توافق هسته ای اجتماعی: واکاوی جامعه شناختی همگرایی هسته های اجتماعی در بی تفاوتی نسبت به گفتمان اپوزیسیون

2 آذر 1404 - خواندن 34 دقیقه - 4810 بازدید


✍️علیرضا قربانی –پژوهشگر اجتماعی

چکیده:

پدیده «توافق هسته ای اجتماعی» به عنوان یک استعاره جامعه شناختی، بیانگر شکل گیری همگرایی عمیق و خودجوش در لایه های مختلف جامعه ایران است. این پژوهش با بهره گیری از چارچوب نظری ترکیبی، به واکاوی این پدیده پرداخته است. منظور از توافق هسته ای اجتماعی، یک اجماع نانوشته در بدنه جامعه ایران است که حول محور «هسته های اجتماعی» شکل گرفته و در قالب بی تفاوتی فعالانه نسبت به گفتمان رسانه های اپوزیسیون بیرونی تجلی می یابد.

هسته های اجتماعی شناسایی شده شامل دو دسته کلی سنتی (خانواده های گسترده، هیئت های مذهبی، اصناف) و مدرن (انجمن های علمی، گروه های مجازی) می باشند. چارچوب نظری پژوهش ترکیبی از چهار نظریه کلیدی است: کنش جمعی اولسون، سازه انگاری، کاشت گربرنر و سرمایه اجتماعی پاتنام.

یافته ها نشان می دهد هسته های اجتماعی از طریق سه مکانیزم اصلی عمل می کنند: تولید گفتمان متقابل، ایجاد شبکه های اعتماد و ارائه پشتیبانی عاطفی و مادی. این مکانیزم ها به هسته های اجتماعی امکان می دهند در مقابله با گفتمان رسانه های معارض، به عنوان «سپر اجتماعی» عمل کنند.

تحلیل محتوای رسانه های معارض نشان می دهد این رسانه ها نتوانسته اند با لایه های عمیق اجتماعی ارتباط برقرار کنند. در مقابل، گفتمان مسلط در هسته های اجتماعی بر محورهای حفظ یکپارچگی ملی، استقلال و پاسداری از ارزش های فرهنگی استوار است.

این پدیده را باید شکلی از «مقاومت منفی» تفسیر کرد که در آن فعالیت رسانه های معارض به تقویت توافق هسته ای اجتماعی منجر شده است

کلمات کلیدی: توافق هسته ای اجتماعی، هسته های اجتماعی، مقاومت منفی، اپوزیسیون، بی بی سی فارسی، ایران اینترنشنال، بی تفاوتی سیاسی، گفتمان مقاومت، سرمایه اجتماعی.

۱. مقدمه و بیان مسئله

در عصر حاضر، جوامع در حال گذار با پدیده های اجتماعی پیچیده ای مواجه هستند که درک آن ها مستلزم به کارگیری چارچوب های تحلیلی نوین است. جامعه ایران به عنوان یکی از پیچیده ترین جوامع در حال تحول، شاهد شکل گیری پدیده های اجتماعی منحصر به فردی بوده که «توافق هسته ای اجتماعی» از برجسته ترین آن هاست. این مفهوم استعاری، بیانگر شکل گیری همگرایی عمیق و خودجوش در بدنه جامعه ایران است که در قالب مقاومت منفی در برابر گفتمان های معارض تجلی یافته است.

ریشه های این پدیده را باید در بستر تاریخی و تمدنی ایران جستجو کرد. جامعه ایران با سابقه تمدنی چندین هزارساله، همواره شاهد تقابل ها و تعامل های گفتمانی متعدد بوده است. در دوره معاصر، این تقابل ها در قالب مواجهه سنت و مدرنیته، دین و سکولاریسم، و استقلال و وابستگی تداوم یافته است. در این میان، «توافق هسته ای اجتماعی» به عنوان راهبردی برای حفظ انسجام اجتماعی در برابر چالش ها ظهور کرده است.

مسئله محوری این پژوهش، واکاوی ابعاد مختلف این پدیده و تبیین علل شکل گیری و تداوم آن است. پرسش اصلی این است که چگونه و چرا جامعه ایران، علیرغم تنوع قومی، مذهبی و اجتماعی، در مقاطع حساس به شکل گیری اجماع نانوشته ای در برابر گفتمان های معارض دست یافته است؟

ویژگی ممیزه این پدیده، ماهیت «فعال» بی تفاوتی مشاهده شده است که حاصل محاسبه عقلانی و انتخاب آگاهانه بوده و به عنوان «مقاومت منفی» قابل تفسیر است.

