رویکرد کلی به حقوق بشر ۴
نگاه کلی به حقوق بشر ( ۴ )
از لوازم کرامت انسانی این است که انسان حق زندگی محترمانه را داشته باشد و در آن از امنیت برخوردار باشد . ( ماده ۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر ) . همچینن در انجام فعالیت های مورد علاقه اش آزاد باشد . از شکنجه هنگام بازداشت و بازجویی رها باشد و اگر در مظان اتهام دستگاه قضایی قرار گرفت از محاکمه منصفانه و عادلانه برخوردار باشد . در خصوص پذیرفتن عقاید و اندیشه ها مطابق با علایق و سلایق خود آزاد باشد و در بیان آنها به وسیله گفتار ، نوشتار ، هنر یا رسانه آزاد باشد و سانسوری از طرف حکومت وی را تهدید ننماید .
آزادی ازدواج با شخص مورد علاقه سوای هر گونه موارد محدوده را داشته باشد و مسکن و شغل خود را طبق آنچه دوست دارد برگزیند .
در خصوص آزادی اما ۴ معنا از آزادی متواتر است :
۱. فلسفی: که همان استقلال وجودی موجود را مطرح می کند و بیان می کند که یک موجود ث باید مستقل باشد و به موجودات دیگر وابسته نباشد . همان طور شان حقیقی علت حقیقی از معلول خویش اینگونه است .
عرفانی : همان که در ادبیات فارسی مطرح می شود و به معنای عدم وابستگی به تمایل و مادیات است.
سرو را دانی چرا آزاد می گویند خلق
زان که دامان تعلق زین چمن برچیده است
آزادی تکوینی : مختار بودن انسان مدنظر است و انسان به لحاظ تکوینی و دستگاه آفرینش دارای اراده آزاد و مختار آفریده شده است .
آزادی تشریعی : انسان در استفاده از ظرفیت ها و پتانسیل های موجود در عالم امکان ، تحت امر و نهی دیگری نباشد و اراده وی در چهارچوب قانون و نه فراتر از آن باشد . چرا که انسان در چهارچوب قانون و به لحاظ حقوقی در انتخاب راه و روش زندگی خویش آزاد است و تحت تحمیل اراده دیگران نیست .
حق حیلت یکی از مهم ترین یا به عبارت صحیح تر اصلی ترین حقوق بنیادین بشری محسوب می شود که سایر حق ها به لحاظ استقرار ذاتی به آن وابسته است و در ماده ۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز به آن اشاره شده است . ( زندگی ، آزادی و امنیت فردی حق هر فردی است )
دولت ها در خصوص حق حیات به ۲ شیوه مسئولیت دارند :
۱. سلبی : دولت ها نباید رفتار هایی انجام دهند که سلب حق حیات شهروندان را به صورت تلویحی یا ضمنی ( قوانین ضد بشری که قوه مقننه اقدام به تقنین کرده یا مصوبات و آئین نامه های قوه مجریه یا رویه های قضایی ناشایست دستگاه قضایی ) .
ایجابی : دولت ها باید اقداماتی را انجام دهند که حق حیات به بهترین روش موجود حفظ ، تامین و تضمین گردد . تامین امنیت ، تضمین سلامت و مراقبت های بهداشت عمومی .
همچنین در صحنه روابط بین المللی باید از هر گونه نسل کشی یا ژنو ساید ، جنایت علیه بشریت همچون هواپیما ربایی ، دزدی دریایی ، قاچاق انسان ، جنایت جنگی همچون آسیب به غیرنظامیان ، کودکان ، زنان و افراد سالخورده یا رفتار نامناسب با اسیران جنگی و جنایت تجاوز .
از منظر اسلام حیات انسان شکل دارد :
۱. حیات مادی ۲.حیات معنوی
حیات مادی: هیچ کس نباید حق حیات دیگری را در فضای جامعه سلب نماید و همنوعش را به قتل برساند یااینکه دولت ها اقدام به کشتار جمعی و قتل عام انسان های دیگر نمایند .
حیات معنوی : در نگاه اسلام حیات معنوی مهم تر از حیات مادی است و حیات معنوی همان سعادت و رستگاری انسان در زندگانی وی است که با گمراه سازی و نشر و ترویج عقاید آشوب انگیز از وی سلب می شود .
منع خودکشی حیات گذشته از آنکه حق انسان است تکلیف نیز به شمار می آید و هیچ کس نمی تواند از این وظیفه تمرد نماید و آن را مخدوش نماید و آن قدر ارجمند است که کسب هم نمی تواند از آن صرف نظر کند و دست به خودکشی بزند . البته خودکشی اعتقادی بسی سخت تر از خودکشی بدنی و جسمانی است
دلایل ممنوعیت خودکشی : ممنوعیت قتل از نخستین فرمان هایی است که پیامبر اسلام به ساکنان شبه جزیره عربستان ابلاغ کرد . در دوره ای خاص مردان عصر جاهلیت نامردانه اقدام به قتل دختران خود دست می زدند و آنان را زنده به گور می کردند . ( فاذا سئلت ، بای ذنبا قتلت ) به سبب اینکه فرزند دختر مایه شرمساری و خجالت است و گاهی هم فرزندان پسر را از بیم تنگدستی می کشتند .
