یلدا؛ وقتی تاریکی کوتاه می شود و انسان به یاد نور می افتد

30 آذر 1404 - خواندن 5 دقیقه - 46 بازدید

یلدا؛ وقتی تاریکی کوتاه می شود و انسان به یاد نور می افتد



نویسنده: دکتر فردین احمدی مدیر مسئول انتشارات بین المللی حوزه مشق



شب یلدا فقط یک شب در تقویم نیست؛ یلدا یک تجربه ی جمعی است، یک خاطره ی موروثی، یک مکث عمیق در شتاب زندگی. شبی که ایرانیان، از دل تاریخ هزاران ساله شان، آموخته اند چگونه در بلندترین تاریکی، چراغ معنا را روشن نگه دارند. یلدا، جشن ماندن است؛ ماندن کنار هم، ماندن در ریشه ها، و ماندن در امید.

یلدا از آن شب هایی است که زمان در آن کند می شود. انگار ساعت ها برای احترام به انسان و خاطره، آهسته تر می چرخند. خانواده ها دور هم جمع می شوند، صداها گرم تر می شود، نگاه ها صمیمی تر، و دل ها بی قرار گفتن چیزهایی که در شلوغی روزها ناگفته مانده است. یلدا، تمرین دوباره ی با هم بودن است؛ چیزی که در جهان امروز، کمیاب و گران بها شده.

در شب یلدا، تاریکی به اوج می رسد تا یادمان بیاورد نور چگونه متولد می شود. فلسفه ی یلدا، فلسفه ی امید است؛ این که هیچ شبی آن قدر بلند نیست که صبحی در پی نداشته باشد. نیاکان ما، قرن ها پیش، این حقیقت ساده اما عمیق را فهمیده بودند: انسان اگر کنار هم بایستد، تاریکی عقب نشینی می کند. به همین دلیل است که یلدا جشن فردی نیست؛ یلدا بدون جمع، معنا ندارد.

سفره ی یلدا فقط مجموعه ای از میوه ها و خوراکی ها نیست. انار، نشانه ی زندگی و زایش است؛ هندوانه، یادگار تابستانی که می گوید گرما در دل سرما هم می تواند زنده بماند؛ آجیل، نماد برکت و فراوانی است؛ و شمع یا چراغ، نشانه ی روشنایی ای که انسان، آگاهانه، در دل تاریکی می نشاند. هر کدام از این ها زبان نمادینی دارند که قرن هاست با ما سخن می گویند.

فال حافظ در شب یلدا، فقط یک رسم سرگرم کننده نیست؛ گفت وگویی است میان انسان و حکمت. حافظ، در این شب، نقش واسطه ای را بازی می کند که کلماتش گره های دل را باز می کند. ایرانیان در بلندترین شب سال، به شعر پناه می برند؛ چون می دانند شعر، یکی از شریف ترین راه های عبور از تاریکی است. این که یک ملت، در شب تاریک، کتاب شعر می گشاید، خود بزرگ ترین نشانه ی بلوغ فرهنگی است.

یلدا، شب گفتن خاطره هاست. شب شنیدن صدای پدربزرگ ها و مادربزرگ ها که قصه می گویند؛ قصه هایی که شاید ساده باشند، اما ستون های هویت یک ملت را می سازند. در یلدا، نسل ها به هم می رسند. کودکان یاد می گیرند که گذشته، چیزی برای افتخار است نه فراموشی، و بزرگ ترها اطمینان پیدا می کنند که خاطراتشان هنوز شنونده دارد.

در روزگاری که جهان به سمت تنهایی های پرزرق وبرق می رود، یلدا یادآور یک انتخاب آگاهانه است: انتخاب با هم بودن. یلدا به ما می گوید خوشبختی الزاما در سرعت، مصرف یا نمایش نیست؛ گاهی خوشبختی در نشستن کنار کسانی است که دوستشان داریم، در خندیدن های ساده، در گفتن «یادت هست؟» و شنیدن «چه زود گذشت…».

شب یلدا، شب آشتی است؛ آشتی با خود، با خانواده، با خاطرات، و حتی با غم هایی که در طول سال جمع شده اند. این شب به ما فرصت می دهد مکث کنیم، نفس بکشیم و از خود بپرسیم: در این یک سال، چه چیزهایی را بیش از حد جدی گرفتیم و چه چیزهایی را از یاد بردیم؟ یلدا، آینه ای است که روبه روی ما گذاشته می شود.

برای ایرانیان، یلدا یک مقاومت فرهنگی است. در طول تاریخ، این سرزمین روزهای سخت کم ندیده، اما مردمش یاد گرفته اند حتی در دشوارترین شرایط، آیین هایشان را زنده نگه دارند. یلدا یعنی: ما هنوز هستیم، هنوز کنار هم می نشینیم، هنوز شعر می خوانیم، هنوز امیدواریم. این پیام ساده، اما قدرتمند، چیزی است که یلدا را جهانی می کند.

امشب، وقتی تاریکی آرام آرام بر شهرها می نشیند، یلدا به ما یادآوری می کند که نور، همیشه از دل جمع متول می شود. اگر چراغ خانه ای روشن است، اگر خنده ای شنیده می شود، اگر دستی فنجانی چای تعارف می کند، یعنی یلدا کار خودش را کرده است.

یلدا فقط یک شب نیست؛ یلدا یک نگاه است. نگاهی که می گوید حتی اگر شب طولانی باشد، ما کوتاه نمی آییم. نگاهی که باور دارد امید، میراثی است که باید هر سال، هر نسل، دوباره آن را زنده کرد.

و چه زیباست که امشب، در بلندترین شب سال، به خودمان و به همدیگر یادآوری کنیم:
تاریکی ماندگار نیست، اگر انسان، انسان بماند.