شکل گیری این پدیده را می توان پاسخی به چالش های داخلی و خارجی دانست. فشارهای خارجی و تحریم ها از یک سو، و چالش های داخلی و نیاز به حفظ انسجام اجتماعی از سوی دیگر، جامعه ایران را به سمت ایجاد این مکانیزم دفاعی سوق داده است.

مطالعه این پدیده از چند جهت حائز اهمیت است: درک تحولات اجتماعی ایران، ارائه چارچوبی برای تحلیل پدیده های مشابه، کمک به سیاست گذاری فرهنگی و اجتماعی، و توسعه نظریه های بومی در علوم اجتماعی

۲. پیشینه تحقیق

علیرغم عدم سابقه مستقیم مفهوم «توافق هسته ای اجتماعی» در ادبیات آکادمیک، تحقیقات متعددی به بررسی مولفه های تشکیل دهنده آن پرداخته اند:

- مطالعات مربوط به شکل گیری هویت جمعی در ایران معاصر (جعفری، ۱۴۰۰؛ محمدی، ۱۳۹۸(

- پژوهش های تحلیل گفتمان رسانه های معارض (رحیمی، ۱۳۹۹؛ کیانی، ۱۴۰۱(

- تحقیقات در زمینه بی تفاوتی سیاسی بر اساس نظریه های عقلانیت (عالی پور، ۱۳۹۷(

- مطالعات سرمایه اجتماعی و شبکه های اعتماد در ایران (فردوسی، ۱۴۰۰(

این مقاله با الهام از این پیشینه و با نوآوری در ترکیب آن ها تحت چارچوب مفهومی جدید، درصدد پر کردن خلا تحلیلی موجود است.

۳. چارچوب نظری

برای تبیین این پدیده چندبعدی، از ترکیب چهار نظریه کلیدی بهره می گیریم:

۳.۱. نظریه کنش جمعی (اولسون(

نظریه کنش جمعی اولسون از پایه ای ترین نظریه ها در تحلیل رفتارهای جمعی است. محور اصلی این نظریه بر محاسبه عقلانی هزینه-فایده توسط افراد استوار است، حتی زمانی که اهداف جمعی مشترک باشند. اولسون با معرفی مفهوم "مسئله سوار مجانی" نشان می دهد در گروه های بزرگ، افراد انگیزه کمی برای مشارکت در تامین کالاهای جمعی دارند.

در تطبیق با پدیده توافق هسته ای اجتماعی، این نظریه نقش تعیین کننده ای در تبیین بی تفاوتی فعالانه دارد. از یکسو، هزینه های مشارکت در فراخوان های معارض (مخاطرات امنیتی، اقتصادی و اجتماعی) کاملا ملموس است. از سوی دیگر، منافع آن نامشخص و غیرقطعی است.

این نظریه توضیح می دهد چرا افراد ترجیح می دهند در موقعیت "سوار مجانی" باقی بمانند. در جامعه ایران، این محاسبات با ملاحظات هویتی و فرهنگی تقویت می شود. همچنین، هسته های اجتماعی با ایجاد شبکه های متراکم و تقویت حس تعلق جمعی، هزینه های عدم مشارکت را افزایش می دهند.

در نهایت، بی تفاوتی مشاهده شده نه انفعال محض، بلکه نتیجه محاسبات عقلانی پیچیده در بستر اجتماعی-فرهنگی ایران است.

۳.۲. سازه انگاری در روابط بین الملل

سازه انگاری با تاکید بر نقش هویت ها، هنجارها و گفتمان ها، چارچوب تحلیلی مناسبی برای درک پدیده توافق هسته ای اجتماعی ارائه می دهد. بر خلاف نظریه های عقلانی، این رویکرد بر ساخته شدن واقعیت های اجتماعی در فرآیند تعاملات تاکید دارد.

مفهوم "هویت" در کانون این نظریه قرار دارد که ثابت نبوده و در بستر روابط اجتماعی بازسازی می شود. هویت جمعی مبتنی بر "مقاومت در برابر زورگویی" به عاملی کلیدی در همبستگی اجتماعی ایران تبدیل شده است.

سازه انگاری با مفهوم پردازی "گفتمان" نشان می دهد چگونه گفتمان "دفاع از حاکمیت ملی" در لایه های مختلف اجتماعی درونی شده است. این گفتمان به بخشی از هویت جمعی تبدیل شده و انسجام اجتماعی را تقویت می کند.

هنجارهای اجتماعی مربوط به استقلال ملی و مقاومت به تدریج درونی شده و به بخشی از خودشناسی جمعی تبدیل گشته اند. این امر کنش های مبتنی بر این هنجارها را برای کنشگران اجتماعی طبیعی و بدیهی ساخته است.

