کنشگران واسط و سازوکارهای حل منازعه در تنش های سیاسی

22 آذر 1404 - خواندن 10 دقیقه - 61 بازدید

مقدمه

در دوره هایی که فضای سیاسی ایران با تنش، قطبی سازی و شکاف های اجتماعی عمیق همراه بوده است، نقش کنشگران واسط به عنوان حلقه های ارتباطی میان گروه های متعارض اهمیتی تعیین کننده یافته است. در چنین شرایطی، نبود کانال های رسمی گفت وگو یا بی اعتمادی نسبت به نهادهای موجود، به افزایش احتمال رادیکال شدن منازعات، گسترش خشونت و فروپاشی ارتباطات اجتماعی می انجامد؛ در مقابل، حضور افراد یا گروه هایی که از اعتبار اخلاقی، مشروعیت اجتماعی یا شبکه های ارتباطی گسترده برخوردارند، می تواند فضای تنش را تا حدی مدیریت کرده و امکان گفت وگو، مذاکره و کنترل بحران را فراهم سازد.

تاریخ معاصر ایران، بارها نشان داده است که حضور یا فقدان کنشگران واسط چگونه مسیر تعارضات سیاسی را دگرگون کرده است: از تجربه میانجی گری روحانیان و بزرگان محلی در بحران های محلی تا نقش دانشگاهیان و فعالان مدنی در کاهش تنش های شهری و قومی. با این حال، شکاف مهمی در ادبیات علمی وجود دارد: بخش عمده پژوهش ها به مباحث نظری می پردازد و مطالعات مصداق محور درباره سازوکارهای عملی حل منازعه اندک و پراکنده است. این مقاله با تکیه بر تحلیل تاریخی–توصیفی و بررسی چند نمونه موردی می پرسد: کنشگران واسط در چه شرایطی و از طریق چه سازوکارهایی توانسته اند مسیر منازعات سیاسی را مدیریت یا تعدیل کنند؟

بستر تاریخی و مصادیق اولیه

بررسی سیر تاریخی ایران معاصر نشان می دهد که کنشگران واسط همواره نقشی تعیین کننده در مدیریت تنش های سیاسی و جلوگیری از تبدیل اختلافات به بحران های فراگیر داشته اند. در عصر مشروطه، هنگامی که شکاف میان مشروطه خواهان و دولت قاجار به اوج رسید، شبکه ای از علما، تجار و ریش سفیدان شهری نقش واسط میان نیروهای متخاصم را ایفا کردند. در تهران، چهره هایی همچون علمای میانجی در بحران مهاجرت صغری و کبری کوشیدند مسیر گفت وگو را باز نگه دارند. در تبریز، تجار و پیشه وران معتبر با ایجاد کانال ارتباطی میان انجمن ایالتی و نیروهای دولتی توانستند از تشدید برخی برخوردهای نظامی جلوگیری کنند. همچنین در اصفهان، نفوذ اجتماعی خاندان های بزرگ و رهبران مذهبی در کاستن از خشونت و انتقال پیام ها میان گروه های درگیر نقش قابل توجهی داشت.

در دوره پهلوی اول و دوم نیز میانجی گری برای مدیریت تنش ها اهمیت یافت، هرچند در چارچوب دولتی متمرکز و اقتدارگرا. در مناطق عشایری، بزرگان ایلات و قبایل همچون خوانین بختیاری، قشقایی یا لر نقش واسط میان دولت و جوامع محلی را ایفا می کردند و در بسیاری موارد مانع گسترش درگیری های خشونت آمیز می شدند. در شهرها، شخصیت های دانشگاهی، روشنفکران و برخی روحانیان میانه رو در دوره پهلوی دوم تلاش کردند شکاف میان جریان های سیاسی مخالف و دولت را تعدیل کنند؛ هرچند این تلاش ها به دلیل فضای امنیتی و محدودیت های سیاسی غالبا به موفقیت کامل نمی رسید.

در انقلاب ۱۳۵۷ و سال های نخست پس از آن، کنشگران واسط نقش ویژه ای در جلوگیری از گسترش منازعات ایفا کردند. در ماه های منتهی به انقلاب، برخی روحانیان و فعالان دانشگاهی نقش پل ارتباطی میان نیروهای انقلابی و نهادهای رسمی را داشتند و از تبدیل اعتراضات به خشونت گسترده جلوگیری کردند. پس از انقلاب، در تعارضات محلی نظیر کردستان، خوزستان و بلوچستان، چهره های مذهبی، محلی و دانشگاهی بارها میان نیروهای انقلابی، دولت مرکزی و گروه های معارض میانجی گری کردند. این تلاش ها در مواردی مانع درگیری های خونین شد و در موارد دیگر، به دلیل چندپارگی سیاسی و بی اعتمادی متقابل، تنها تاثیری محدود بر کاهش تنش داشت.

