امید خلیل بیگی خامنه
6 یادداشت منتشر شدهگذار پارادایمی به سوی آینده انرژی پایدار: تعامل پیچیده سیاست گذاری نهادی و اولویت های استراتژیک
گذار پارادایمی به سوی آینده انرژی پایدار: تعامل پیچیده سیاست گذاری نهادی و اولویت های استراتژیک
چکیده
بحران های اقلیمی و ضرورت دستیابی به اهداف توسعه پایدار (SDGs)، پارادایم های سنتی اقتصاد را به چالش کشیده است. این مقاله با تلفیق یافته هایی مبتنی بر مدل سازی تصمیم گیری چندمعیاره (Fuzzy AHP) و چارچوب های نظری نهادی Institutional Theory، استدلال می کند که گذار موفق به «اقتصاد سبز» نیازمند بازتعریف اولویت هاست. برخلاف الگوهای رایج سرمایه داری، یافته ها نشان می دهند که در فرآیند گذار، ابعاد زیست محیطی و اجتماعی باید بر ابعاد اقتصادی مقدم شمرده شوند. همچنین، مدلی ارائه می شود که در آن سیاست های کلان دولت (مانند اصلاحات مالی سبز) از طریق توانمندسازی «کارآفرینی زیست محیطی» و «نوآوری فناورانه»، توسعه پایدار را محقق می سازند.
مقدمه و بیان مسئله: ضرورت عبور از اقتصاد قهوه ای
تغییر اقلیم ناشی از انتشار بی رویه گازهای گلخانه ای (GHG)، تنها یک چالش زیست محیطی نیست، بلکه تهدیدی وجودی برای ساختارهای اجتماعی و اقتصادی جهان است .هیئت بین دولتی تغییر اقلیم (IPCC) و توافق نامه پاریس بر لزوم محدود کردن گرمایش زمین به ۱.۵ درجه سانتی گراد تاکید دارند .دستیابی به این هدف نیازمند گذار از «اقتصاد قهوه ای» (مبتنی بر سوخت های فسیلی و مصرف خطی منابع) به «اقتصاد سبز» (کم کربن، کارآمد در مصرف منابع و فراگیر اجتماعی) است.
اقتصاد سبز تنها به معنای استفاده از پنل های خورشیدی نیست؛ بلکه یک دگرگونی ساختاری در الگوهای تولید، مصرف و حکمرانی است. پژوهش های حاضر با پر کردن شکاف های موجود، به این پرسش پاسخ می دهند که: «کدام فاکتورها (اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی یا حاکمیتی) در این گذار حیاتی ترند و چگونه نهادهای دولتی و خصوصی باید برای تحقق آن با هم تعامل کنند؟
چارچوب نظری: تعامل بازیگران نهادی (Institutional Interplay)
بر اساس «نظریه نهادی»، رفتار بنگاه های اقتصادی و مسیر توسعه کشورها تحت تاثیر تعامل میان نهادهای رسمی (قوانین و مقررات دولتی) و غیررسمی (فرهنگ و هنجارها) شکل می گیرد .مدل مفهومی استخراج شده از پژوهش ها، یک مسیر خطی و علیتی را برای توسعه پایدار پیشنهاد می کند:
الف) دولت به عنوان معمار گذار (Green Economy Policies)
دولت ها نقش آغازگر را دارند. سیاست های اقتصاد سبز به عنوان سیگنال های نهادی عمل کرده و مسیر بازار را اصلاح می کنند. این سیاست ها شامل سه رکن اصلی هستند:
سیاست های مالی سبز (Green Fiscal Policy): استفاده از ابزارهایی مانند مالیات بر کربن و حذف یارانه های سوخت فسیلی. این سیاست ها هزینه تخریب محیط زیست را برای صنایع «درونی سازی» می کنند
اصلاح مالیات زیست محیطی (Ecological Tax Reform): به جای اینکه مالیات سنگین بر درآمد افراد بسته شود، مالیات بر مصرف سوخت، تولید پلاستیک، یا دفن زباله وضع می شود.درنتیجه کارگر هزینه کمتری می دهد (اشتغال بالا می رود) و آلوده کننده هزینه بیشتری می دهد (آلودگی کم می شود). به این پدیده در اقتصاد «سود دوگانه» (Double Dividend) می گویند.
