نقد سیاست های افزایش جمعیتی در ایران
در خاطرم هست که یکی از مدیران امور بین الملل شرکت SONY، در نمایشگاه GITEX Shopper، اصول و ارزش بنیادین این شرکت را نه میزان ارزش سهام، تعداد نیروی انسانی یا درآمدسالانه، بلکه میزان ارتقای اعتماد به نفس ملی ژاپن و افزایش جایگاه و اعتبار بین المللی کشور می دانست.
مقدمه: از آنجا که مطالعات روابط بین الملل و سیاست خارجی کسب و افزایش قدرت را دنبال می کند، همواره باید برای دانشجویان علوم سیاسی این پرسش مطرح باشد که عوامل ایجاد و بسط قدرت کدام اند؟ در تاریخ روابط بین الملل چرا کشورهای کوچک یا کشورهایی با استفاده از عوامل غیرنظامی و حتی غیرمادی توانسته اند کشورهای بزرگ را شکست دهند؟ چطور ممکن است که ارتش ناپلئون از روسیه در 1812 شکست می خورد؟ چرا آمریکا در 1956 در جنگ ویتنام پیروز نشد؟ ویتنام بر مبنای عوامل غیرمادی قدرت و روسیه نیز به وسیله استراتژی درست به کمک شرایط آب و هوایی در جنگ موفق شدند.
در موقعیت هایی غیر از شرایط جنگ نیز به همین ترتیب است که گاه این امکان وجود دارد دولتی از عوامل قدرت برخورددار باشد، اما نتایج به دست آمده در نسبت با میزان قدرت آن تناسب ندارد. چرا که علارقم وجود قدرت، سیاستمداران توانایی و خلاقیت بهره گیری صحیح از آن را ندارند. در شرایط جنگی استراتژی درست، خود عامل پیروزی است و در مباحث اقتصادی امکان استفاده حداکثری از منابع داخلی و تبدیل آن به قدرت نیز خود عامل پیشرفت و توسعه خواهد بود. پس اینکه چقدر صاحب منابع و ثروت هستیم چندان اهمیت ندارد، بلکه تا چه حد موفق به تبدیل ثروت به قدرت و افزایش جایگاه و رفاه کشور شده، بسیار هایز اهمیت خواهد بود.
در قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی عامل جمعیت یکی از عوامل مهم به حساب می آید. درحال حاضر در ایران سیاست های افزایش جمعیت در حال اجرا است تا باعث افزایش قدرت ملی شود، درحالی که افزایش جمعیت به خودی خود عامل ثروت یا قدرت نیست. در این باره مرشایمر معتقد است که جمعیت زیاد ثروت زیاد را تضمین نمی کند، بلکه ثروت زیاد به جمعیت زیاد نیاز دارد.
متن: امروزه در ایران صرفا افزایش جمعیت مورد هدف قرار گرفته شده، در صورتی که این روند حتی می تواند نتیجه عکس داشته و در نهایت به زیان کشور تمام شود. ایران به ظاهر ممکن است از کشورهای همسایه خود دارای جمعیت بیشتری باشد، اما آیا در نسبت با نیروی انسانی کارآمد یا رفاه عمومی نیز به همین ترتیب است؟ امارات متحده عربی در بسیاری از مسائل سیاسی، اقتصادی و تکنولوژی یا فرهنگی منطقه تعیین کننده است، اما درعین حال از ظرفیت تمدنی، وسعت، جمعیت و سایر عوامل قدرت ایران برخودار نیست و جایگاه امروز خود را از طریق تعامل با جهان و پذیرش مهاجر برای کارهای خدماتی و روزمره و همچنین اصلاح فرهنگ کار و خدمت به کشور در جامعه، کسب کرده است. در خاطرم هست که یکی از مدیران امور بین الملل شرکت SONY، در نمایشگاه GITEX Shopper، اصول و ارزش بنیادین این شرکت را نه میزان ارزش سهام، تعداد نیروی انسانی یا درآمدسالانه، بلکه میزان ارتقای اعتماد به نفس ملی ژاپن و افزایش جایگاه و اعتبار بین المللی کشور می دانست.
لذا مسئله صرفا کمی نیست و کیفیت باید توامان با آن دنبال شود. سیاست های اجرایی کشور امکان سامان دهی و جهت دهی جمعیت فعلی را در راستای پیشرفت کشور ندارد و در دانشگاه ها و شرکت های بزرگ با مهاجرت انبوه متخصصان مواجه هستیم که در نهایت گویی عده ای سواستفاده گر، چاپلوس و بی مهارت باقی مانده اند. حال اگر چنانچه این جمعیت رو به افزایش باشد، آیا جمعیت متخصص ایران رو به رشد خواهد بود یا به وسیله پدیده مهاجرت گسترده نیروی انسانی سایر کشورهای مقصد نخبگان ایرانی تامین می شود؟
در حال حاضر در اثر ضعف در مدیریت و ایجاد بستر لازم برای پیشرفت، مسئله جوانان نه صاحب فرزند شدن یا فرزند آوری، بلکه اساسا مقوله ازدواج است- از آن بدتر آمار وحشتناک طلاق در جامعه که بیش از 450 طلاق در شبانه روز ثبت می شود- که رفع موانع آن باید در دستور کار قرار گیرد.
در نتیجه افزایش جمعیت به دلیل ناتوانی های مدیریتی و فرسودگی ساختار دولتی، یعنی افزایش بیکاری، ایجاد چالش های فرهنگی و اجتماعی، افزایش مهاجرت روستا به شهر، افزایش مهاجرت خارجی، کاهش امید به زندگی، کاهش استانداردهای بهداشتی، کاهش فرصت های تحصیلی و افزایش طلاق و... .
لذا به نظر می رسد پیش از آنکه بخواهیم سیاست های افزایش جمعیتی را اجرایی کنیم، می بایست به فرهنگ کار، توان مدیریتی و عدالت در ایجاد فرصت ها را مورد توجه قرار دهیم تا امکان بهره برداری مفید از جمعیت وجود داشته باشد. در غیر این صورت افزایش جمعیت در ایران یعنی افزایش تکفل و افزایش چالش های پیش روی جوانان در آینده.
