکه حکمی برایش نیست آیا باید او را تشویق به خوردن مشروب کنیم ؟ خیر به هیچ عنوان تشویق نمی کنیم چون میگیم اگر الان بگذاریم در آینده هم ممکنه این اتفاق بی افتد همچنین عقل سالم هم می پذیرد که شراب علاوه بر اینکه مست کننده است ، برای بدن ضرر دارد و علم هم این موضوع را اثبات کرده است پس این موضوع فقط فقهی نیست بلکه عقلی و علمی هم هست و همه موارد و مدارک بر علیه مصرف کردن آن است .

۲. قیاس مستنبط العله : در قیاس مستنبط العله علت حکم در « اصل » ، نیامده است ، اما فقیه علت آن را حدس زده است که نام دیگر این قیاس ، قیاس خفی است .

۳. قیاس اولویت : در این گونه از قیاس ، علت حکم اصل ، به صورت قوی تری در « فرع » وجود دارد . از این رو اگر حکم اصل ، حرمت باشد ، به صورت قوی تری حکم « فرع » حرام است و اگر حکم اصل وجوب باشد ، با قطعیت بیشتری حکم فرع را باید واجب دانست . مثلا در قرآن کریم آمده است که به پدر و مادر ، «اف» ( واژه اهانت آمیز ) نگویید . از حرام بودن حکم « اف » گفتن به پدر و مادر ، با قطعیت بیشتری فهمیده می شود که زدن آن ها نیز حرام است ؛ چرا که زدن پدر و مادر ، بدتر از گفتن کلمه اهانت آمیز به آن ها است .

۴. تنقیح مناط : نوع دیگر قیاس است که در آن با بررسی ویژگی های موضوعی که درباره آن حکمی شرعی وجود دارد و کشف ویژگی هایی که در حکم نقش دارند، ملاک حکم شناخته می شود و درباره هر موضوعی که آن ملاک را داشته باشد، آن حکم هم جاری می شود که البته برخی گفته اند : تنقیح مناط از اقسام قیاس نیست !

به هر حال گفتم بحث موسیقی رو براتون یک توضیحی بدم :

مقدمتا اینو خدمت تون بگم که خداوند یک سری تکالیفی در مسیر رشد انسان برای انسان قرار داده است یعنی گفته است که این کار را انجام بده و آن کار را انجام نده ، عموم این تکالیف هم ، تکالیف فطری هستند یعنی در تمامی جوامع بشری اگر بر مدار عقلانیت بچرخند ، این امر و نهی ها خود به خود توسط وجدان بشری دست یافته می شوند و اعمال می شوند . مثلا در همین جوامع بشری ، خیانت بد است ، دروغ هم بد است . دین اسلام (حقیقی) هم غیر از همین ها نیست که وجدان بشری امر میکند ، برای این که انسان نسبت به این تکالیف یک تمرینی داشته باشد به اصطلاح یک سری عبادات هم خداوند به انسان امر کرده است مثل نماز یعنی انسان تعهد می سپارد که خدایا من به حرفت گوش می دهم و این رو در روز پنج مرتبه تکرار می کنم ، به خاطر این که دائمان در معرض این است که از همین مناهی اموری که نهی شده مثل دزدی و قتل و ... انسان سرپیچی نکند یعنی یاد آورم شد که خداوند ، من نسبت به عوامر شما مطیع هستم ، پس نمازی که ما می خوانیم در حقیقت یک تعهد سپاری است به این که من دزدی نمی کنم ، من جنایت نمی کنم ، من دیگران را تحقیر نمی کنم ، من یک زندگی اخلاقی میخواهم ، در نماز ما میگوییم « ایاک نعۡبد وایاک نسۡتعین » یعنی ( پروردگارا ) تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم

آن چیزی که قرار است اتفاق بی افتد این است که در طول حیات و در طول زندگی انسان فقط از خداوند اطاعت کند یعنی اگه کسی ایاک نعۡبد وایاک نسۡتعین رو بگوید و نمازش را سر وقت بخواند ولی دیگران رو تحقیر کند این شخص در حقیقت دروغ گفته است ، نماز نخوانده است ، خداوند متعال در توصیف نماز گذاران هم در قرآن کریم می فرماید « الذین هم علی صلاتهم دائمون » یعنی کسانی که نمازهایی را که در شب از دستشان رفته ، در روز قضا می کنند و نمازهایی را که در روز از دست داده اند در شب قضا می کنند ... یعنی کسانی که در زندگی شان نماز می گذارند ، این نماز تجلی پیدا می کند ، باز در آیات متعدد تاکید شده بر اقامه نماز یعنی در بر پا داشتن نماز و حیات دادن به همین بندگی خدا و در پی بودن مسیر کمال در زندگی ، اون چیز که خدا از ما می خواهد بر پا داشتن نماز هست یعنی بر پا داشتن مکارم اخلاق یعنی پیگیری و داشتن یک زندگی اخلاقی . رسول خدا (ص) در حدیث دیگری می فرماید : همیشه امتم در خوشی و خوبی باشند تا زمانی که با هم دوستی کنند و بهم هدیه دهند و امانت را بپردازند و از حرام دوری کنند و از مهمان پذیرائی کنند و نماز را برپا دارند و زکات را بدهند ، چون انجام ندهند گرفتار قحطی و خشکسالی شوند.

منبع : کتاب بحار الانوار ، جلد شانزدهم ، صفحه ۲۵۱

می فرماید اقم الصلاه : نماز را به پادار . هیچ جا نگفته است که اگر کسی نماز نمی خواند ، او را اجبار به این کار بکنید . حتی فرزندان خودمان را مجاز نیستیم اجبار به نمازی کنیم که ستون دین است . اجبار در دین بدعت است و فرق است بین اجبار و واجب .