حذف یارانه های مضر: بسیاری از کشورها (از جمله کشورهای نفت خیز) میلیاردها دلار یارانه به سوخت های فسیلی می دهند. این یعنی دولت عملا به مردم پول می دهد تا بیشتر هوا را آلوده کنند! سیاست مالی سبز یعنی حذف این یارانه ها و واقعی کردن قیمت انرژی.
سرمایه گذاری سبز (Green Investment): هدایت بودجه های عمومی و تشویق سرمایه خصوصی به سمت زیرساخت های انرژی تجدیدپذیر، حمل ونقل پاک و فناوری های جذب کربن
اوراق قرضه سبز (Green Bonds): این معروف ترین ابزار است. یک شرکت یا دولت «اوراق بدهی» منتشر می کند و متعهد می شود که پول جمع آوری شده را صرفا برای یک پروژه سبز (مثلا ساخت مزرعه بادی یا تصفیه خانه) خرج کند.تفاوت این مورد با وام معمولی این است که در وام معمولی کسی نمی پرسد پول را دقیقا کجا خرج کردید، اما در اوراق سبز، «محل مصرف» (Use of Proceeds) باید شفاف و محیط زیستی باشد.
صندوق های سرمایه گذاری ESG: این صندوق ها سهام شرکت هایی را می خرند که در سه شاخص زیر نمره بالایی دارند:
E (محیط زیست): چقدر آلودگی تولید می کنند؟
S (اجتماعی): با کارگران و جامعه چه رفتاری دارند؟
G (حاکمیت شرکتی): آیا شفاف و بدون فساد اداره می شوند؟
سرمایه گذاری خطرپذیر سبز(Green VC): مخصوص استارتاپ هاست. سرمایه گذارانی که ریسک را می پذیرند تا روی تکنولوژی های نوظهور (مثل باتری های نسل جدید یا گوشت آزمایشگاهی) سرمایه گذاری کنند.
چرا سرمایه گذاران به سمت «سبز» هجوم آورده اند؟
تصور نکنید که وال ستریت یا بانک های بزرگ ناگهان عاشق طبیعت شده اند! آن ها دنبال «سود هوشمند» هستند:
ترس از «دارایی های سرگردان» (Stranded Assets): سرمایه گذاران می ترسند که ۱۰ سال دیگر قوانین سخت گیرانه شود و مثلا چاه های نفت یا کارخانه های سیمان قدیمی تعطیل شوند. در این صورت سرمایه شان «سرگردان» و بی ارزش می شود. پس از الان پولشان را به جای امن تری (انرژی پاک) می برند.
مدیریت ریسک: تغییرات اقلیمی (سیل، خشکسالی) یک ریسک فیزیکی برای کسب وکارهاست. شرکتی که برای این شرایط آماده باشد، سرمایه گذاری امن تری است.
فشار نسل جدید: نسل Z و هزاره ها (Millennials) که اکنون وارد بازار کار و سرمایه شده اند، حاضر نیستند سهام شرکت های آلاینده را بخرند.
مشاغل سبز (Green Jobs): ایجاد فرصت های شغلی که مستقیما به حفظ محیط زیست کمک می کنند و آموزش نیروی کار برای انطباق با فناوری های جدید
ب) کارآفرینی زیست محیطی (Ecopreneurship) به عنوان موتور محرک
سیاست های دولتی به تنهایی کافی نیستند؛ آن ها نیازمند کنشگرانی در بازار هستند. «اکوپرنورها» کارآفرینانی هستند که مدل کسب وکار خود را بر پایه حل چالش های زیست محیطی بنا می کنند.آن ها با بهره گیری از مشوق های دولتی (مانند یارانه های سبز)، ریسک نوآوری را پذیرفته و بازارهای جدیدی خلق می کنند.در ذیل تعدادی از نمونه های موفق جهانی را بررسی میکنیم .
