پایان انحصار پول؟ بازگشت بحث بانکداری آزاد

14 آذر 1404 - خواندن 32 دقیقه - 48 بازدید

مفهوم «پول آزادی» پرسشی بنیادین را در اقتصاد سیاسی پول طرح می کند: آیا پول باید کالایی انحصاری و تحت سلطه دولت باشد یا می تواند همانند هر کالای دیگر در بستر رقابت و نظم خودجوش بازار شکل گیرد؟ مسئله انحصار پول در واقع مسئله انحصار قدرت است؛ زیرا هر جا اختیار خلق پول در دست دولت یا بانک مرکزی قرار گرفته، امکان مداخله سیاسی در فرآیندهای اقتصادی نیز افزایش یافته است. تاریخ پول نشان می دهد که از روزهای اولیه ضرب سکه های سلطنتی تا ظهور اسکناس های مدرن و سپس بانک های مرکزی، همواره یک خط ممتد از مداخله و کنترل دولتی در تولید پول وجود داشته است. این کنترل به نام تامین ثبات مالی یا حمایت از اقتصاد ملی توجیه شده، اما در بسیاری از دوره ها خود به منبع بی ثباتی، تورم های مزمن و انتقال پنهان ثروت از جامعه به دولت بدل شده است. در چنین بستری، ایده بانکداری آزاد همچون چالشی جدی در برابر مشروعیت تاریخی انحصار پولی ظاهر می شود و این پرسش را زنده نگه می دارد که آیا پول می تواند بدون تکیه بر قدرت سیاسی، نه تنها کارآمدتر بلکه باثبات تر نیز باشد.

اهمیت نظری و تاریخی مناقشه میان بانکداری مرکزی و بانکداری آزاد در این است که هر دو نظام ادعا می کنند قادرند ثبات و کارایی را برای اقتصاد فراهم آورند؛ اما مسیرهای آن ها و پیامدهایشان متفاوت است. بانکداری مرکزی بر این پیش فرض استوار است که ثبات پولی و مالی نیازمند یک نهاد متمرکز و مقتدر است که بتواند در زمان بحران نقش وام دهنده نهایی را ایفا کند و از طریق کنترل حجم پول، تورم و چرخه های اقتصادی را مدیریت نماید. در مقابل، مدافعان بانکداری آزاد از تجربه اسکاتلند قرن هجدهم تا تحلیل های هایک، وایت و سلجین، معتقدند که خود انحصار پولی منشا تورم، بی ثباتی و چرخه های رونق و رکود است؛ زیرا قدرت عمومی را به دخالت در نرخ بهره و ایجاد اعتبار مصنوعی ترغیب می کند. این مناقشه، صرفا فنی یا تکنیکی نیست؛ بلکه به ماهیت رابطه دولت و جامعه، حدود قدرت عمومی، سازوکارهای اعتماد و آزادی اقتصادی مربوط می شود. از همین رو، بحث درباره اینکه آیا پول باید دولتی باشد یا خیر، نه یک جدال تاریخی بلکه پرسشی زنده و تعیین کننده در آینده سیاست گذاری پولی است.

ماهیت و کارکردهای بانکداری مرکزی

بانکداری مرکزی به عنوان یکی از مهم ترین نهادهای اقتصاد مدرن، بر پایه انحصار قانونی انتشار پول و کنترل نظام اعتباری عمل می کند؛ انحصاری که از طریق قوانین پولی، مقررات بانکی و اختیارات حاکمیتی تثبیت شده و به دولت اجازه می دهد بر عرضه پول و نرخ های کلیدی بازار پول تسلط داشته باشد. این انحصار تاریخی، که در ابتدا با هدف جلوگیری از هرج ومرج پولی و به منظور تضمین ثبات معاملات شکل گرفت، در عصر بانکداری مدرن به ابزاری برای سیاست گذاری کلان اقتصادی تبدیل شده است. بانک مرکزی با اتکا به ابزارهای سیاست پولی مانند عملیات بازار باز، تعیین نرخ بهره سیاستی، نسبت سپرده قانونی و هدایت انتظارات، می کوشد تورم را مهار، نوسانات رشد اقتصادی را تعدیل و نقدینگی را در سطحی سازگار با ثبات کلان نگه دارد. در نظریه، این ابزارها قرار است به بانک مرکزی امکان دهند از طریق کنترل هزینه تامین مالی، جریان اعتبارات را تنظیم کرده و رفتار کل اقتصاد را تحت تاثیر قرار دهد. علاوه بر این، بانک های مرکزی مسئولیت نظارت بر سلامت نظام بانکی را بر عهده دارند؛ وظیفه ای که شامل تدوین مقررات احتیاطی، ارزیابی ریسک بانک ها، کنترل کفایت سرمایه و نظارت بر سلامت ترازنامه ای آن هاست. این نظارت مبتنی بر این فرض است که بازار به تنهایی قادر به تشخیص سیگنال های خطر سیستمیک نیست و نهاد متمرکزی باید برای جلوگیری از بحران های اعتباری احتمالی مداخله کند. از این منظر، بانک مرکزی نه فقط یک نهاد سیاست گذار، بلکه نگهبان ثبات مالی و تنظیم کننده تعادل های حساس میان بانک ها و بازار است.