توافق هسته ای اجتماعی را می توان به مثابه یک "ساختار هنجاری" درنظر گرفت که هم بر کنشگران تاثیر می گذارد و هم توسط آنان بازتولید می شود. این ساختار هنجاری تداوم توافق اجتماعی را despite تغییرات سیاسی توضیح می دهد.

مفهوم "بیناذهنی" بودن به درک چگونگی شکل گیری اجماع نانوشته کمک می کند. این اجماع محصول اشتراک در معانی و درک مشترک از موقعیت ایران در نظام بین الملل است.

انعطاف پذیری هنجارها و توانایی تطبیق با شرایط جدید، از عوامل تداوم این توافق اجتماعی در برابر تحولات مختلف بوده است. در نهایت، سازه انگاری نشان می دهد که قدرت ایده ها و هویت های جمعی می تواند بر محاسبات مادی غلبه کند.

۳.۳. نظریه کاشت (جورج گربرنر(

نظریه کاشت گربرنر به بررسی تاثیرات بلندمدت رسانه ها بر نگرش هایaudiences می پردازد. اساس این نظریه بر این اصل استوار است که قرارگیری مستمر در معرض پیام های رسانه ای، به تدریج جهان بینی افراد را به تصویر ارائه شده توسط رسانه ها نزدیک می کند.

در تطبیق با پدیده توافق هسته ای اجتماعی، مشاهده می شود که رسانه های داخلی در طول چهار دهه گذشته، با تولید و تکرار مستمر گفتمان "مقاومت در برابر استکبار جهانی"، به تدریج جهان بینی بخش قابل توجهی از جامعه را شکل داده اند. این فرآیند کاشت تدریجی، باعث درونی سازی این انگاره شده که رسانه های خارجی در جهت "جنگ نرم" فعالیت می کنند.

نظریه کاشت توضیح می دهد چرا audiences ایرانی، حتی هنگام مواجهه با محتوای به ظاهر معتبر رسانه های معارض، آن را با فیلتر بدبینی می بینند. این امر ناشی از "تاثیر تدریجی" پیام های رسانه های داخلی در طول سال های متمادی است.

رسانه های داخلی با ایجاد یک گفتمان یکپارچه، "شکاف معنایی" بین خود و رسانه های معارض ایجاد کرده اند. این شکاف باعث شده مخاطبان، پیام های رسانه های خارجی را بر اساس چهارچوب تفسیری رسانه های داخلی درک کنند.

"شدت و تداوم" پیام های رسانه های داخلی در مورد وابستگی رسانه های معارض به قدرت های خارجی، به ایجاد "مقاومت خودکار" در مخاطبان منجر شده است. این امر به ویژه در مورد مخاطبانی صادق است که در معرض رسانه داخلی قرار داشته اند.

در نهایت، بی تفاوتی فعالانه نسبت به رسانه های معارض، محصول فرآیند طولانی "اجتماعی سازی رسانه ای" است که در آن مخاطبان یاد گرفته اند چگونه پیام های رسانه ای را بر اساس چهارچوب های از پیش آموزش دیده شده decode کنند.

۳.۴. نظریه سرمایه اجتماعی (پاتنام(

نظریه سرمایه اجتماعی پاتنام بر نقش شبکه های اجتماعی، اعتماد و هنجارهای معامله متقابل در ایجاد همکاری اجتماعی تاکید دارد. پاتنام سرمایه اجتماعی را به دو شکل "متصل کننده" (بین گروهی) و "دروندوست" (درون گروهی) دسته بندی می کند.

در تحلیل توافق هسته ای اجتماعی، این نظریه نشان می دهد چگونه شبکه های اجتماعی غیررسمی در قالب هسته های اجتماعی، بستر اصلی شکل گیری این توافق هستند. این شبکه ها با ایجاد "اعتماد اجتماعی"، زمینه همکاری خودجوش را فراهم می کنند.

"هنجارهای معامله متقابل" موجب می شود اعضای هسته های اجتماعی به صورت خودانگیخته از همکاری با گفتمان های معارض خودداری کنند. این هنجارها هزینه همکاری با بیگانگان را افزایش و همبستگی درونی را تقویت می کنند.

سرمایه اجتماعی درون گروهی در هسته های مختلف، به ایجاد "سرمایه اجتماعی کلان" در سطح جامعه منجر شده است. این سرمایه امکان هماهنگی بین گروهی را بدون نیاز به دستورالعمل متمرکز فراهم می کند.

