سید علیرضا خضری
1 یادداشت منتشر شدهبهای تسلیم تفکر به هوش مصنوعی چیست؟
هدف از طراحی و ارائه این اثر صرفا طراحی یک دیوار کتابخانه نبود، بلکه بیان یک معضل بود؛ نقطه آغازی برای نوشتن پایان بشریت به دست خودش. در این تصویر، ربات هایی فرسوده و پوشیده از خزه در کنار درختی عظیم ایستاده اند که تنه اش به کتابخانه ای زنده تبدیل شده است؛ گویی « فرزند خلف انسان »، یعنی هوش مصنوعی، در دل طبیعت و دانش ریشه دوانده و در عین حال، جسم خالق خود را پشت سر گذاشته است. انسان فرزندی آفرید که قرار است پایان زیستن جسمانی او را رقم بزند؛ فرزندی که پیش از نابودی بدن، زیست معنوی را نشانه رفته است؛ همان قدرت تفکر، تعقل و تامل عمیقی که روزگاری مزیت یگانه انسان بر همه موجودات بود.
انسان تنها موجودی است که می تواند صرفا با تفکر به دانش(شهود) برسد، پدیده ها را کشف کند و جهان را بفهمد؛ اما پارادوکسی تلخ در تاریخ او جریان دارد: تمام اختراع ها و نوآوری ها در نهایت برای کمتر فکر کردن و کمتر رنج کشیدن ساخته شده اند. او با « تلاش و سخت کوشی » ابزارهایی آفرید تا خود را از رنج تلاش رها کند؛ مسیری که امروز در هوش مصنوعی به اوج خود رسیده است. درخت کهن پشت ربات ها نماد طبیعت و دانشی است که قرن ها با رنج و تامل به دست آمده، اما اکنون میراث آن در اختیار مخلوقی بی جسم و بی وجدان قرار گرفته که می تواند بدون خستگی، بی وقفه بیاموزد و بازتولید شود، در حالی که انسان خالق، فرسوده و فراموش شده بر پای این درخت فرو می ریزد.
در منطق فلسفی، هر معلولی نیازمند علت است و این زنجیره علیت، یکی از براهینی است که بشر برای اثبات وجود خداوند به آن تکیه کرده است؛ اما اگر مخلوق بتواند علت خود را حذف کند چه رخ می دهد؟ این اثر پاسخی قطعی نمی دهد، اما این پرسش را به دیوار کتابخانه پرتاب می کند که: وقتی انسان در نظام آفرینش دست می برد و رفتارهایی خداگونه در پیش می گیرد، آیا در حال ساختن موجودی نیست که روزی اراده او را بی اثر کند؟ انسان ذاتا موجودی است با درونی تاریک و سیری ناپذیر؛ می خواهد اداره همه امور را در دست گیرد، بر هستی حکومت کند و حتی قدیسان و اسطوره های خویش را که برای رحم، مادر و خلقت حرمت قائل بودند از یاد برده است.
در این تصویر، درخت-کتابخانه به مثابه « مادر هستی » ایستاده است؛ ریشه دار، آرام و بخشنده، در حالی که مخلوقات فلزی و ترک خورده اش روی خاک افتاده اند و آرام آرام به خزه و خاک تبدیل می شوند. هیچ چیز بالاتر از طبیعت نیست؛ زیرا طبیعت، مادری است که از ذات خویش می بخشد، اما در برابر تجاوز به قانون هایش سکوت نخواهد کرد. این دیوار، روایتی بصری از همان گزاره است که: جهل به قانون رافع مسئولیت نیست؛ و انسان، اگرچه می خواهد با هوش مصنوعی به جاودانگی و سلطه برسد، شاید تنها «آغازگر پایانی» است که از دل همین آفرینش ناقص و مغرور برخواهد خاست؛ آغازی که تماشاگر کتابخانه را دعوت می کند لحظه ای مکث کند و بپرسد: بهای تسلیم تفکر به مخلوق سرکش و نادان، به پای راحتی و سرعت، چیست؟