یکی از کارکردهای کلیدی و تردیدبرانگیز بانک مرکزی، نقش «آخرین وام دهنده» است؛ جایگاهی که به این نهاد اجازه می دهد در شرایط بحران، منابع مالی اضطراری در اختیار بانک های در معرض سقوط قرار دهد تا از سرایت بحران به کل نظام جلوگیری شود. این نقش اگرچه از نظر نظری توجیه می شود؛ زیرا در غیاب آن احتمال هراس بانکی، خروج سپرده ها و فروپاشی سیستم بانکی افزایش می یابد، اما در عمل پیامدهای اخلاقی و نهادی مهمی ایجاد می کند. نخست آنکه، دسترسی بانک ها به حمایت اضطراری موجب افزایش ریسک پذیری و کاهش انضباط بازار می شود؛ بانک ها در سایه تضمین های دولت، تمایل بیشتری به انباشت دارایی های پرریسک پیدا می کنند. دوم آنکه، مداخله بانک مرکزی در بحران ها عملا هزینه رفتارهای پرریسک را به جامعه منتقل می کند و این امر به شکل تورم، افزایش بدهی عمومی یا کاهش ارزش پول خود را نشان می دهد. افزون بر این، نقدهای وارد بر عملکرد بانک های مرکزی معاصر به ناکارآمدی آن ها در پیشگیری از چرخه های رونق و رکود، تورم های پایدار و واکنش های دیرهنگام یا بیش ازحد در سیاست های انبساطی و انقباضی مربوط می شود. بسیاری از تحلیل گران معتقدند بانک های مرکزی در عمل بیشتر موجب تشدید نوسانات شده اند تا مدیریت آن؛ زیرا تلاش برای تنظیم دقیق اقتصاد کلان، خود فرآیندی همراه با خطای انسانی، فشار سیاسی و محدودیت های اطلاعاتی است. همچنین، وابستگی سیاست پولی به دولت ها و اثرپذیری آن از ترجیحات سیاسی، استقلال ادعایی بانک ها را زیر سوال برده است. بنابراین، هرچند بانکداری مرکزی ستون اصلی معماری پولی جهان امروز است، اما عملکرد آن به طور فزاینده ای مورد نقد قرار گرفته و پرسش هایی بنیادی درباره نقش، دامنه اختیار و کارآمدی آن در ثبات اقتصاد کلان پدید آورده است.

مبانی نظری و تاریخی بانکداری آزاد

بانکداری آزاد به عنوان یکی از مباحث بنیادین در اقتصاد پولی، به نظامی اشاره دارد که در آن انتشار پول و ارائه خدمات بانکی نه در انحصار دولت یا بانک مرکزی، بلکه در اختیار بانک های خصوصی رقابت کننده قرار دارد و مقررات حداقلی تنها بر سلامت مالی و اجرای تعهدات بانکی نظارت می کند. در این چارچوب، پول نه محصول قدرت سیاسی، بلکه حاصل رقابت نهادی میان بانک ها است؛ نهادی که در آن، میزان موفقیت هر بانک به توانایی اش در حفظ ارزش اسکناس های منتشره و رعایت انضباط مالی بستگی دارد. پیش فرض های نهادی این مدل شامل وجود نظام حقوقی قابل اتکا برای اجرای قراردادها، آزادی ورود و خروج بانک ها، مسئولیت کامل بانک ها در قبال تعهدات خود و نبود انحصار دولتی بر ضرب پول است. تجربه های تاریخی اسکاتلند قرن هجدهم و نوزدهم، کانادا پیش از تاسیس بانک مرکزی و دوره هایی از بانکداری ایالات متحده، نمونه هایی هستند که در آن بانک های خصوصی اسکناس منتشر می کردند و از طریق رقابت و شفافیت ترازنامه ای، اعتماد عمومی را جذب می نمودند. در اسکاتلند، نظامی مبتنی بر انتشار اسکناس های قابل بازخرید در قبال طلا، همراه با امکان ایجاد شعب گسترده و رقابت شدید، منجر به ثبات و نوآوری های بانکی شد. در کانادا نیز نبود محدودیت های سیاسی و مقررات سخت گیرانه اجازه داد بانک ها شبکه های قدرتمند شعب ایجاد کنند و نرخ شکست بانکی به شدت کمتر از کشورهایی باشد که دارای نظام بانک مرکزی بودند. این نمونه ها نشان می دهد که بانکداری آزاد نوعی نظم خودجوش است که از طریق رقابت، اطلاعات مبادله شده میان بانک ها و رفتار عقلانی سپرده گذاران، قابلیت ایجاد ثبات در خلق پول را دارد.