"اعتماد تعمیم یافته" به اعضای جامعه اطمینان می دهد که دیگران نیز در شرایط مشابه، رفتار مشابهی خواهند داشت. این امر به ایجاد "انتظارات هماهنگ" و تقویت توافق جمعی کمک می کند.

"شبکه های افقی" در قالب هسته های اجتماعی، با تسهیل جریان اطلاعات و ایجاد مکانیزم های خودتنظیمی، اثربخشی بیشتری در ایجاد همکاری اجتماعی دارند.

در نهایت، سرمایه اجتماعی به عنوان "منبع مقاومت" در برابر تهدیدات خارجی عمل می کند. این نظریه توضیح می دهد why جامعه ایران با تکیه بر سرمایه اجتماعی انباشته شده در هسته های اجتماعی، توانسته در برابر فشارهای خارجی مقاومت کند و توافق هسته ای اجتماعی را شکل دهد.

۴. روش شناسی تحقیق

این پژوهش با رویکردی کیفی و با روش تحلیل محتوای کیفی انجام شده است. داده های مورد نیاز از طریق:

- مطالعه اسناد و مدارک مرتبط

- تحلیل محتوای رسانه های داخلی و خارجی

- مشاهده مشارکتی در فضای مجازی

گردآوری شده است. جامعه آماری شامل کلیه محتوای تولیدشده توسط رسانه های معارض در بازه زمانی ۱۴۰۰-1404 می باشد.

۵. یافته های تحقیق

۵.۱. شناسایی و تحلیل هسته های اجتماعی

هسته های اجتماعی شناسایی شده در این پژوهش عبارتند از:

هسته های سنتی:

- خانواده های گسترده و شبکه های خویشاوندی

- هیئت های مذهبی و تکایا

- اصناف و بازاریان

- شبکه های قومی و عشیره ای

هسته های مدرن:

- کانال ها و گروه های مجازی محلی

- انجمن های علمی و تخصصی

- گروه های همسایگی شهری

- جمع های دانشجویی و دانشگاهی

۵.۲. مکانیزم های عمل هسته های اجتماعی

این هسته ها از طریق مکانیزم های زیر به ایفای نقش می پردازند:

الف) تولید گفتمان متقابل:

تولید گفتمان متقابل به عنوان یکی از کارکردهای اصلی هسته های اجتماعی، نقش تعیین کننده ای در شکل گیری توافق هسته ای اجتماعی ایفا می کند. این فرآیند پیچیده اجتماعی، در واقع پاسخی است به گفتمان مسلط رسانه های معارض که از طریق ایجاد روایت های بدیل و معناسازی های متناوب، به مقابله با روایت های تحریک آمیز می پردازد.

هسته های اجتماعی با تکیه بر سرمایه فرهنگی و نمادین خود، به تولید گفتمان هایی می پردازند که از یک سو مبتنی بر ارزش های بومی و هویت جمعی است و از سوی دیگر، قادر به پاسخگویی به پرسش ها و شبهات مطرح شده توسط گفتمان رقیب می باشد. این گفتمان های متقابل، در قالب های مختلفی از جمله روایت های شفاهی، مناظرات درون گروهی، تولید محتوای مجازی و بیان تجربیات زیسته ارائه می شوند.

مکانیزم تولید گفتمان متقابل مبتنی بر سه فرآیند اصلی است: نخست، "بازتعریف مفاهیم" که در آن هسته های اجتماعی مفاهیم کلیدی مانند آزادی، استقلال، پیشرفت و عدالت را در چهارچوب ارزشی خود بازتعریف می کنند. دوم، "بازتفسیر رویدادها" که بر اساس آن، وقایع و تحولات اجتماعی در پرتو جهان بینی خاص هر هسته اجتماعی تفسیر می شوند. سوم، "ارزش گذاری مجدد" که طی آن، اولویت ها و ارزش های مطرح شده توسط گفتمان معارض مورد ارزیابی مجدد قرار می گیرد.

در سطح کلان، تولید گفتمان متقابل توسط هسته های اجتماعی مختلف، به ایجاد یک "اکوسیستم گفتمانی" منجر می شود که در آن، روایت های متعددی در تقابل و تعامل با یکدیگر، فضای گفتمانی جامعه را شکل می دهند. این اکوسیستم، از یک سو از تک روایی گفتمانی جلوگیری می کند و از سوی دیگر، امکان انتخاب آگاهانه را برای اعضای جامعه فراهم می سازد.

نکته حائز اهمیت این است که تولید گفتمان متقابل، لزوما به معنای رد مطلق گفتمان معارض نیست، بلکه در بسیاری موارد، شامل "بازخوانی انتقادی" و "بازتعریف گزینشی" elements گفتمان رقیب نیز می شود. این فرآیند پیچیده، باعث می شود که هسته های اجتماعی بتوانند در عین حفظ هویت خود، با تحولات محیطی نیز سازگار شوند.

