۵ هدف و کاربرد روانشناسی تربیتی
روانشناسی تربیتی به مطالعه و تحقیق درباره چگونگی تدریس موثر معلمان و یادگیری بهتر دانش آموزان می پردازد. به طوری که در این شاخه روانشناسی تفاوت های فردی دانش آموزان و عوامل موثر در یادگیری را بررسی می کنند. بااین که روانشناسی تربیتی بیشتر در بررسی فرآیند یادگیری کودکان و نوجوانان تمرکز دارد؛ اما عوامل اجتماعی، عاطفی،ادراکی و شناختی افراد نیز مورد مطالعه قرار می گیرد.
این علم روانشناسی حول محور موضوعات مربوط به فعالیت های تحصیلی دانش آموزان و نحوه تدریس معلمان می چرخد. به دلیل درهم آمیختگی موضوعات مربوط به روانشناسی، شرع و فلسفه در این شاخه از روانشناسی، اهداف و کاربردهای آن متنوع است که در ادامه به مهمترین آن ها اشاره می کنیم.
1. هموار کردن مسیر آموزش
مهمترین و بزرگ ترین هدف این رشته از روانشناسی تربیتی، هموار کردن مسیر برای افزایش سطح آموزش علمی و علمی افراد است. در این صورت، افراد در تمامی دوره های زندگی خود مانند در حین تحصیل، کار، ازدواج و غیره تاثیرات مثبت آن را مشاهده خواهند کرد. از طریق این علم، تمامی عوامل تاثیرگذار روی روند یادگیری افراد بررسی می شوند.
این عوامل ممکن است مثبت یا منفی باشند و به صورت مستقیم یا غیرمستقیم تاثیر خود را در نحوه آموزش و یادگیری افراد بگذارند. سپس براساس روانشناسی تربیتی، موارد منفی حذف و مواد مثبت تقویت می شوند. در نتیجه، موانع مسیر پیشرفت و یادگیری از بین می روند.
2. آموزش اطلاعات صحیح و نوین همراه با کاربردهای آن ها
روانشناسان تربیتی با اصول این نوع روانشناسی همچون شناخت، کسب اطلاعات و درک آن ها آشنا هستند. این ابزارها در آموزش و پرورش به کار گرفته می شوند که به رشد و تکامل دانش آموزان کمک کنند. همچنین کسب آگاهی و شناخت در مسیر آینده شغلی کودکان نیز بسیار موثر است؛ زیرا از این طریق آنان بهتر و سریع تر با دنیای بیرون ارتباط برقرار خواهند کرد.
3. تقویت مهارت ها و شناسایی استعدادها
یکی دیگر از اهداف روانشناسی تربیتی ارتقای مهارت های انتخابی و کشف استعدادها است. در این صورت، دانش آموزان می توانند با کاربرد لوازم گوناگون آشنا شوند و حتی آن ها را بسازند. مهارت های جدید با تکنولوژی روز دنیا به دانش آموزان آموزش داده می شوند. روانشناسان با استفاده از تکنیک های خاص این نوع روانشناسی، از لحاظ رشد تحصیلی کودکان را مورد ارزشیابی قرار می دهند.
تقویت مهارت ها سبب می شود که تلاش محصلان افزایش پیدا کند و سریع تر به اهداف خود برسند. استعدادهای افراد کم توان و ناتوان نیز باید توسط این نوع روانشناسی شناسایی شود. البته در این خصوص روش های متفاوتی وجود دارد که متمایز از روش هایی یادگیری برای افراد معمولی است.
4. ایجاد فضایی برای ترغیب دانش آموز به سمت علایق خود
در صورتی که، محصلان با استعدادها و توانایی های خود آشنا شوند، به رشد و تکامل خود ترغیب خواهد شد. آگاهی و درک نوجوانان از ارزش های وجودیشان ذهنیت آنان را بازتر می کند و موجب تمایل شدید آنان به یادگیری با استفاده از روش های کاربردی خواهد شد. از طریق آموزش های درست و اساسی، می توان با کودکان ارتباط سالمی برقرار کرد و امید و انگیزه آنان را برانگیخت.
5. کمک به تدریس درست و متفاوت معلمان
این شاخه از علم روانشناسی به معلمان کمک می کند که با درک درست مفاهیم و اصول این روانشناسی در اصلاح آموزش و پرورش نقش مهمی داشته باشند. معلمان می توانند از روش های درست تدریس برای شناخت علایق محصلان و یادگیری بهتر آنان استفاده کنند. شیوه های تدریس اصولی به پیشرفت کلی آموزش و پرورش کشور کمک می کند و در آینده نسل آگاه و فرهیخته ای را به جامعه تحویل خواهد داد.