یکی از محورهای نظری بانکداری آزاد، سازوکار خلق پول رقابتی است؛ سازوکاری که در آن بانک ها به اندازه توانایی خود در حفظ نقدینگی و پاسخ گویی به تقاضای بازخرید اسکناس ها، پول خلق می کنند. برخلاف نظام های مبتنی بر بانک مرکزی که حجم پول از بالا و به واسطه تصمیمات سیاست گذار تعیین می شود، در بانکداری آزاد عرضه پول تابعی از تقاضای بازار و وضعیت ذخایر واقعی است. هر بانک برای حفظ اعتماد عمومی باید ذخایر کافی نگه دارد؛ زیرا کوچک ترین نشانه ضعف مالی می تواند موجب انتقال سپرده ها به رقبای دیگر شود. این فرایند رقابتی موجب نوعی تنظیم خودکار نقدینگی می شود: اگر بانکی بیش ازحد اعتبار خلق کند، نرخ بازخرید اسکناس هایش بالا می رود و ذخایر آن کاهش می یابد؛ در نتیجه ناچار به محدود کردن خلق پول می شود. نقش دارایی پایه، اعم از طلا یا سایر دارایی های واقعی، در این نظام بسیار مهم است؛ زیرا ارزش اسکناس ها بر تعهد بانک به بازخرید آن ها بر اساس دارایی پایه استوار است. وجود دارایی پایه موجب می شود بانک ها نتوانند بدون محدودیت پول خلق کنند و هرگونه خلق اعتبار بیش ازحد، بلافاصله با کاهش ذخایر پاسخ داده شود. این ویژگی، برخلاف نظام های امروزی که پول فیات بر پایه اعتماد به دولت است، نوعی مهار درونی و بازارمحور برای ثبات پولی ایجاد می کند. در مجموع، تجربه های تاریخی و مبانی نظری بانکداری آزاد نشان می دهد که بازار قادر است بدون نیاز به انحصار دولتی، نظامی کارآمد برای خلق پول، حفظ ثبات و جلوگیری از تورم فراهم آورد؛ به شرط آنکه پیش نیازهای نهادی و حقوقی لازم برای کارکرد صحیح این سازوکار رقابتی مهیا باشد.

ویژگی ها و کارکردهای بانکداری آزاد

بانکداری آزاد به عنوان بدیلی برای نظام پولی مبتنی بر بانک مرکزی، بر حذف انحصار دولتی در انتشار پول و سپردن فرآیند خلق اعتبار به بانک های خصوصی رقابتی استوار است. با رفع انحصار پولی، بانک ها مجاز به انتشار اسکناس های خصوصی قابل بازخرید می شوند؛ اسکناس هایی که ارزش آن ها نه به قدرت سیاسی، بلکه به توانایی بانک در حفظ ذخایر، مدیریت نقدینگی و جلب اعتماد عمومی وابسته است. این تحول بنیادین موجب می شود پول به کالایی رقابتی بدل شود که کیفیت آن توسط سازوکار بازار تعیین می شود. در چنین نظامی نرخ بهره نه از طریق تصمیمات اداری و سیاست گذاری دستوری، بلکه بر پایه عرضه و تقاضای واقعی وجوه و بر اساس ارزیابی بازار از ریسک و کمبود منابع تعیین می گردد. این ویژگی به تخصیص بهینه سرمایه کمک می کند؛ زیرا نرخ بهره بازتاب دهنده کمیت پس انداز واقعی در اقتصاد و میزان تمایل جامعه به مصرف آینده است. در نتیجه، پروژه های سرمایه گذاری در چارچوب قیمت گذاری صحیح منابع مالی ارزیابی می شوند و احتمال شکل گیری حباب های اعتباری یا اشتباهات سیستماتیک در سرمایه گذاری کاهش می یابد. همچنین آزادی انتشار پول، بانک ها را مجبور می کند برای حفظ سهم بازار خود، نوآوری در ابزارهای پرداخت، ارتقای کیفیت خدمات و کاهش هزینه های مبادله را به صورت مستمر دنبال کنند؛ موضوعی که در تجربه های تاریخی اسکاتلند و کانادا نیز مشاهده شده است.

یکی از ستون های اصلی کارکرد بانکداری آزاد، سازوکارهای بازار در مهار خلق بیش ازحد پول است. برخلاف نظام های مبتنی بر بانک مرکزی که خلق اعتبار اضافی می تواند به واسطه حمایت های نهادی ادامه یابد، در بانکداری آزاد هرگونه خلق پول نامتوازن بلافاصله با خروج ذخایر از بانک خاطی روبه رو می شود. اگر بانکی اسکناس بیش از حد منتشر کند یا تسهیلات بی پشتوانه اعطا کند، دارندگان اسکناس ها به سرعت آن ها را برای بازخرید ارائه می کنند و در نتیجه ذخایر بانک کاهش می یابد. این فشار بازار نوعی مکانیسم تنظیم خودکار ایجاد می کند که مانع گسترش بی رویه نقدینگی می شود. نبود نقش «آخرین وام دهنده» در این نظام نیز موجب افزایش قابل توجه انضباط بانکی می گردد؛ زیرا بانک ها نمی توانند به حمایت اضطراری دولت یا بانک مرکزی تکیه کنند و هرگونه خطای مدیریتی یا ریسک پذیری افراطی می تواند منجر به ورشکستگی آن ها شود. این تهدید واقعی، بانک ها را وادار می کند سیاست های احتیاطی سخت گیرانه تری اتخاذ کنند، ذخایر کافی نگه دارند و در اعطای تسهیلات به دقت رفتار کنند. پیامد کلی این سازوکارها، ایجاد ثبات بلندمدت پولی، کاهش دامنه چرخه های تجاری ناشی از گسترش اعتباری مصنوعی و افزایش نوآوری مالی در بازار است. در چنین سیستمی، بازار به جای اینکه تابع خطاهای سیاست گذار یا فشارهای سیاسی باشد، بر اساس اطلاعات پراکنده در میان میلیون ها کنشگر اقتصادی عمل می کند و این امر موجب افزایش کارآیی، شفافیت و پایداری نظام پولی می شود.