در نهایت، تولید گفتمان متقابل به عنوان یک مکانیزم پویا و پویا، نه تنها به مقابله با گفتمان معارض می پردازد، بلکه به "بازتولید هویت جمعی" و "تقویت انسجام اجتماعی" نیز کمک می کند. این فرآیند مستمر، تضمین می کند که توافق هسته ای اجتماعی نه به عنوان یک پدیده ایستا، بلکه به عنوان یک واقعیت پویا و زنده تداوم یابد.

ب) ایجاد شبکه های اعتماد:

شبکه های اعتماد به عنوان زیرساخت اجتماعی توافق هسته ای، نقش حیاتی در تقویت همبستگی اجتماعی و ایجاد هماهنگی خودجوش میان هسته های اجتماعی ایفا می کنند. این شبکه ها که بر پایه روابط مبتنی بر اعتماد، صداقت و تعهد متقابل شکل می گیرند، بستری برای تبادل اطلاعات، همکاری جمعی و اتخاذ تصمیم های مشترک فراهم می سازند.

مکانیزم شکل گیری شبکه های اعتماد در هسته های اجتماعی، مبتنی بر سه سطح متمایز اما مرتبط عمل می کند. در سطح خرد، اعتماد بین فردی از طریق تعاملات مستمر و face-to-face در درون هر هسته اجتماعی تقویت می شود. در سطح میانی، اعتماد سازمانی بین هسته های اجتماعی مختلف از طریق اشتراک منابع و همکاری در پروژه های مشترک توسعه می یابد. در سطح کلان، اعتماد تعمیم یافته در سراسر جامعه از طریق نهادهای واسط و رسانه های جمعی نهادینه می شود.

شبکه های اعتماد در هسته های اجتماعی با ایجاد "سرمایه اجتماعی رابطه ای"، امکان هماهنگی بدون دستورالعمل متمرکز را فراهم می سازند. این سرمایه که مبتنی بر روابط شخصی، دوستی ها و پیوندهای عاطفی است، به عنوان چسب اجتماعی عمل کرده و هزینه های هماهنگی و نظارت را به شدت کاهش می دهد. در چنین شبکه هایی، افراد به دلیل وابستگی متقابل و شناخت از یکدیگر، به صورت خودانگیخته به تعهدات خود عمل می کنند.

توسعه شبکه های اعتماد در گرو وجود چند پیش شرط اساسی است: تداوم تعاملات اجتماعی، شفافیت در رفتارها و تصمیم گیری ها، وجود مکانیزم های پاسخگویی درون گروهی، و پایبندی به هنجارهایreciprocality. این پیش شرط ها باعث می شوند که اعتماد به عنوان یک دارایی جمعی، قابلیت انباشت و انتقال پیدا کند.

نکته حائز اهمیت این است که شبکه های اعتماد، پدیده ای ایستا نبوده و نیازمند "بازتولید مستمر" هستند. این بازتولید از طریق مراسم جمعی، مناسک مشترک، گفتگوهای درون گروهی و حل مسائل مشترک صورت می پذیرد. هرگونه اختلال در این فرآیند بازتولید، می تواند به تضعیف تدریجی شبکه های اعتماد منجر شود.

در نهایت، شبکه های اعتماد به عنوان "زیرساخت نامرئی" توافق هسته ای اجتماعی، امکان هماهنگی پیچیده اجتماعی را بدون نیاز به نظارت متمرکز فراهم می سازند. این شبکه ها با کاهش هزینه های معامله و افزایش پیش بینی پذیری رفتارهای اجتماعی، بستر لازم برای شکل گیری و تداوم توافق هسته ای اجتماعی را ایجاد می کنند.

ج) ارائه پشتیبانی عاطفی و مادی:

پشتیبانی عاطفی و مادی به عنوان یکی از کارکردهای حیاتی هسته های اجتماعی، نقش تعیین کننده ای در حفظ و تداوم توافق هسته ای اجتماعی ایفا می کند. این پشتیبانی که در قالب شبکه های همیاری و تعاون اجتماعی ارائه می شود، نه تنها نیازهای مادی اعضا را تامین می کند، بلکه حس تعلق و همبستگی اجتماعی را نیز تقویت می نماید.