این شواهد تاریخی نشان می دهد که کنشگران واسط همواره در بزنگاه های تنش آلود نقش آفرینی کرده اند؛ چه این نقش موفق بوده باشد و چه محدود، اهمیت آن در کاهش خشونت و ایجاد مسیرهای گفت وگو قابل انکار نیست.

سازوکارهای حل منازعه توسط کنشگران واسط

کنشگران واسط در تاریخ معاصر ایران، بسته به موقعیت سیاسی و اجتماعی هر دوره، از مجموعه ای از سازوکارهای ارتباطی، اعتمادسازانه، مدیریتی و نهادی بهره گرفته اند که هر کدام در کاهش تنش و جلوگیری از رادیکال شدن تعارضات اثرگذار بوده است.

1- سازوکارهای ارتباطی: یکی از مهم ترین ابزارهای کنشگران واسط، ایجاد و باز نگه داشتن کانال های ارتباطی میان طرف های درگیر است؛ کاری که در بسیاری از مقاطع تاریخی مانع از گسست کامل میان نیروهای سیاسی شده است. در مشروطه، چهره هایی مانند علمای میانه رو، تجار سرشناس و ریش سفیدان محلی، پیام ها و خواسته های مشروطه خواهان را به دربار منتقل می کردند و بالعکس، بدون آن که سطح تنش افزایش یابد. این فرایند انتقال پیام بدون تحریف، برای کنترل سوءتفاهم های سیاسی بسیار حیاتی بوده است. کنشگران واسط معمولا از «سرمایه اخلاقی» و «اعتبار اجتماعی» خود استفاده می کنند تا گفت وگو میان گروه هایی را که حتی تمایل به مذاکره ندارند، ممکن سازند.

2- سازوکارهای اعتمادسازی: اعتمادسازی بستر اصلی میانجی گری است. بسیاری از این کنشگران، نه به واسطه مقام رسمی، بلکه به دلیل بی طرفی نسبی، سابقه تاریخی و شبکه گسترده روابط، اعتماد گروه های مختلف را جلب کرده اند. در دوره پهلوی، برخی روحانیون معتدل، دانشگاهیان مستقل و بزرگان محلی توانستند میان دولت و گروه های معترض نقش «حائل اجتماعی» ایفا کنند، زیرا هر دو سوی منازعه آن ها را به عنوان افرادی «غیرآلوده به منافع مستقیم» می شناختند. از سوی دیگر، پیوندهای ضعیف(روابطی که شدت بالایی ندارند اما گستره وسیعی دارند) سبب می شود کنشگر واسط بتواند میان گروه های بسیار دور از هم ارتباط برقرار کند؛ ویژگی ای که در مناطق قومی ایران، از جمله کردستان و خوزستان، اهمیت ویژه داشته است.

3- سازوکارهای مدیریت تنش: بخش مهمی از نقش کنشگر واسط، مدیریت لحظه ای بحران است؛ یعنی اقداماتی برای جلوگیری از تبدیل اختلاف سیاسی به درگیری عینی. نمونه های متعددی در انقلاب ۱۳۵۷ و سال های پس از آن نشان می دهد که شخصیت های محلی، روحانیان و دانشگاهیان توانسته اند با حضور در محل درگیری، با طرفین صحبت کنند، از بسیج نیروهای افراطی جلوگیری کنند و مسیر خشونت را متوقف سازند. این کنشگران اغلب «راه حل های موقت» همچون تعویق تصمیمات حساس، ایجاد کمیته حقیقت یاب یا تشکیل جلسات محدود پیشنهاد می دهند، تا از تشدید بحران جلوگیری شود. فشار اخلاقی، آبرو و نفوذ اجتماعی نیز ابزارهایی بوده که برای کنترل رفتار بازیگران به کار رفته است.

4- سازوکارهای نهادی و شبه نهادی: هرچند بسیاری از میانجی گری ها غیررسمی اند، اما نهادهای محلی نیز نقش مهمی در این فرایند داشته اند؛ از شوراهای محلی و انجمن های شهری در دوره مشروطه تا مساجد، تکایا، انجمن های صنفی و هیئت های مذهبی در دهه های اخیر. این نهادها بستر گفت وگو و تنظیم روابط را فراهم کرده اند. روزنامه نگاران مستقل و رسانه های میانه رو نیز به طور غیرمستقیم نقش واسط ایفا کرده اند؛ با کاهش التهاب، اصلاح روایت ها و ارائه چارچوب های آرام کننده برای افکار عمومی.