استدلال های طرفداران بانکداری آزاد

در نگاه طرفداران بانکداری آزاد، مهم ترین استدلال به نقد تورم زایی ذاتی نظام های پولی انحصاری بازمی گردد؛ جایی که بانک مرکزی، به دلیل اختیار مطلق در انتشار پول و وابستگی های نهادی و سیاسی، همواره در معرض فشار برای تامین مالی کسری بودجه یا تحریک مصنوعی اقتصاد قرار دارد. این گروه معتقد است که وقتی عرضه پول در انحصار یک نهاد قرار می گیرد، سازوکار قیمت که در بازارهای رقابتی، نقش محدودکننده دارد، از کار افتاده و پول به جای آنکه «کالایی کمیاب» باشد، تبدیل به ابزاری برای مدیریت کوتاه مدت سیاست گذاران می شود. از این زاویه، تورم نه یک «پدیده اتفاقی» بلکه پیامد ساختاری نظم انحصاری پولی است. بر همین اساس، رقابت میان بانک ها برای انتشار اسکناس یا ارائه ابزارهای جانشین پول، از نظر آنان موجب ارتقای کیفیت پول و حذف تدریجی پول های بی ثبات می شود؛ زیرا بانک هایی که پول با پشتوانه ناکافی یا مدیریت ریسک ضعیف منتشر کنند، به سرعت با کاهش اعتماد عمومی و فرار سپرده گذاران مواجه شده و از بازار حذف می شوند. این منطق، مشابه سازوکار بازار در رقابت میان سایر کالاها و خدمات است؛ یعنی شکست در حفظ ثبات ارزش پول، به صورت خودکار به خروج ناشر از بازار می انجامد، نه آنکه با حمایت های سیاسی یا حقوقی باقی بماند. اتصال این مباحث به نظریه چرخه تجاری اتریشی، استدلال دیگری است که طرفداران بانکداری آزاد بر آن تاکید دارند؛ به این معنا که بانک های مرکزی با کاهش مصنوعی نرخ بهره، سیگنال نادرستی از هزینه واقعی سرمایه مخابره کرده و زمینه ساز سرمایه گذاری های ناپایدار و چرخه های تجاری می شوند. در مقابل، نرخ بهره بازارمحور که از تعامل واقعی پس انداز و سرمایه گذاری به دست می آید به طور طبیعی از بروز تخصیص های غلط جلوگیری می کند و مسیر رشد بلندمدت را هموار می سازد.

از منظر نهادی نیز طرفداران این رویکرد استدلال می کنند که حذف نقش بانک مرکزی به عنوان وام دهنده نهایی، ریسک اخلاقی را کاهش می دهد؛ زیرا بانک ها دیگر نمی توانند با اتکا به حمایت دولت یا تصور نجات در زمان بحران، به فعالیت های پرریسک یا گسترش بی ضابطه ترازنامه دست بزنند. در چنین ساختاری، انضباط مالی نه از مسیر مقررات گذاری دولتی، بلکه از سوی بازار و از طریق واکنش مستقیم سپرده گذاران تحمیل می شود. بانک هایی که نسبت های نقدینگی ناکافی یا پرتفوی پرریسک دارند، با افزایش نرخ بهره پرداختی، کاهش اعتماد عمومی و محدودیت در دسترسی به منابع مواجه می شوند. بطورکلی، طرفداران بانکداری آزاد معتقدند نظام پولی رقابتی، دخالت سیاسی در سیاست پولی را به حداقل رسانده و مانع استفاده ابزاری از پول برای اهداف کوتاه مدت انتخاباتی یا مالی می شود. به باور آنان، وقتی قدرت خلق پول میان چندین بنگاه خصوصی توزیع شود و هیچ یک امکان تحمیل ارزش پول خود به کل اقتصاد را نداشته باشد، ثبات پولی نه محصول تصمیمات اداری، بلکه نتیجه تعادل رقابتی خواهد بود. به همین دلیل، پیامدهای حذف دخالت سیاسی از نگاه طرفداران شامل کاهش چرخه های تورمی، افزایش پیش بینی پذیری اقتصاد، ارتقای اعتماد عمومی و بهبود محیط سرمایه گذاری است؛ پیامدهایی که آنها آن را نقطه مقابل عملکرد بانک های مرکزی معاصر می دانند.