این یک مقدمه ای بود بر اینکه اصل دین چیزی است که مورد تایید وجدان و فطرت است و یک نبی ظاهری وجود دارد و یک نبی باطنی !
نبی باطنی همین عقل و وجدان است که انسان ها در آن مشترک هستند و نبی ظاهری هم تاکید کننده به همین اوامر نبی باطن هست ... حالا در زمانی که واسطه های بین خداوند و بندگانش در بین انسان ها باشند مثل پیامبر یا معصومین و اوسیاء پیامبر چون هر پیامبری اوسیاء ای داشت که پس از پیامبر مسائل را تبیین میکرد . اوامر و نواهی خداوند را در زمانی که این ها حضور دارند دسترسی به اوامر و نواهی خدا بی واسطه هست یعنی دیگر این وسط اموری نیست که موجب حجاب و به اصطلاح عدم علم و آگاهی نسبت به اوامر و نواهی خداوند نسبت به اون مسیر کمالی که خداوند تعیین کرده است ، اون امور وجود ندارد ، یعنی امام معصومی هست که میریم بپرسیم این کار حلال است یا حرام ، و می گوید حلال یا حرام . پس پیامبری هست که میپرسیم ... اما در زمان ما که خود پیامبر ص نیست ، خود امام هم نیست و فقط ما هستیم و تعدادی متن . این روی متن را دقت کنید ، امیر المومنین وقتی که میخواست ابن عباس رو بفرسته برای محاجه کردن یعنی مباحثه کردن یا مناظره کردن با خوارج که یک توصیه ای به آنها کرد که در نهج البلاغه ذکر شده است ، گفت که قرآن را با آنها مباحثه نکن چون در قرآن یک عبارت بکار برده در توصیفش که از لحاظ فقهی می شود حمال ذو وجوه ، یعنی قرآن یک متن هست و طرف میگه و من این برداشت رو ازش میکنم ، اما خداوند این را گفته اما متن حماله یعنی میشه هی برش حمل کرد ، اون چیزهایی را که شخص بر اثر یک سری عواملی ، متن رو این چنین پردازش میکنه ، همه ما ذهن مون در اثر تربیت ، محیط ، اساتید ، دوستان و این همه از اموری که در شخصیت یک نفر تاثیر دارد منجر میشه که یک نرم افزار پردازشگر توی هر انسانی وجود داشته باشد که این پردازشگر میتواند منجر بشود به اینکه شخص A از این متن یک پردازشی داشته باشد و شخص B یک برداشتی کاملا برعکس آن داشته باشه ، چرا ؟ چون دوتا شخصیت دارند ، این شخصیت ها یک نرم افزاری است که اطلاعات را پردازش میکند ، اطلاعات متن هست و پردازشگر هم ما هستیم و شخصیت ما هم هست ، لحاظا امیر المومنین به ابن عباس فرمود متن را با آنان احتجاج نکن مخصوصا متن هایی که گرد هستند ، متن هایی که نص صریح نیستند ، فرمود حمال ذو وجوه هستند ، بسیاری از آیات قرآن یعنی میشود برایش معانی متعددی را حمل کرد . آن فرد می گوید و من برداشت رو از قرآن میکنم و دیگری برداشت دیگر ! پس امیرالمومنین در خصوص مخالفت رویه و عمل خوارج با سیره پیامبر مثال هایی می زنند و میفرمایند پیامبر ، مرتکبین جرم خاصی که حد و تنبیه دنیوی برایش در کتاب خدا تعیین شده بود که البته معدودند را فقط همان حد و تنبیه که در کتاب خدا آمده جزا می داد اما در همان حال آن شخص را از بهره اش از بیت المال محروم نمی کرد اما بعضی از افراد بر خلاف سنت رسول خدا با استناد غلط به آیاتی از کتاب خدا هر کس مرتکب گناه کبیره شود را کافر دانسته و به قتل رسانده و سپس مالش را مصادره می نمایید حال آنکه این بر خلاف سنت رسول خداست ، هم کافر دانستن وی و هم اعدامش و هم مصادره اموالش .خوارج برداشت های ناقص و منقوض خود را عین دین تلقی می کردند لذا چنانچه خود حضرت علی (ع) فرمود در مقابل قران ناطق ایستادند و او را کافر دانستند . پس آنچه ما به عنوان احکام دین امروزه با آن مواجهیم در بیش از ۹۰ درصد موارد برداشت ما از دین است نه عین دین ، لذا ممکن است بعدا بفهمیم خطا کردیم یا در همین حال حاضر در نزد دیگری که او هم دین شناس و فقیه است این حکم از دین دانسته نشده باشد اقلا به شکلی که کارشناس دیگر قائل به آن حکم شرعی هست . شما هر چیزی را که فکرش را بکنید به خودی خود مطلق است اما زمانی که به دست ما می آید نسبی می شود . پیامبر در اثر مثلا این که کسی شراب میخورد ، اعدامش نمیکرد بلکه شلاغش میزد و نهایتا تنبیه این چنینی داشت ... از اونجایی که خوارج انسان های افراطی بودند و خیلی سریع به سمت مصادره اموال و تنبیه های شدید میرفتند و امیر المومنین هم در احتجاجش به خوارج میگوید پیامبر این کارها رو نمیکرد ، پیامبر یک شخص را وقتی هم که اگر حالا فرض بگیرید زنا با زن شوهردار کرده بود و حکمش اعدام بود را مصادره اموالش نمیکرد بلکه پیامبر حکم رو اجرا میکرد بعد خودش بر این شخصی که حکم رو اجرا کرده بود نماز میت میخواند و بعد هم اموالش رو به ورثه اش تقسیم میکرد ، این افراطی گری ها رو خوارج داشتند پس امیرالمومنین به ابن عباس گفت با سیره رسول خدا با آنها احتجاج کن ، نه با متن که حمال هستند ...