قرآن کریم ضمن مذموم شمردن اقدامات آنان ( من قتل نفسا بغیر نفسا او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا ) که فرهنگ جاهلیت و بدون منطق عاقلانه بر زندگی آنان حاکمیت داشت ، اعلام می کند جزای قتل انسان ها علاوه بر قصاص و دیه ، آتش جهنم است و آنان را به جاودانگی در آتش جهنم بشارت می دهد .
آزادی عقیده
آزادی عقیده به این معناست که فرد بتواند هر موضع نظری را در هر حوزه ای برگزیند حال بدون آنکه قصد ابراز یا عدم ابراز آن را داشته باشد . این ابراز نظر ها می تواند در حوزه های مختلف اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی یا مدنی و سیاسی باشد .
جایگاه آزادی عقیده
جایگاه آزادی عقیده در اسلام این است که دعوت به دین بدون اکراهی انجام می گیرد و دعوت متفکرانه و محققانه بدون تحمیل و فشار عقیدتی همراه همراه با مجادله فکری و گفتگوی آزاد را در دستور کار خویش قرار می دهد .
اسلام مجموعه ای از اعتقادات ویژه است که هرگز نمی توان آن را بر کسی تحمیل کرد و اگر ایمان قلبی حاصل نشود و اصول و مبادی اسلام در قلمرو جان کسی وارد نشود نمی توان انتظار پذیرش همراه با تعقل را داشت .
ارتباط آزادی عقیده با جهاد
پرسشی مطرح می شود که اگر اسلام به آزادی عقیده معتقد است پس چرا پیروان خویش را به جهاد با کفار به منظور گرویدن آنان به اسلام دعوت می کند ؛ یکی جهاد دفاعی و دیگری جهاد ابتدائی است که مسلمانان برای دفاع از خود در برابر هجوم دشمنان دست به سلاح می برند و مسلما از یک سو دفاع از جان و مال و ناموس امری عقلی و فطری بوده و ارتباطی با آزادی عقیده ندارد . جهاد ابتدایی به دستور ولی امر مسلمین ، مسلمانان به سوی جهاد با کافران رفته ، آنان را به پذیرش اسلام دعوت می کنند و برای این دعوت موانع غیرمنطقی را می بردارند .
سران ستم و سردمداران کفر کشور های غیر مسلمان حق حیات پاک و سالم را که آزادی فطرت پاک سرچشمه می گیرد را سلب کرده و اجازه و فرصت تفکر و اندیشه را به مردم نمی دهند و با فتنه و آشوب در برابر ارشاد و تبلیغ اسلام نمی گذارند چراغ هدایت دین که خواسته فطرت همه انسان هاست به محدوده کشور شرک و کفر برسد و این کاری است که همه دشمنان بی منطق انبیا در طول تاریخ بشریت از خویش نشان داده اند برای تحمیل دین بر مردم نیست بلکه برای ستیز با سران بی منطق کشور های بی دین دنیاست و به منظور مقابله با فتنه گری و تبلیغات فریبنده و بی اساس آنان است و نه برای تحمیل عقیده بلکه موافق آزادی عقیده و برای مهیا سازی آن است .
ارتباط آزادی عقیده با ارتداد
اگر اکراه در پذیرش عقاید دینی ممنوع است و پذیرش اسلام در نتیجه اختیار و اراده آزاد همراه با تعقل و تفکر است ، ترک عقیده نیز باید آزاد باشد . پس چرا در مباحث فقهی کسی از دین بر می گردد و مرتد نامیده می شود به احکام سختی چون قتل د زندان و نظایر آن محکوم می شود .
ارتداد در قرآن مورد سرزنش قرار گرفته و در موازین فقهی نیز برای آن مجازات های سختی در نظر گرفته شده است . به نحوی که مرتد فطری کشته می شود و مرتد ملی اگر تا ۳ روز توبه نکند کشته می شود و زن اگر چنانچه مرتد گردد محبوس می گردد .
از یک سو عنوان می شود باید بین ارتداد عقیدتی و ارتداد عملی تمایز قائل شد که عقیدتی جنبه فردی دارد و عملی جنبه اجتماعی دارد و ارتداد عقیدتی عقاب دنیوی نداشته بلکه عقاب اخروی دارد ، لکن ارتداد عملی چون آثار سو اجتماعی دارد شخص مرتد مستحق مجازات است . ( البته لازم به ذکر است که ارتداد عملی شرایطی دارد مثلا دست به شمشیر ببرد و عملا محارب با اسلام باشد و بخواهد جان مسلمین را در خطر اندازد و نه اینکه به عقیده در جمعی بیان کند اسلام خوب نیست و ارزش اعتقاد ندارد بلکه در واقع اقدام عملی باید انجام ده. تا مستحق مجازات باشد ) .