نقد نظام های رقیب توسط طرفداران بانکداری آزاد

طرفداران بانکداری آزاد در نقد نظام های رقیب، نخست به بانکداری مرکزی و پیامدهای ذاتی سیاسی سازی پول اشاره می کنند؛ به این معنا که تمرکز قدرت پولی در یک نهاد واحد، خواه مستقل و خواه تحت نفوذ دولت، همواره آن را در معرض خطاهای سیاستی، فشارهای مالی و انگیزه های کوتاه مدت قرار می دهد. آنان استدلال می کنند که بانک مرکزی، حتی در بهترین حالت، قادر به دستیابی به اطلاعات لازم برای تعیین نرخ بهره بهینه، مدیریت عرضه پول یا تشخیص دقیق وضعیت چرخه تجاری نیست و همین ناتوانی شناختی، منجر به خطاهای سیاستی پرهزینه می شود. از سوی دیگر، سپردن انحصار انتشار پول به یک نهاد دولتی، سیاست پولی را به طور ساختاری در معرض نفوذ سیاسی قرار می دهد؛ به ویژه در اقتصادهایی که دولت با کسری بودجه مزمن روبه روست یا استقلال بانک مرکزی نهادینه نشده است. در چنین شرایطی، استفاده از خلق پول برای تامین مالی دولت به جای سازوکارهای بازار، تورم ساختاری و کاهش اعتماد به پول ملی را به دنبال دارد. طرفداران بانکداری آزاد همچنین به نقد استاندارد طلا در کنار وجود بانک مرکزی می پردازند و معتقدند ترکیب «پول کالایی» با «مدیریت متمرکز» به جای ایجاد ثبات، زمینه ساز بی انضباطی پنهان شده است؛ زیرا دولت ها در عمل قادرند با تغییر نسبت ذخایر، تعلیق تبدیل پذیری یا کنترل ترازنامه بانک مرکزی، قواعد استاندارد طلا را نقض کرده و ثبات پولی را متزلزل کنند. از نگاه آنان، اگرچه استاندارد طلا به تنهایی می تواند محدودیت سختی بر عرضه پول تحمیل کند، اما وقتی با بانک مرکزی ترکیب می شود، این محدودیت به راحتی قابل دور زدن بوده و عملا ابزار دیگری برای اعمال سیاست های مداخله گرایانه می گردد.

نقد دیگر طرفداران بانکداری آزاد، متوجه پول دیجیتال بانک مرکزی (CBDC) است. آنان معتقدند که CBDC در ظاهر نوآوری فناورانه، اما در واقع جهشی بی سابقه در تمرکز قدرت پولی و نظارتی دولت است؛ زیرا با دیجیتالی شدن کامل پول و ثبت پذیری تمام تراکنش ها، بانک مرکزی قادر خواهد بود نه تنها جریان نقدینگی، بلکه رفتار مالی تک تک شهروندان را به صورت آنی کنترل کند. این مسئله، علاوه بر تهدید جدی حریم خصوصی، امکان اعمال سیاست های تبعیض آمیز، مسدودسازی هدفمند پرداخت ها و مهندسی رفتار اقتصادی شهروندان را فراهم می سازد؛ موضوعی که با فلسفه بازار آزاد و نظم خودجوش پولی در تعارض است. در کنار این، آنان رمزارزها را نیز علی رغم ارزش نوآورانه شان جایگزینی پایدار برای پول تلقی نمی کنند، زیرا رمزارزها معمولا با نوسانات شدید، نبود پشتوانه عملیاتی، محدودیت در مقیاس پذیری و وابستگی به تقاضای سفته بازانه مواجه اند؛ ویژگی هایی که مانع ایفای نقش آنها به عنوان واحد سنجش ارزش و وسیله مبادله پایدار است. از منظر آنان، رمزارزها ممکن است ابزار پرداخت مکمل یا دارایی مالی نوظهور باشند، اما نمی توانند ثباتی شبیه نظام های پولی رقابتی مبتنی بر اسکناس خصوصی با پشتوانه شفاف ارائه کنند. به این ترتیب، مجموعه نقدهای طرفداران بانکداری آزاد بر نظام های رقیب، بر محور مشترک «تمرکز قدرت پولی» و «آسیب های ناشی از مداخله» استوار است و در برابر آن، آنان الگوی پولی بازارمحور، غیرانحصاری و مبتنی بر سازوکارهای رقابتی را تنها مسیر پایدار برای حفظ ثبات و کارایی بلندمدت می دانند.