در دنیای مدرن امروزی و در عصر غیبت ، ما هستیم و متون ! چاره ای نداریم جز پیدا کردن احکام شرعی از راه متن ، خود شخص وجود ندارد که بنده بروم بپرسم این حلال است یا حرام ؟ لحاظا موجب اختلاف برداشت ها و اختلاف فتوی ها میشه در بین فقها . قبل از اینکه این بحث رو روشن کنم ، نکته مهمی هست که نمی توانم نگویم و آن این است که استادمون جناب آقای دکتر مسعود خشنودزاده از اساتید و مدرسین فلسفه اسلامی در حوزه علمیه گفتند : « محتوای دین را درست به نوجوانان و جوانان منتقل نکرده اند ... » که از نظر بنده کاملا این حرف درست است زیرا اگر درست معرفی کرده بودند وضعیت کنونی ما چنین نبود . بنده میخواهم در رابطه با موسیقی یک مقدار این بحث رو روشن تر کنم : موسیقی ما تعدادی روایات داریم که بعضی از این روایات به صورت مطلق استفاده از آلات موسیقی را نهی میکند اما در بعضی دیگرشان ازش بر میاد که در عروسی استفاده از بعضی از این آلات موسیقی اشکال ندارد ، بعضی دیگر از این ها مربوط به آواز هست ، آواز ها را به حالت ریتمیک میخواندند مثلا ریتمی داشت که حالا گاهی وقت ها در مجالس رقاصی از این استفاده میشد ، گاهی وقتا هم یه یک عیدی بود مردم دور هم جمع بودند و همون آواز ریتمیک خوانده میشد اما رقاصی نبود . دین اسلام یعنی تمامی روایات در کنار هم ، نه اینکه یک روایت را بگیریم و دیگری را در جیب بگذاریم پس ما روایات متعددی در این زمینه داریم ، روایات مطلقی داریم که از موسیقی استفاده نکنید ، خوانندگی نشود اما همین روایات یک سری روایات دیگری در کنارش هست که میتواند کمک کند به فهم این روایات ... مثلا فردی از پیامبر می پرسد که آیا آواز خواندن به همان صورت ریتمیک در عید قربان مجاز است ؟ پیامبر پاسخ می دهد که این از اون آوازهایی نیست که زن و مرد در آن قاطی میشوند یعنی در این مجلسی که شما در عید قربان گرفتید دور هم جمع شدید مجلس لهو لعب نیست حالا آواز و دارید میخوانید اما ممکنه ریتمش هم جوری باشه که همون ریتم مجلس لهو لعب بوده باشه ولی اینجا اون لهو لعب انجام نمی شود . بیشتر فقها هم در فتوا هایشان میگویند در بعضی جاها از یک حکم شرعی میتوانیم کوتاه بیاییم بنا بر نظریات مردم آن جامعه و نوع زندگی و دیدگاه شان ... که می شود همان همه پرسی یا رفراندوم در مورد مورد احکام شرعی ، یعنی مردم تصمیم گیرنده هستند و اینکه بعضا افرادی می گویند احکام شرعی قابل رفراندوم نیست مثلا در مورد حجاب می گویند چون که واجب شرعی است پس حکومت حق دخالت در آن را دارد و می گویند حرام شرعی و سیاسی است ، این حرف ها منشا فقهی و شرعی ندارد بلکه در روایت ۲۱ ام کتاب روضه کافی که امیرالمومنین ۲۶ را می شمارند که خلاف شرع بود اما اکثریت مردم میخواستند خلاف شرع باشد اما امیرالمومنین نسبت به رای اکثریت مردم کوتاه آمد و با استفاده از احکام ثانویه از احکام اولیه ادول کرد تا بین اکثریت مردم تفرقه ایجاد نشود و بیشترین سهولت به دین داده شود همچنین کسانی که هنوز معتقدند مردم نمی فهمند که چه چیزی خوب و یا بد است باید بدانند که اولا به قول امام خمینی ، این مردم ، مردم ۴۰ سال پیش نیستند . دوما اصل ۵۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران این حق همه پرسی و رفراندوم را بر شهروندان قرار داده است یعنی مردم می توانند نظر بدهند و انتخاب کنند به نظر بنده اگر مردم نمی فهمند و نمی توانند تشخیص بدهند پس راجب انتخاب نماینده مجلس هم نمی توانند نظر بدهند .

