تاریخ زیر تیغ تحریف: بازخوانی اندیشه رانکه

18 آذر 1404 - خواندن 7 دقیقه - 68 بازدید

تاریخ اقیانوسی بی کران است که دامان آن از حوادث و رخدادهای زندگی بشری سرشار است. این رویدادها، هنگامی که به گذشته می پیوندند و در ژرفای زمان فرومی روند، طوفان های تعصب و دروغ بر آن سایه می افکنند. تا زمانی که این اقیانوس از آلودگی تعصبات و دروغ پالوده نشود، ملت ها و انسان ها از دستیابی به هویت اصیل و سرمایه تجربه تاریخی محروم می مانند. پالایش این اقیانوس و فراهم ساختن هویت و تجربه واقعی، رسالتی است که بر دوش مورخان نهاده شده است. آنان با بهره گیری از خرد، روش شناسی و نگاه نقادانه خود می کوشند تیرگی های پدید آمده در این دریا را بزدایند. مطالعه تاریخ و شناخت اصول و روش های تاریخ نگاری نیز تلاشی است در راستای همین پالایش. از همین رو، مورخان در طول زمان شیوه ها و اصول گوناگونی برای نوشتن، فهمیدن و تفسیر تاریخ ارائه کرده اند.

در میان این مورخان، لئوپولد رانکه—تاریخ دان برجسته سده نوزدهم—جایگاهی ویژه دارد. اندیشه ها و آرای او تاثیری ژرف و ماندگار بر فهم تاریخی آن عصر گذاشت. درباره این بحث که آیا تاریخ پالایش شده بر اساس اصول پژوهشی می تواند بازتاب کامل گذشته باشد یا نه، میان مورخان اختلاف نظر وجود دارد. گروهی معتقدند تاریخ چیزی جز ساخته ذهن مورخ نیست و نسبتی با واقعیت رخدادهای گذشته ندارد. در مقابل، مورخانی چون رانکه، که تاریخ را دانشی مستقل و علمی می دانند، بر این باورند که هرچند دستیابی به گذشته کامل امکان پذیر نیست، اما می توان تا حد بسیاری پرده از چهره آن برداشت.

رانکه با برگزاری سمینارها، روش های پژوهشی نوین و شیوه های انتقادی را معرفی کرد و بدین سان تاریخ را در سطح جهانی به عنوان دانشی حرفه ای مطرح ساخت. او نقشی بزرگ در شکل گیری تاریخ مدرن داشت و به همین دلیل بنیان گذار مکتب تاریخی سده های نوزدهم و بیستم شناخته می شود. تلاش های وی به تدوین اصول نقد آرشیوها و منابع تاریخی و ورود آن ها به نظام دانشگاهی انجامید و نتیجه آن پرورش نخستین نسل مورخان حرفه ای بود.

رانکه در اثر مشهور خود درباره تاریخ جهان، با تکیه بر اسناد معتبر و بررسی انتقادی منابع، تاکید می کند که تاریخ محققانه تنها هنگامی پدید می آید که بر اساس اسناد اصیل نوشته شود. او باور داشت رخدادهای تاریخی باید همان گونه که روی داده اند روایت شوند. رانکه داوری ها و اظهارنظرهای شخصی مورخ را درباره وقایع گذشته جایز نمی دانست و وظیفه اصلی مورخ را بازگویی بی کم وکاست حقیقت می شمرد.

از نگاه رانکه، نباید هیچ دوره ای از تاریخ را با معیارهای ارزشی و فکری امروز سنجید؛ بلکه باید آن را در چارچوب زمانه خود فهم کرد. هر دوره تاریخی ویژگی های خاصی دارد و بر مورخ است که آن ویژگی ها را آشکار سازد.

درباره عبارت مشهور رانکه که «مورخ باید صرفا آنچه را که واقع شده، همان گونه بنویسد»، میان پژوهشگران بحث های فراوانی درگرفته است. این جمله که از آلمانی به انگلیسی ترجمه شده، تفاسیر گوناگونی یافته و برخی آن را به معنای نفی کامل تحلیل و داوری دانسته اند.

گیورگ اگرز در کتاب خود با اشاره به نظر برخی مورخان می نویسد که از دید رانکه، مورخ باید حقیقت را بنویسد و اندیشه های شخصی خود را وارد تاریخ نکند؛ چراکه دخالت این آرا تصویر گذشته را مخدوش می سازد. به باور او، ترجمه درست سخن رانکه این است: «تاریخ، بیان این است که یک واقعه چگونه روی داده است.»