نقدها و چالش های وارد بر بانکداری آزاد

منتقدان بانکداری آزاد بر این باورند که حذف نهاد پشتیبان و نبود آخرین وام دهنده، گرچه از منظر نظری می تواند انضباط مالی را تقویت کند، اما در عمل ریسک نقدینگی و احتمال وقوع بحران های بانکی را افزایش می دهد؛ زیرا بانک ها در شرایط فشار ناگهانی بر منابع، ناچارند یا دارایی های خود را با زیان سریع نقد کنند یا به توقف پرداخت ها تن دهند. این مسئله به ویژه در محیط هایی با شوک های بیرونی شدید، ساختار اقتصادی شکننده یا ضعف نهادهای حقوقی می تواند به سرعت به بحران سیستمی تبدیل شود. از این منظر، بانکداری آزاد اگرچه بر سازوکارهای بازار برای تنظیم نقدینگی تکیه می کند، اما در مواجهه با بحران های اعتماد میان سپرده گذاران، فاقد ابزار متمرکزی است که بتواند موج برداشت های هم زمان را کنترل یا تامین مالی اضطراری را تضمین کند. به علاوه، منتقدان می گویند هماهنگی میان بانک ها در شرایط بی ثباتی با دشواری های جدی مواجه است؛ زیرا شبکه بانکی که مبتنی بر رقابت است، در زمان بحران نیازمند همکاری گسترده و هماهنگ می شود؛ همکاری ای که الزاما به صورت خودجوش شکل نمی گیرد. در نتیجه، به جای فروکش کردن بحران، امکان تشدید رفتارهای تدافعی و رقابت برای حفظ نقدینگی وجود دارد و این مسئله می تواند چرخه ای از بی اعتمادی و ورشکستگی های زنجیره ای را رقم بزند. افزون بر این، منتقدان به مشکلات اطلاعاتی اشاره می کنند: در نبود یک متولی واحد برای پایش ثبات مالی، مردم ناچارند کیفیت اسکناس های خصوصی، پشتوانه بانک ها و میزان ریسک آنها را خود ارزیابی کنند؛ فرآیندی که هم پرهزینه است و هم به طور بالقوه باعث سردرگمی و نابرابری در سطح آگاهی می شود. این وضعیت می تواند اعتماد عمومی به پول را که یکی از بنیادی ترین ارکان نظام اقتصادی است، با چالش مواجه کند و هزینه های مبادله را افزایش دهد.

در ادامه این نقدها، به تجربه تاریخی برخی کشورها اشاره می شود که یا تلاش هایی برای پیاده سازی بانکداری آزاد داشته اند یا دوره هایی از رقابت پولی را تجربه کرده اند اما در نهایت به سمت ایجاد انحصار پولی و تاسیس بانک مرکزی بازگشته اند. نمونه هایی چون دوره بانکداری آزاد در آمریکای قرن نوزدهم به ویژه در برخی ایالت ها با نظام های نظارتی ضعیف، مورد استناد قرار می گیرد که با بروز بحران های بانکی، انتشار اسکناس های کم اعتبار و ناتوانی در هماهنگی میان موسسات مالی، عملا نیاز به نهاد متمرکز را برجسته کردند. هرچند طرفداران بانکداری آزاد این موارد را نه شکست الگو، بلکه شکست نهادهای حقوقی و محدودیت های جغرافیایی می دانند، منتقدان تاکید دارند که همین واقعیت تاریخی نشان دهنده دشواری پیاده سازی پایدار یک نظام پولی کاملا رقابتی است. از سوی دیگر، در جهان امروز با اقتصادهای پیچیده و ادغام مالی عمیق، برخی کارشناسان معتقدند که حجم عظیم تبادلات بین المللی، تحرک سریع سرمایه و نقش بازارهای مالی فرامرزی، نیازمند نهادی است که بتواند نظارت کلان و هماهنگی سیستمیک را اعمال کند؛ امری که بانکداری آزاد از نظر نهادی برای آن طراحی نشده است. این دیدگاه می گوید که با وجود جذابیت نظری و مزایای بالقوه، بانکداری آزاد در عمل با چالش های قابل توجهی مواجه است که از ریسک نقدینگی و هزینه های اعتماد گرفته تا ضعف سازوکارهای هماهنگی را شامل می شود، و همین مجموعه پیچیده از چالش ها موجب شده اکثر نظام های پولی مدرن به سمت الگوهای متمرکز یا ترکیبی حرکت کنند.

مقایسه تحلیلی: بانکداری آزاد در برابر بانکداری مرکزی

مقایسه تحلیلی میان بانکداری آزاد و بانکداری مرکزی نشان می دهد که هر یک از این نظام ها در حوزه های مختلف عملکردی، مزایا و محدودیت های خاص خود را دارند. از منظر ثبات قیمت ها، بانکداری مرکزی با ابزارهای سیاست پولی و امکان مداخله در عرضه پول، به ویژه در کوتاه مدت، توانایی بیشتری در کنترل تورم و تعدیل نوسانات کوتاه مدت دارد، هرچند این توانمندی با خطاهای سیاستی و مداخله های سیاسی همراه است و در بلندمدت می تواند منجر به تورم ساختاری یا کاهش اعتماد عمومی شود. در مقابل، بانکداری آزاد با رقابت میان بانک های خصوصی و سازوکارهای بازارمحور، ثبات پولی را از طریق محدودیت های نهادی و فشار بازار بر بانک ها تامین می کند؛ مکانیسمی که در بلندمدت به حفظ ارزش پول و کاهش تورم مزمن کمک می کند، اما در شرایط شوک های ناگهانی یا بحران های سیستمیک ممکن است ناکارآمد باشد و ریسک نوسانات کوتاه مدت را افزایش دهد. در مدیریت بحران ها نیز بانکداری مرکزی به دلیل نقش وام دهنده نهایی و قابلیت بسیج منابع مالی دولتی، امکان پاسخ سریع به بحران های نقدینگی را دارد و می تواند از فروپاشی بانک ها و سرایت بحران به کل نظام جلوگیری کند، حال آنکه بانکداری آزاد فاقد این شبکه حمایتی است و بحران های بانکی در آن می توانند به سرعت تشدید شوند، هرچند فشار بازار موجب انضباط بیشتر بانک ها در بلندمدت می شود و رفتارهای پرریسک را محدود می کند.