این سازوکارها نشان می دهد که میانجی گری در ایران بیشتر بر «سرمایه اجتماعی و تاریخی» استوار است تا ساختارهای رسمی، واقعیتی که همچنان بر کارآمدی یا ناکارآمدی مدیریت منازعه اثر می گذارد.

تحلیل و ارزیابی نقش کنشگران واسط

ارزیابی نقش کنشگران واسط در تاریخ معاصر ایران نشان می دهد که این گروه ها در برهه های حساس سیاسی توانسته اند شکاف های اجتماعی و منازعات سیاسی را به شکل موثر، هرچند موقت، کنترل کنند. نقاط قوت آنان عمدتا از ویژگی های شخصی و اجتماعی شان ناشی می شود: نخست آن که این کنشگران از انعطاف پذیری بالا برخوردارند و می توانند بدون نیاز به تشریفات یا ساختارهای رسمی، در لحظه وارد بحران شوند. دوم، اعتماد اجتماعی که معمولا حاصل سابقه خانوادگی، خوش نامی اخلاقی و حضور در شبکه های اجتماعی گسترده است، به آن ها امکان می دهد با هر دو طرف منازعه ارتباط برقرار کنند. سوم، حضور سریع و واکنشی آنان در محل تنش، چه در شهرهای بزرگ و چه در مناطق قومی و محلی، از تشدید درگیری جلوگیری کرده است. چهارم، شناخت زمینه تاریخی و فرهنگی موجب می شود بتوانند پیام ها، نگرانی ها و خطوط قرمز طرفین را به درستی درک و منتقل کنند.

با این حال، عملکرد این کنشگران با نقاط ضعف جدی نیز همراه بوده است. مهم ترین ضعف، شخص محوری است؛ به این معنا که کارآمدی فرایند حل منازعه کاملا وابسته به شخصیت، اعتبار و شبکه فردی است و نه یک سازوکار عمومی. در بسیاری از موارد، نبود ابزارهای رسمی یا قانونی باعث شده کنشگر واسط نتواند توافق های حاصل شده را تثبیت یا الزام آور کند. علاوه بر این، خطر بی طرف نبودن(واقعی یا ادراک شده) همواره مشروعیت میانجی را تهدید می کند، به ویژه در فضاهای قطبی شده. از سوی دیگر، اعتبار اجتماعی این افراد بسیار شکننده است و با یک اشتباه، سوءبرداشت یا تغییرات سیاسی می تواند از بین برود.

پیامدهای عملکرد این کنشگران دوگانه است. از یک سو، حضور آنان موجب کاهش کوتاه مدت تنش، جلوگیری از خشونت و تقویت انسجام اجتماعی در سطح محلی شده است. همچنین، آنان در بسیاری از مناطق کشور به شکل گیری فرهنگ گفت وگوی محلی کمک کرده اند و در خلا نهادهای رسمی، نقش «تنظیم کننده اجتماعی» را بر عهده گرفته اند. اما از سوی دیگر، نبود ساختارهای پایدار و تکیه بر افراد، مانع نهادینه سازی این تجربیات شده و امکان تداوم پذیری و انتقال آن ها به نسل بعدی را محدود کرده است. این امر نشان می دهد که نقش کنشگران واسط، هرچند موثر، نیازمند پشتیبانی نهادی و سازوکارهای ساختاری است تا بتواند از مرز اقدامات مقطعی عبور کند.

نتیجه گیری

مرور تجربه های تاریخی و معاصر ایران نشان می دهد که کنشگران واسط در دوره های تنش سیاسی، شکاف اجتماعی و بحران های امنیتی نقشی تعیین کننده در کاهش خشونت و ایجاد حداقلی از ثبات ایفا کرده اند. این افراد اعم از علما، بزرگان محلی، دانشگاهیان، خبرنگاران و فعالان اجتماعی، توانسته اند در فقدان نهادهای رسمی میانجی گر، با تکیه بر اعتبار اخلاقی، شبکه های انسانی و شناخت دقیق از زمینه های محلی، مسیر گفت وگو را باز نگه دارند.

در پاسخ به پرسش اصلی مقاله، تجربه ها نشان می دهد سه سازوکار کلیدی بیشترین تاثیر را داشته اند: نخست، اعتمادسازی از طریق بی طرفی نسبی و مشروعیت اجتماعی؛ دوم، اطلاع رسانی و انتقال پیام بدون تحریف میان گروه های متعارض؛ و سوم، کنترل و کاهش خشونت از طریق حضور سریع، فشار اخلاقی و مدیریت روایت ها. این سازوکارها به کنشگران امکان داده تا از تشدید بحران جلوگیری کنند، هرچند اثر آن ها غالبا موقتی و وابسته به شخصیت افراد بوده است.