امیر کنعانی تربتی
8 یادداشت منتشر شدهآموزگار، تنها میان آرمان و واقعیت
معلم؛ تنها میان آرمان و واقعیت
مدرسه را سال هاست باغی می دانیم که در آن کودکان باید در امنیت و آرامش رشد کنند؛ جایی که خطا نه گناه، که فرصتی برای یادگیری است. روان شناسی تربیتی امروز نیز بر همین باور است: رشد، از مسیر رابطه و راهنمایی می گذرد، نه از مجرای ترس و تنبیه.
منع تنبیه در مدارس چه جسمی و چه روانی، گامی است به سوی انسانی تر شدن آموزش؛ اما در پس این آرمان روشن، واقعیتی سخت و خاموش جریان دارد.
معلمی که خود زیر بار مشکلات معیشتی و فشارهای اجتماعی خمیده است، تنها چند ساعت در هفته فرصت دارد تا هم درس دهد و هم خلاهای تربیتی خانواده را پر کند. در هر جلسه ی کوتاه، باید هم ریاضی آموزش دهد و هم زخم های عاطفی شاگردانش را مرهم نهد. این دوگانگی نقش، همان «تنش نقشی» است که روان شناسان سازمانی آن را سرچشمه ی خستگی و فرسودگی شغلی معلم می دانند.
اگر قرار است «منع تنبیه» به حقیقت بدل شود، نباید معلم را در میدان تنها گذاشت. حمایت از او نه لطف، بلکه ضرورتی حرفه ای است:
- **در سطح کلان:** مدرسه باید ماموریت خود را بازتعریف کند، نه کارخانه ای برای انتقال اطلاعات، بلکه نهادی برای پرورش انسان. تراکم کلاس ها باید کاهش یابد و شبکه ای از مشاوران و روان شناسان در کنار معلم شکل گیرد.
- **در سطح مدرسه:** تیم های حمایت دانش آموزی باید فعال شوند؛ مدیر، معاون و مشاور در کنار معلم بایستند تا بار تربیتی تقسیم شود. زمان بندی منعطف و برنامه ریزی واقع بینانه نیز می تواند بخشی از فشار را بکاهد.
- **در سطح کلاس:** معلم می تواند با تنظیم قراردادهای رفتاری مشارکتی، تلفیق مهارت های زندگی در تدریس، و استفاده از لحظه های کوچک آموزشی، تربیت را در دل آموزش جاری سازد. اما بیش از همه باید از **خود** مراقبت کند؛ زیرا معلم فرسوده، چراغی برای دیگران نمی افروزد.
منع تنبیه اگر صرفا به شعار بدل شود، معلم را بی دفاع در برابر واقعیت می گذارد. اما اگر با حمایت ساختاری، انسانی و عاطفی همراه گردد، می تواند مدرسه را به فضایی بدل کند که در آن هم دانش می روید و هم انسانیت.
معلم ناجی همه نیست، اما می تواند برای یک نفر، نقطه ی امن و روشن ترین خاطره ی کودکی باشد و همین کافی است تا چراغی در تاریکی روشن بماند.
امیر کنعانی