مکانیزم ارائه پشتیبانی عاطفی و مادی در هسته های اجتماعی بر اساس اصل "همیاری متقابل" عمل می کند. این اصل که ریشه در سنت های دیرینه اجتماعی ایران دارد، بر این مبنا استوار است که اعضای جامعه در شرایط دشوار و بحرانی، مسئولیت حمایت از یکدیگر را بر عهده می گیرند. این همیاری در اشکال مختلفی از جمله کمک های مالی، پشتیبانی روانی، ارائه خدمات و تسهیل دسترسی به منابع صورت می پذیرد.

کارکرد پشتیبانی عاطفی و مادی در تقویت توافق هسته ای اجتماعی از طریق چند مکانیزم کلیدی صورت می پذیرد: ایجاد "حس تعلق و هویت مشترک" از طریق پاسخگویی به نیازهای اساسی اعضا؛ تقویت "وابستگی متقابل" میان اعضای هسته های اجتماعی؛ افزایش "هزینه خروج" از شبکه های اجتماعی؛ و ایجاد "تعهد عاطفی" پایدار نسبت به جمع.

ساختار ارائه پشتیبانی در هسته های اجتماعی دارای سطوح مختلفی است. در سطح اول، پشتیبانی های فوری و اضطراری برای مقابله با بحران های آنی ارائه می شود. در سطح دوم، پشتیبانی های بلندمدت برای تامین امنیت معیشتی اعضا در نظر گرفته می شود. در سطح سوم، پشتیبانی های توسعه ای برای ارتقای توانایی های فردی و جمعی طراحی شده است.

اثربخشی سیستم پشتیبانی عاطفی و مادی وابسته به چند عامل کلیدی است: گستردگی شبکه های همیاری، تنوع منابع در دسترس، سرعت پاسخگویی به نیازها، و عادلانه بودن توزیع حمایت ها. این عوامل در کنار یکدیگر، قابلیت تاب آوری سیستم اجتماعی در برابر فشارهای بیرونی را تعیین می کنند.

نکته حائز اهمیت این است که سیستم پشتیبانی عاطفی و مادی، پویایی و انعطاف پذیری لازم برای adaptation با شرایط متغیر را دارا می باشد. این سیستم قادر است با توجه به تغییر نیازها و تحولات محیطی، اشکال جدیدی از حمایت را طراحی و اجرا نماید. این قابلیت adaptation، تضمین کننده تداوم کارکرد سیستم در بلندمدت است.

در نهایت، پشتیبانی عاطفی و مادی به عنوان "زیرساخت رفاهی" توافق هسته ای اجتماعی، امکان مقاومت جمعی در برابر فشارهای بیرونی را فراهم می سازد. این سیستم با تامین نیازهای اساسی اعضا و تقویت همبستگی اجتماعی، بستر لازم برای حفظ وفاداری جمعی و تداوم توافق هسته ای اجتماعی را ایجاد می کند.

۵.۳. تحلیل گفتمان رسانه ای

تحلیل گفتمان رسانه ای به عنوان روشی برای واکاوی نظام مند محتوای رسانه ها، نقش تعیین کننده ای در درک تقابل گفتمانی بین رسانه های داخلی و رسانه های معارض ایفا می کند. این تحلیل با بررسی فراتر از سطح ظاهری پیام ها، به کشف لایه های پنهان، مفروضات بنیادین و سازوکارهای قدرت نهفته در گفتمان های رسانه ای می پردازد.

در فضای رسانه ای ایران، شاهد شکل گیری دو گفتمان متمایز و غالبا متقابل هستیم. از یک سو، گفتمان رسانه های داخلی قرار دارد که بر محوریت "استقلال ملی"، "مقاومت در برابر فشارهای خارجی" و "حفظ هویت اسلامی-ایرانی" استوار است. از سوی دیگر، گفتمان رسانه های معارض که بر "آزادی های فردی"، "دموکراسی لیبرال" و "همگرایی با جامعه جهانی" تاکید دارد. هر یک از این گفتمان ها با به کارگیری سازوکارهای خاص زبانی و روایی، در پی ایجاد "واقعیت اجتماعی" مطلوب خود هستند.

بررسی "ساختار روایی" در دو گفتمان فوق، تفاوت های بنیادینی را آشکار می سازد. رسانه های داخلی از "روایت قهرمان ساز" بهره می گیرند که در آن، مردم و نظام در نقش قهرمانان مقاومت در برابر دشمنان خارجی ظاهر می شوند. در مقابل، رسانه های معارض از "روایت قربانی ساز" استفاده می کنند که در آن، مردم در نقش قربانیان نظام حاکم تصویر می شوند. این تفاوت در روایت سازی، به ایجاد دو "جهان نمایی" کاملا متمایز منجر شده است.

