شرح ملکا، جشن مهرگان آمد جشن شاهان و خسروان آمد
ملکا، جشن مهرگان آمد
جشن شاهان و خسروان آمد
2 خز بجای ملحم و، خرگاه
بدل باغ و بوستان آمد
3 مورد به جای سوسن آمد باز
می به جای ارغوان آمد
4 تو جوانمرد و دولت تو جوان
می به بخت تو نوجوان آمد
1. ملکا: ای ملک. الف مناد است؛ چنانکه سنایی می گوید: ملکا ذکر تو گویم ...// مهرگان: روز مهر از ماه مهر که روز شانزدهم است. ایرانیان در این روز، جشن بزرگی برپا می کنند که بعد از سور نوروز، بزرگ ترین جشن ایرانیان بود. در سبب این سور بزرگ می گویند، در این روز خداوند زمین را بگسترانید و اجساد را مقرون به ارواح کرد و بعضی گفته اند در این روز، ملائکه به یاری و مددکاری کاوه ی آهنگر آمدند تا ضحاک را دفع کنند و فریدون در این روز بر تخت پادشاهی نشست و ... فرخی می گوید: مهرگان جشن فریدون ملک فرخ باد* بر توای همچو فریدون ملک فرخ فال// خسرو: از پهلوی husrūv به معنای نیکنام است. در متون فارسی بیشتر به پادشاهان فارسی گفته می شود. معرب آن، کسرا، اکاسره است. فردوسی می گوید: کجا شد فریدون و ضحاک و جم * مهان عرب، خسروان عجم//
2. خز: جانوری است پستاندار و گوشتخوار شبیه سمور با دمی دراز و پرمو و پوستی به رنگ قهوه ای یا خاکستری که از پوست آن، پوستین سازند.// بجای: تشدید آن به ضرورت شعری است و در اصل بدون تشدید است.// ملحم: نوعی جامه که تار ابریشم دارد و پود جز ابریشم و گویا غالبا به رنگ سپید یک دست بوده است. این پارچه در غایت لطافت بوده است. فردوسی می گوید: بپوشد از آن پس به دیبای چین * ز خز و ز ملحم کفن همچنین؛ در تاریخ بیهقی چاپ فیاض هم آمده است: «دراعه ای سپید پوشیدی با بسیار طاق های ملحم مرغزی.»// خرگاه: خر (بزرگ) + گاه (جای): خیمه ی بزرگ و سراپرده. فردوسی می گوید: وز آن پس بیامد یل رهنمای* به نزدیک خرگاه و پرده سرای// حاصل بیت: چون زمستان (پاییز) آمد، به جای پارچه نازک ابریشمی باید خز بر تن کرد و به جای نشستن در باغ و بوستان باید در خرگاه یا سراپرده نشست.
3. سوسن: گلی است معروف که چهار گونه است: یکی سفید که به آن سوسن آزاد می گویند و ده زبان دارد؛ کبود که به آن سوسن ازرق می گویند؛ زرد که به آن سوسن ختایی می گویند؛ و چهارم الوان است که زرد، سفید و کبود است و به آن سوسن آسمانی می گویند. کسایی می گوید: یاسمن لعل پوش سوسن گوهرفروش*
بر زنخ پیلغوش نقطه زد و بشکلید// می: مشدد آمده است که به دلیل ضرورت شعری است.
4. جوانمرد: شخص بزرگوار، بخشنده و صاحب همت و فتوت است.