در حوزه رشد اقتصادی و سرمایه گذاری، بانکداری مرکزی می تواند با سیاست های انبساطی و نرخ بهره دستوری، جریان سرمایه را هدایت و پروژه های کلان را تحریک کند، اما این تحریک مصنوعی اغلب منجر به تخصیص نادرست منابع و ایجاد حباب های اعتباری می شود. بانکداری آزاد، با تعیین نرخ بهره بازارمحور و وابستگی خلق پول به ذخایر واقعی، سرمایه گذاری ها را به شکل بهینه تر و بر اساس پس انداز واقعی هدایت می کند و به تخصیص منابع کارآمد کمک می کند، هرچند انعطاف پذیری کوتاه مدت برای تحریک اقتصاد محدود است. از منظر ریسک اخلاقی و انضباط مالی، بانکداری آزاد با حذف نقش آخرین وام دهنده و ایجاد مکانیسم های بازارمحور، انضباط بانکی را افزایش می دهد و بانک ها را به پاسخگویی واقعی در برابر سپرده گذاران و اعتباردهندگان وادار می کند، در حالی که بانکداری مرکزی با تضمین های ضمنی یا صریح، گاهی رفتارهای پرریسک و وابستگی به حمایت دولت را تشویق می کند. اثرات سیاسی، نهادی و اجتماعی نیز تفاوت قابل توجهی دارند؛ بانکداری مرکزی با متمرکز کردن قدرت پولی، امکان نفوذ سیاسی و دخالت در اقتصاد را فراهم می کند، در حالی که بانکداری آزاد، با توزیع قدرت میان بانک های خصوصی و کاهش کنترل سیاسی بر خلق پول، زمینه ای برای استقلال اقتصادی، افزایش اعتماد عمومی و تقویت رقابت نهادی فراهم می آورد. بنابراین، انتخاب میان این دو نظام همواره نیازمند ارزیابی دقیق از اولویت های سیاست گذاری، ظرفیت نهادی، شرایط تاریخی و اجتماعی کشور و میزان پذیرش ریسک در کوتاه مدت و بلندمدت است.

پیامدهای سیاستی برای کشورها

پیامدهای سیاستی بانکداری آزاد برای کشورها مستلزم بررسی دقیق شرایط نهادی و حقوقی است که می تواند تضمین کننده کارکرد پایدار یک نظام پولی رقابتی باشد. پیش نیازهای نهادی شامل وجود نظام حقوقی شفاف و قابل اتکا برای اجرای قراردادها، حفاظت از دارایی ها و بازخرید تعهدات بانکی، آزادی ورود و خروج بانک ها به بازار، و نظارت حداقلی اما موثر بر سلامت مالی موسسات بانکی است. بدون این بستر نهادی، رقابت میان بانک ها ممکن است به بی ثباتی پولی، ورشکستگی های زنجیره ای و کاهش اعتماد عمومی منجر شود. علاوه بر آن، ظرفیت جامعه برای پذیرش مسئولیت شخصی در ارزیابی ریسک و پایش عملکرد بانک ها، از عناصر کلیدی موفقیت بانکداری آزاد محسوب می شود. تجربه های تاریخی نشان می دهد که کشورهایی که فاقد چنین پیش نیازها بوده اند، حتی با اجرای مقطعی سیستم های بانکداری آزاد، به سرعت با بحران نقدینگی، انتشار اسکناس های بی اعتبار و بازگشت به انحصار دولتی مواجه شده اند. بنابراین، برای هر کشوری که قصد نزدیک شدن به بانکداری آزاد دارد، اصلاحات نهادی هم زمان با تغییرات ساختاری ضروری است تا اطمینان حاصل شود که رقابت واقعی میان بانک ها، کیفیت پول و انضباط مالی را تضمین می کند و از ایجاد شوک های سیستمیک جلوگیری می شود.