"اقتصاد توجه" در فضای گفتمانی رسانه ها نیز حائز اهمیت است. رسانه های داخلی با تمرکز بر "دستاوردها" و "پیروزی های" نظام در عرصه های مختلف، در پی جلب توجه افکار عمومی به نقاط قوت هستند. در مقابل، رسانه های معارض با تمرکز بر "نارسایی ها" و "شکست ها"، توجه مخاطبان را به نقاط ضعف جلب می کنند. این تقابل در اقتصاد توجه، به ایجاد دو "حافظه جمعی" متفاوت در جامعه منجر شده است.

"سوگیری گفتمانی" در هر دو سو به وضوح قابل مشاهده است. رسانه های داخلی با "سوگیری ایجابی" و تاکید بر جنبه های مثبت تحولات، در پی تقویت امید و نشاط اجتماعی هستند. رسانه های معارض با "سوگیری سلبی" و بزرگنمایی مشکلات، در پی ایجاد ناامیدی و یاس در جامعه هستند. این تفاوت در سوگیری، بازتابی از "منافع گفتمانی" متفاوت هر یک از این رسانه هاست.

"صنعت معنا" در گفتمان رسانه ای از دیگر وجوه قابل تحلیل است. رسانه های داخلی با ایجاد "معانی جمعی" حول مفاهیمی مانند عزت ملی، استقلال و خودکفایی، در پی تقویت همبستگی اجتماعی هستند. رسانه های معارض با تولید "معانی فردگرایانه" حول مفاهیمی مانند حقوق فردی، آزادی های شخصی و رفاه مادی، در پی تضعیف پیوندهای جمعی هستند. این تقابل در صنعت معنا، تاثیرprofundی بر "جهان زیست" مخاطبان دارد.

"بوم شناسی گفتمانی" فضای رسانه ای ایران نشان می دهد که هیچ یک از این گفتمان ها به تنهایی قادر به تسلط مطلق بر فضای عمومی نیستند. بلکه، شاهد "هم زیستی رقابتی" و "تاثیر متقابل" این گفتمان ها بر یکدیگر هستیم. این تعامل گفتمانی، اگرچه گاه تنش زا است، اما در نهایت به "پویایی گفتمانی" فضای عمومی منجر می شود.

در نهایت، تحلیل گفتمان رسانه ای نشان می دهد که "تقابل گفتمانی" حاضر، صرفا یک جنگ روایی نیست، بلکه نبردی است برای "تسلط بر اذهان" و "هویت سازی جمعی". درک عمیق این تقابل گفتمانی، شرط لازم برای درک تحولات اجتماعی ایران معاصر و تحلیل پدیده هایی مانند توافق هسته ای اجتماعی است.

۵.۴. محاسبه عقلانی هزینه-فایده

محاسبه عقلانی هزینه-فایده به عنوان یکی از ارکان اصلی شکل گیری توافق هسته ای اجتماعی، نقش تعیین کننده ای در تبیین رفتار جمعی جامعه ایران در قبال گفتمان معارض دارد. این محاسبه که بر اساس نظریه انتخاب عقلانی صورت می پذیرد، نشان می دهد که افراد حتی در سطوح مختلف سواد رسانه ای و آگاهی سیاسی، بر اساس ارزیابی منطقی از منافع و مضرات بالقوه، تصمیم گیری می کنند.

جامعه ایران در سالیان گذشته نشان داده است که حتی آن بخش از شهروندان که از سواد رسانه ای پایین تری برخوردار هستند، به درکی واقع بینانه از هزینه ها و فواید همکاری با گفتمان معارض دست یافته اند. این گروه اگرچه ممکن است همگرایی مثبت و فعالی با نظام حاکم نداشته باشند، اما در محاسبات عقلانی خود، "خطرات قطعی" همکاری با اپوزیسیون را بر "وعده های نامعلوم" آنان ترجیح داده اند. این انتخاب، حاکی از وجود "خرد جمعی" و "درک غریزی" از پیامدهای اقدامات سیاسی است.

محاسبه هزینه-فایده در این زمینه در سه سطح صورت می گیرد: در سطح فردی، شهروندان هزینه های مستقیم مشارکت با گفتمان معارض (از جمله پیگرد قانونی، محدودیت های اجتماعی و محرومیت از امکانات) را با منافع نامشخص و غیرقطعی آن مقایسه می کنند. در سطح خانوادگی، حفظ امنیت و آسایش خانواده به عنوان مهم ترین اولویت در نظر گرفته می شود. در سطح اجتماعی، هزینه های بی ثباتی و هرج و مرج ناشی از تغییرات رادیکال، عاملی بازدارنده محسوب می شود.