پاتاگونیا (Patagonia) - پوشاک
ایده: "این ژاکت را نخرید!" این شعار معروف آن ها بود. آن ها بر تولید لباس های باکیفیت که سال ها عمر می کنند تمرکز دارند.
آن ها خدمات تعمیر رایگان لباس ارائه می دهند تا مردم کمتر لباس نو بخرند و از پلاستیک های بازیافتی و پنبه ارگانیک استفاده می کنند.
تو گود تو گو (Too Good To Go) - صنایع غذایی
اپلیکیشنی که رستوران ها و کافه ها را به مشتریان وصل می کند تا غذای اضافی روزانه را با قیمت کمتر بفروشند (به جای دور ریختن).
مدل انها مبارزه با اسراف غذا (Food Waste) و ایجاد درآمد اضافی برای رستوران ها از موادی که قرار بود دور ریخته شود ،است .
ج) نوآوری فناورانه سبز(Green Technological Innovation)
نتیجه فعالیت اکوپرنورها، خلق فناوری هایی است که بهره وری منابع را افزایش و آلودگی را کاهش می دهند (مانند تکنولوژی های بازیافت پیشرفته یا ذخیره سازی انرژی این نوآوری ها حلقه واسط میان سیاست های انتزاعی دولت و واقعیت ملموس توسعه اقتصادی پایدار هستند.
۳. تحلیل کمی اولویت ها: یافته های مدل دلفی و Fuzzy AHP
برای عبور از مباحث نظری و رسیدن به راهکارهای عملیاتی، پژوهشگران با استفاده از روش دلفی (برای اجماع خبرگان) و تحلیل سلسله مراتبی فازی (برای غلبه بر عدم قطعیت)، وزن دقیق فاکتورهای موثر بر گذار را محاسبه کرده اند.
رتبه بندی ابعاد چهارگانه(EESG): تغییر در موازنه قدرت
نتایج آماری یک یافته شگفت انگیز و رادیکال را نشان می دهد:
· عوامل زیست محیطی (Environmental): در رتبه اول. این امر نشان می دهد که در مرحله گذار، "حفظ حیات" بر "سودآوری" مقدم است
· عوامل اجتماعی (Social): در رتبه دوم. تاکید بر اینکه گذار باید عادلانه باشد و اقشار آسیب پذیر را قربانی نکند.
· عوامل اقتصادی (Economic): در رتبه سوم. اقتصاد دیگر هدف غایی نیست، بلکه ابزاری برای پایداری است
· عوامل حاکمیتی (Governance): در رتبه چهارم
تحلیل عمیق زیرفاکتورهای حیاتی
از میان ۱۵ زیرفاکتور بررسی شده، سه عامل زیر بیشترین اهمیت استراتژیک را دارند:
کاهش انتشار گازهای گلخانه ای- مهم ترین اولویت جهانی. بدون کاهش کربن، سایر تلاش ها بی ثمر خواهد بود
حفاظت از تنوع زیستی -هم تراز با عدالت اجتماعی. حفظ اکوسیستم ها ضامن بقای منابع اقتصادی است
عدالت اجتماعی و دسترسی به انرژی- مبارزه با فقر انرژی. گذار سبز نباید به قیمت گران شدن انرژی برای فقرا تمام شود
۴. نقشه راه استراتژیک و گزینه های سیاستی برتر
بر اساس تلفیق دو مطالعه، سیاست گذاران باید منابع محدود خود را بر روی گزینه های زیر (به ترتیب اولویت اثربخشی) متمرکز کنند:
۱. تحقیق و توسعه (R&D) - قلب تپنده گذار
تحقیق و توسعه به عنوان حیاتی ترین سیاست شناسایی شده است. گذار به انرژی های پاک بدون جهش های تکنولوژیک در ذخیره سازی انرژی (باتری ها)، هیدروژن سبز و جذب کربن غیرممکن استدولت ها باید نقش «ریسک پذیر اولیه» را بازی کرده و بودجه های کلان بهR&D اختصاص دهند
۲. قیمت گذاری کربن (Carbon Pricing) - اصلاح سیگنال های بازار
بازار آزاد به خودی خود هزینه های زیست محیطی را نادیده می گیرد. قیمت گذاری کربن (مالیات یا بازار مبادله انتشار)، آلودگی را به یک «هزینه مالی» تبدیل می کنداین سیاست، اکوپرنورها را تشویق می کند تا برای کاهش هزینه های خود، به سمت نوآوری های سبز بروند
قیمت گذاری کربن چگونه سیگنال را اصلاح می کند؟
این مکانیزم به هر تن کربن دی اکسید(CO2) که وارد جو می شود، یک قیمت (مثلا ۵۰ دلار) می چسباند. این کار باعث "درونی سازی هزینه های جانبی" می شود.