مورخ معاصر، لوئیس گودیس نیز تاکید می کند که مقصود رانکه این نبود که میان گذشته و حال هیچ پیوندی نیست یا تاریخ نمی تواند آموزه ای برای امروز داشته باشد؛ بلکه مراد او این بود که مورخ نخست باید به دقت در منابع بنگرد و در مرحله بعد به تحلیل و تفسیر بپردازد. خود رانکه نیز بعدها نوشت که تاریخ فقط یک رشته دانشگاهی نیست، بلکه نام هویتی است که از سرگذشت بشر برمی خیزد و میراث مشترک همه انسان هاست.

بر اساس توضیحات اگرز و گودیس، روشن می شود که رانکه مخالف تحلیل نبود؛ بلکه قصد او جلوگیری از آلوده شدن تاریخ به آرا و اغراض شخصی مورخان بود. زیرا اگر دیدگاه های شخصی در روایت تاریخ دخالت کنند، حقیقت دگرگون می شود و پژوهشگران برای یافتن واقعیت باید رنج بسیار ببرند. به همین دلیل، اصل رانکه برای کسانی پذیرفتنی نیست که تاریخ را برای تبلیغ ایدئولوژی خویش تحریف کرده و رویدادهای جعلی را تاریخ جلوه می دهند؛ کسانی که در واقع تاریخ را ملعبه نیازهای ایدئولوژیک می سازند.

در جهان امروز، کمتر کشوری می توان یافت که تاریخ آن از تحریف مصون مانده باشد. هر کشوری برای تحقق اهداف خود تلاش کرده است تاریخ را در مسیر دلخواه هدایت کند؛ به ویژه کشورهایی که بنیانشان بر ایدئولوژی خاصی استوار است، بیش از دیگران در معرض تحریف قرار دارند.

اگر به بیش از هفت دهه تاریخ پاکستان بنگریم، خواهیم دید که برای توجیه نظریه های خودساخته، به رویدادهای ساختگی تکیه کرده ایم و از تحریف تاریخ روی گردان نبوده ایم. شاید از همین روست که اندکی از تاریخ خود آموخته ایم. ما چنان شگفت انگیزیم که حتی امروز نیز دوران کسانی را که قانون اساسی را زیر پا نهاده اند و حقوق اساسی شهروندان را نقض کرده اند، «طلایی» می نامیم؛ و اگر کسی به واقعیت ها اشاره کند، در لحظه او را «خائن» می خوانیم.

از اهداف تشکیل پاکستان گرفته تا الگوی حکمرانی، مسئله کشمیر، جنگ ها با همسایگان، سقوط داکه، جنبش نظام مصطفی، بهره برداری سیاسی از دین و انتخابات عمومی—در همه این عرصه ها تاریخ را دگرگون کرده ایم و نه تنها از این عمل ناپسند شرم نکرده ایم، بلکه گاه به آن بالیده ایم. طنز تلخ ماجرا آنجاست که بسیاری از عبارت های افتخارآمیز تکراری، به صورت کلیشه هایی ثابت در تاریخ ما جای گرفته اند. کسی نمی داند این روند تا کجا ادامه خواهد یافت.

بر پایه اصول تاریخ نگاری رانکه، امروز در یک سو منابع معتبر و مستند تاریخ معاصر ما پراکنده اند و در سوی دیگر، تاریخ سازی ها و روایت های جعلی که «اندیشمندان دولتی» مدام آن ها را تولید و تکرار می کنند. در چنین وضعیتی، فهم تاریخ بیش از هر زمان دیگری دشوار شده است. زیرا تاریخ امروز برخلاف گذشته از مسیر رسانه هایی چون اینترنت و تلویزیون روایت می شود؛ و این مسئله نیاز به روش های دقیق مطالعه، نقد و فهم تاریخ را دوچندان کرده است. این روش ها نه تنها تاریخ جعلی را از اصل آن جدا می سازند، بلکه نقشه های تحریف گران تاریخ و کارگزاران رسانه ای آنان را نیز آشکار می کنند.

(ترجمه فارسی یادداشت نگارنده از اردو،توسط چت جی پی تی،منتشر شده در سال ۲۰۲۲م در یکی از سایت های معتبر پاکستان)