+ آقای مهدی سلمانی نظر شما در مورد رفراندوم چیست ؟

استاد ما معتقد است اگر مردم صلاحیت دارند در انتخابات مجلس شرکت کنند قطعا صلاحیت دارند در رفراندوم هم شرکت کنند نظر بنده (مهدی سلمانی) این است که انتخابات و رفراندوم ، یا هر دو یا هیچ کدام یعنی اگر شما ما را دارای صلاحیت نمی دانید که در رفراندوم برای تغییر قانون اساسی یا برای رابطه و تعامل با آمریکا یا برای حجاب اجباری و ... شرکت کنیم پس ما مردم اصلا صلاحیت نداریم در انتخابات مجلس هم شرکت کنیم . اگر در رفراندوم یک ماده قانونی ، که با کمک رسانه ها می تواند اطلاعات فراوانی به مردم برسد ، مردم با این حال صلاحیت ندارند نظر دهند ، نسبت به یک انسانی که امروزش یک حالی دارد و فردایش یک حال دیگری دارد اصلا صلاحیت ندارند ... 

+ آقای مهدی سلمانی راه حل شما برای حل این مشکلات چیست ؟

پاسخ بنده به این سوال این است که بسیاری از اندیشمندان و مردم معتقدند که راه حل مشخص است :

۱. تغییر قانون اساسی و حذف جایگاه مادام العمر غیر پاسخگو
۲. نظارت همگانی بر تمام ارکان حکومت
۳. تفکیک قوا و پاسخگو کردن آنها
۴. تصمیمات کلان بر اساس منافع ملی واقعی
۵. انتخابات آزاد و دمکراسی واقعی
۶. بازگرداندن نظامیان به پادگان ها
۷. حذف اقتصاد دولتی و رانتی