دو روش اصلی اجرا:
مالیات بر کربن (Carbon Tax): دولت قیمت ثابتی برای هر تن کربن تعیین می کند.
اثر: شرکت ها دقیقا می دانند آلودگی چقدر برایشان آب می خورد.
سیستم تجارت انتشار (Cap-and-Trade / ETS): دولت سقفی برای کل آلودگی مجاز تعیین می کند و مجوزهایی صادر می کند. شرکت های کم مصرف می توانند مجوزهای اضافی خود را به شرکت های پرمصرف بفروشند و بازار خودش قیمت کربن را بر اساس قیمت عرضه و تقاضا تعیین میکند.
۳. اهداف الزام آور انرژی تجدیدپذیر (RE Targets) - ایجاد اطمینان
تعیین اهداف کمی (مثلا ۵۰٪ برق از منابع تجدیدپذیر تا ۲۰۳۰) عدم قطعیت را برای سرمایه گذاران کاهش می دهد و بازار را برای فناوری های جدید تضمین می کند.
۴. اقتصاد چرخشی و اشتغال سبز
سیاست گذاری ها باید مدل خطی «تولید-مصرف-دفع» را به مدل «اقتصاد چرخشی» (بازیافت و استفاده مجدد) تغییر دهند همزمان، برنامه های آموزشی باید نیروی کار را برای «مشاغل سبز» آماده کنند تا بیکاری ناشی از تعطیلی صنایع آلاینده جبران شود.
۵. بحث و نتیجه گیری نهایی
ترکیب یافته های این دو پژوهش، یک مدل جامع برای توسعه پایدار ارائه می دهد:
از منظر نهادی: دولت ها باید از نقش ناظر منفعل خارج شده و از طریق سیاست های مالی و حمایتی، اکوسیستمی را ایجاد کنند که در آن «اکوپرنورشیپ» سودآورترین گزینه باشد.
از منظر اولویت بندی: سیاست گذاران باید بپذیرند که در کوتاه مدت و میان مدت، شاخص های زیست محیطی مانند کاهش CO2 و اجتماعی (مانند برابری) باید بر رشد تولید ناخالص داخلی(GDP) اولویت داشته باشند. رشد اقتصادی که به قیمت تخریب محیط زیست تمام شود، ناپایدار و در نهایت محکوم به شکست است
منابع :
1. Tang, D., & Solangi, Y. A. (2023). *Fostering a Sustainable Energy Future to Combat Climate Change: EESG Impacts of Green Economy Transitions*. [cite_start]Processes, 11, 1548. [cite: 1-648]
2. Wang, X., Javaid, M. U., Bano, S., Younas, H., Jan, A., & Salameh, A. A. (2022). *Interplay among institutional actors for sustainable economic development—Role of green policies, ecopreneurship, and green technological innovation*. [cite_start]Frontiers in Environmental Science, 10:956824. [cite: 649-1044]