از منظر گذار از سیستم های کنونی مبتنی بر بانک مرکزی به الگوی رقابتی، امکان پذیری چنین تحولی با چالش های جدی همراه است، اما نه غیرممکن. سیاست گذاران باید مراحل انتقال را با احتیاط برنامه ریزی کنند؛ از جمله ایجاد زیرساخت های حقوقی، توسعه شفافیت ترازنامه ها، فراهم کردن مکانیزم های بازخرید و ایجاد اعتماد عمومی به اسکناس های خصوصی. یکی از درس های مهم برای اصلاح نظام بانکی و پولی کنونی این است که افزایش شفافیت، محدودیت های ساختاری در خلق پول و تمرکز بر رقابت نهادی می تواند بسیاری از آسیب های ناشی از مداخله دولت و بانک مرکزی در چرخه های اعتباری را کاهش دهد. همچنین، تجربه تاریخی کشورهای مختلف نشان می دهد که حتی در صورتی که گذار کامل به بانکداری آزاد ممکن نباشد، اتخاذ برخی اصول آن مانند نرخ بهره بازارمحور، کاهش حمایت های ضمنی، و رقابت میان بانک ها در ارائه خدمات، می تواند کارایی نظام بانکی را ارتقا دهد و ثبات بلندمدت پولی را تقویت کند. در مجموع، پیامدهای سیاستی چنین رویکردی، نه به معنای کنار گذاشتن کامل بانک مرکزی، بلکه به معنای بازاندیشی در نقش آن، توزیع بهتر قدرت خلق پول و ایجاد نهادی رقابتی است که بتواند علاوه بر پاسخگویی مالی، استقلال اقتصادی، اعتماد عمومی و پایداری سیستم را تضمین کند و زمینه را برای نوآوری مالی و رشد اقتصادی پایدار فراهم آورد.

چشم انداز آینده نظام های پولی رقابتی

جمع بندی تحلیل های ارائه شده نشان می دهد که مناقشه میان بانکداری مرکزی و بانکداری آزاد نه تنها یک تفاوت فنی در نحوه مدیریت پول است، بلکه تفاوتی بنیادی در فلسفه حاکم بر نظام های پولی و نگاه به نقش دولت، بازار و رقابت نهادی را نمایان می سازد. در نظام های بانکداری مرکزی، تمرکز قدرت پولی در یک نهاد واحد، امکان مدیریت کوتاه مدت نرخ بهره، کنترل تورم و پاسخ سریع به بحران های نقدینگی را فراهم می کند، اما این توانایی با خطر سیاسی سازی پول، خطاهای سیاستی و ریسک اخلاقی همراه است. در مقابل، بانکداری آزاد بر رقابت میان بانک های خصوصی و مکانیسم های بازارمحور برای خلق پول و تخصیص منابع استوار است، به طوری که انضباط مالی، کیفیت پول و ثبات بلندمدت از طریق فشار بازار و پاسخگویی مستقیم بانک ها به سپرده گذاران و اعتباردهندگان تضمین می شود. استدلال های طرفداران بانکداری آزاد نشان می دهد که چنین سیستمی قادر است تورم ساختاری و چرخه های تجاری مصنوعی را کاهش دهد، نوآوری مالی را تقویت کند و دخالت سیاسی در پول را محدود سازد، هرچند فقدان آخرین وام دهنده و محدودیت هماهنگی میان بانک ها، ریسک های نقدینگی و بحران های بانکی را افزایش می دهد. بررسی تاریخی و تجربی نشان می دهد که موفقیت بانکداری آزاد وابسته به شرایط نهادی، حقوقی و اجتماعی است و بدون پیش نیازهای لازم، این نظام ممکن است با شکست های جدی مواجه شود یا به سمت بازگشت انحصار دولتی حرکت کند.

پاسخ به پرسش اصلی و مبنایی مقاله مبنی بر اینکه؛ آیا پول باید دولتی باشد یا می تواند به رقابت نهادی سپرده شود حاکی از آن است که هیچ پاسخ واحد و بدون قید و شرطی وجود ندارد و انتخاب نظام پولی به ظرفیت نهادی، وضعیت تاریخی و شرایط اقتصادی کشور بستگی دارد. با این حال، مبانی نظری، شواهد تاریخی و استدلال های اقتصادی نشان می دهد که نظام های پولی رقابتی، در صورتی که شرایط حقوقی و نهادی مناسب فراهم باشد، می توانند مزایای قابل توجهی در ایجاد ثبات بلندمدت، انضباط مالی، کاهش ریسک اخلاقی و نوآوری فراهم آورند. چشم انداز آینده نظام های پولی رقابتی نیز نویدبخش تحولات مهم است؛ با پیشرفت فناوری های مالی، دیجیتالی شدن پول و ابزارهای نوین ارزیابی ریسک، امکان پیاده سازی اصول بانکداری آزاد به شیوه ای دقیق تر، شفاف تر و پایدارتر فراهم می شود. در مجموع، حتی اگر گذار کامل به بانکداری آزاد برای بسیاری از کشورها کوتاه مدت امکان پذیر نباشد، اتخاذ برخی از اصول آن شامل رقابت در خلق پول، شفافیت ترازنامه ها، نرخ بهره بازارمحور و کاهش حمایت های ضمنی دولت، می تواند به اصلاح نظام های بانکی و پولی کنونی منجر شود و مسیر حرکت به سوی یک معماری پولی کارآمد، مستقل و با قابلیت نوآوری بلندمدت را هموار سازد. این چشم انداز، نشان دهنده تغییر پارادایمی در تفکر سیاست پولی است که در آن تمرکز بر رقابت نهادی و بازارمحوری می تواند مکمل و در عین حال اصلاح کننده محدودیت های نظام های متمرکز سنتی باشد.