نظریه منزله بین منزلتین در تفکر کلامی معتزله
نظریه "منزله بین المنزلتین" یکی از آموزه های شاخص در نظام کلامی معتزله است که نخستین بار واصل بن عطاء آن را صورت بندی کرد. طبق این دیدگاه، مرتکب گناه کبیره نه در شمار مومنان حقیقی قرار می گیرد و نه در ردیف کافران؛ بلکه در وضعیت میانی و خاصی میان این دو منزلت قرار دارد. معتزله با طرح این نظریه می کوشند پاسخی عقلانی به دو رویکرد افراطی بدهند: از یک سو رای خوارج که گناه کبیره را مساوی کفر می دانست، و از سوی دیگر نظر مرجئه که گناه را بی تاثیر بر حقیقت ایمان تلقی می کرد. در مبانی نظری معتزله، ایمان حقیقتی مرکب از معرفت، تصدیق و التزام عملی است؛ از این رو گناه کبیره موجب سقوط مرتبه ایمان می شود، اما به دلیل باقی ماندن اصل توحید و اعتقاد قلبی، نام «کافر» بر آن فرد صدق نمی کند. از نظر آنان، گناهکار کبیره در دنیا "فاسق" نامیده می شود و در آخرت، در صورت عدم توبه، مستحق عذابی متناسب با اعمال خود است؛ جایگاهی متفاوت از مومنان صالح و در عین حال متمایز از کافران. این نظریه در حقیقت بازتابی از تلاش معتزله برای جمع میان عدالت الهی، مسوولیت اخلاقی انسان و انسجام عقلانی نظام اعتقادی آنان است و بنابراین، جایگاه مهمی در تفکر کلامی ایشان دارد.
از منظری دیگر، این نظریه، در حوزه نظم اجتماعی و اخلاقی نیز پیامدهایی قابل توجه دارد. معتزله با طرح این دیدگاه کوشیدند جایگاهی تعریف کنند که در آن، مرتکب کبیره نه از هویت دینی خود محروم شود و نه بی تفاوتی نسبت به اخلاق رواج یابد. بر اساس این منطق، فرد فاسق همچنان بخشی از جامعه مسلمانان باقی می ماند و حقوق اجتماعی اش سلب نمی شود، اما جایگاه اخلاقی او تنزل می یابد و مسوولیت سنگین تری در برابر اعمال خویش احساس می کند. این رویکرد، علاوه بر پرهیز از تکفیر افراطی، بر ضرورت مراقبت اخلاقی تاکید می کند و از دید معتزله، توازن مطلوبی میان حفظ هویت ایمانی و پاسخ گویی اخلاقی به شمار می آید.