باز این نکته رو در فهم روایات باید مدنظر قرار داد که اول استفاده از آلات موسیقی و نوازندگی و خواندن و به اصطلاح یک مجلس شاد درست کردن از همان زمان بوده است حتی از قبل تر هم بوده و بعد از فتوحاتی که در ایران شد که این جریانش هیچ ربطی هم به اسلام نداشته است . حالا یک تفاوتی بین عصر حاضر و اون عصر پیدا میشه ، آنجا وقتی که بالاخره میخواستند این مجلس درست بشه معمولا افرادی ، تعدادی باید نوازندگی میکردند بعد حالا این مجلس درست شد میخواهند این افراد بالاخره افرادی هستند که برای بهره های شهوانی بردند و معمولا این مجالس رو درست میکردند ، شعر عرفانی که نمیخواندند . یک خانومی هم می آمد میرقصید و آواز میخواند و این مجلس شاد بالاخره شادی به همون سبک سیاق پارتی امروزی خودمان برای خودشون اون زمان درست میکردند ، یعنی این مجلس به صورت طبیعی خودش مجلس حرامی بود . چرا ؟ چون خانومی با اینا که نامحرم بود نوازنده بودند و غیر این هم می آمدند میخواندند و مجلس این چنینی رو اسلام نمی پسندد که محرم و نامحرم قاطی بشوند و مثلا به صورت شهوت انگیزی بخوانند و لذت جوی کنند . اغلب روایات ما که نهی کرده که خصوصا در زمان ائمه روایت وارد شده ناظر به این مجالسه . لحاظا مرحوم فیض کاشانی می گوید موسیقی خودش حرمت نفسی ندارد ، بلکه شما بستگی دارد در کجا از آن و در چه مسیری ازش استفاده کنی ؟ ( درست مانند یک چاقو که بستگی داره شما چگونه ازش استفاده کنی ) فتوا های مشهور فقها این است که موسیقی اگه به درد مجلس لهو لعب بخورد حرام است ولی فتوا های مرحوم فیض کاشانی که از بزرگترین اساتید و فقهای مشهور هستند و کتاب الوافی رو نوشتند که تمامی روایات فقهی را جمع آوری کرده و توضیح و تفسیر کرده است ، می گویند : موسیقی به ذاته حرام نیست ، بستگی دارد چه کاری با آن انجام دهید که مرحوم آیت الله صانعی هم فتوا های اخیرشون همین بود که در رساله هاشون هم نوشتند . خب حالا با توجه به این اختلاف نظری که بین فقها هست ، ما نمیتوانیم سختگیری شدیدی بکنیم در چنین بحثی مانند موسیقی ولی وقتی که موسیقی در این مجلس پارتی که زن و مرد هم باشند و باعث تحریک و شهوت انگیز باشد این رو همه حرام میدانند حتی گوش دادن این موسیقی را در اون مجلس . ما در این قسمتش به جاست که حالا اگه حکومتی بر مبنای اسلام هست ، مردم مسلمان هستند در این جامعه بیاییم روی این قسمت قدر متیقن تاکید کنیم بگیم اگه این کار نشه ... ( قدر متیقن ، فرد یا حصه ای از مطلق است که به یقین حکم شامل آن می شود، مانند : « قلد المجتهد » که قدر متیقن از آن ، تقلید از مجتهد اعلم است و یا مانند آن که مولا قبلا با عبد خود درباره فضیلت آزاد نمودن رقبه مومن سخن گفته و بعد به او بگوید: « اعتق رقبه » ، که قدر متیقن آن ، رقبه مومن است ) اما در این قسمت هایی که اختلاف فتوا وجود دارد ، به نظر میرسد بهتر است که از این فضایی که شرع قائل شده که شخص میتواند این کار رو به فتوای مجتهدی حلال انجام بدهد این فضای وسیعی که پیش میاد رو باید ازش استفاده کرد و نباید یک دیدگاهی رو حاکم کنیم بر حکومت که نتیجه اش این بشود که سخت گیرانه ترین فتواها در آن اعمال بشود ... اما در جایی که اختلاف فتوا هست ، باید از وسیع ترین و سهل گیر ترین فتوا استفاده کرد تا بیشترین سهولت به دین داده شود ، بنده همون طور که گفتم در زمان حاضر با متن سر و کار داریم و خیلی از احکام شرعی برای ما با یقین و علم میسور نیست دست پیدا کردن بهش ... شرع هم که این سهل گیری رو بر ما کرده که تو میتوانی به فتوای فقیهی که این کار رو مباه میدونه این کار رو انجام بدی . خب چرا حکومت نیاد از این سماحت و سهولت دین و از این فضایی که شرع فراهم آورده استفاده نکند ؟
پیامبر (ص) فرمود : من مبعوث شدم بر شریعت بزرگوار و آسان ... در کلامی از امیرالمومنین هم نقل شده که خداوند دوست دارد که از رخصت هایش یعنی جایی که امور مباهی مثل همین الان که بر فتوای فلان فقیه میشود فلان موسیقی رو که به فتوای فلان فقیه هم حرام است کسی که مقلدشون هست ازش استفاده کنه و گوش بده این موسیقی رو و هیچگونه مشکلی ندارد . خداوند دوست دارد که از رخصت هاش و از وسعت هاش بهرمند بشوند انسان ها ، کما اینکه دوست دارد که از اونجایی که امر و نهی کرده و امری رو واجب کرده به جا آوردنش رو ، مردم اون کار رو اطاعت و انجام بدهند ، همینطور که اونجایی الزام کرده دوست دارد مردم از الزامش اطاعت کنند و اونجایی هم که رخصت داده دوست دارد مردم از این رخصته بهر برداری کنند و خودشون رو در تنگنا قرار ندهند . پس افرادی که می گویند موسیقی مطلقا حرام است باید به این نکته توجه کنند که صنعت سرود هم باید تعطیل کنند زیرا موسیقی دارد یعنی اوایل انقلاب هم که سرود خواندن میشد حرام و الان هم که پخش می شود حرام و این تفکر از بیخ و بنیان غلط است . اما جمع خوانی و تک خوانی دختران چه در سرود و چه در موسیقی به اینگونه است که جمع خوانی و تک خوانی دختران بدون مفسده را بسیاری از آقایان از جمله مرحوم آیت الله خویی حرام نمی دانند حتی نظر آیت الله خمینی هم همین است ، یعنی تک خوانی دختران از نظر اکثر فقها حرام نیست .در یک گفت و گویی که با استاد عزیزم جناب آقای شهاب الدین حائری شیرازی که یکی از مجتهدین و اساتید فقه و اصول احکام اسلامی هستند داشتم ایشون هم گفتند که « بین تک خوانی مرد و زن هیچ تفاوتی از نظر فقهی وجود ندارد و بستگی به شرایط دارد که کیفیت صوت در کجا واقع می شود پس هر صوت و موسیقی که زیبا باشد از تک خوانی بانوان حرام نیست بلکه مهم کیفیت آن است که بدرد مجالس خاص میخورد یا خیر حتی برخی از فقها می گویند اون کیفیت هم مدخلیت ندارد »
پایان قسمت اول