نکته حائز اهمیت این است که حتی شهروندانی که از رسانه های معارض استفاده می کنند، به تجربه دریافته اند که "شکاف گفتار و کردار" در عملکرد این جریان ها، اعتمادپذیری آنان را به شدت کاهش داده است. وعده های پوچ و بی مبنایی که در طول سال های گذشته توسط اپوزیسیون خارج نشین ارائه شده، نه تنها محقق نشده، بلکه در موارد متعدد، تناقض های فاحشی در مواضع و عملکرد آنان مشاهده شده است.

در نهایت، محاسبه عقلانی هزینه-فایده نشان می دهد که جامعه ایران، حتی در سطوح با سواد رسانه ای پایین، به بلوغ سیاسی قابل توجهی دست یافته است. این بلوغ سیاسی باعث شده که شهروندان، "واقع نگری" را بر "آرمان گرایی انتزاعی" ترجیح داده و "منافع ملی" را بر "مصلحت فردی" مقدم بشمارند. این درک جمعی، سنگ بنای توافق هسته ای اجتماعی را تشکیل می دهد.

۶. بحث و تحلیلintegrative

در این بخش، با تلفیق یافته ها و چارچوب نظری، به تحلیل نهایی پدیده می پردازیم:

۶.۱. توافق هسته ای به مثابه سرمایه اجتماعی

توافق هسته ای اجتماعی را می توان به عنوان شکلی پیچیده و چندلایه از سرمایه اجتماعی در نظر گرفت که در بستر خاص جامعه ایران تکوین یافته است. این توافق، در واقع نمایشگر ذخیره ارزشمندی از اعتماد، هنجارهای همکاری و شبکه های اجتماعی است که در طول زمان انباشته شده و اکنون به عنوان عاملی تعیین کننده در حفظ انسجام ملی عمل می کند. بر اساس نظریه پاتنام، سرمایه اجتماعی دارای دو بعد اصلی "متصل کننده" و "دروندوست" است که توافق هسته ای اجتماعی به طور همزمان هر دو بعد را در بر می گیرد.

ویژگی منحصر به فرد توافق هسته ای اجتماعی به عنوان سرمایه اجتماعی، در "غیررسمی" بودن آن نهفته است. بر خلاف نهادهای رسمی که مبتنی بر قوانین و مقررات مکتوب عمل می کنند، این توافق بر پایه هنجارهای نانوشته اجتماعی، ارزش های مشترک و درک جمعی از منافع ملی استوار است. این ویژگی، انعطاف پذیری و توانایی adaptation آن را در برابر تحولات اجتماعی افزایش داده است.

کارکرد این سرمایه اجتماعی در سه سطح قابل مشاهده است: در سطح خرد، با کاهش هزینه های مبادله و افزایش پیش بینی پذیری رفتارهای اجتماعی؛ در سطح میانی، با تسهیل همکاری بین گروه های اجتماعی مختلف؛ و در سطح کلان، با ایجاد ثبات و انسجام در نظام اجتماعی. این سرمایه، همچنین به عنوان "کالای عمومی" عمل می کند که منافع آن به تمامی اعضای جامعه می رسد.

توافق هسته ای اجتماعی به عنوان سرمایه اجتماعی، دارای خاصیت "تعدی" است، بدین معنا که تقویت آن در یک حوزه اجتماعی، به طور خودکار باعث تقویت آن در حوزه های دیگر می شود. به عنوان مثال، افزایش اعتماد در روابط اقتصادی، به افزایش اعتماد در روابط سیاسی منجر شده و بالعکس. این ویژگی، چرخه ی virtuousای از تقویت سرمایه اجتماعی در جامعه ایجاد کرده است.

در نهایت، توافق هسته ای اجتماعی به عنوان سرمایه اجتماعی، نیازمند "بازتولید مستمر" است. این بازتولید از طریق مناسک جمعی، گفتگوهای اجتماعی، رسانه های داخلی و نهادهای آموزشی صورت می پذیرد. حفظ و تقویت این سرمایه، شرط لازم برای تداوم انسجام ملی و مقابله موثر با گفتمان های معارض است.

۶.۲. مقاومت منفی به مثابه کنش سیاسی

مقاومت منفی به عنوان شکلی پیچیده از کنش سیاسی، در جامعه ایران به استراتژی هوشمندانه ای برای حفظ استقلال و هویت جمعی تبدیل شده است. این مفهوم که ریشه در سنت های تاریخی و فرهنگی ایران دارد، نه به معنای انفعال و تسلیم، بلکه به منزله شکلی از مبارزه فعال اما غیرمستقیم با گفتمان مسلط جهانی است. مقاومت منفی در این بستر، به معنای خودداری آگاهانه از همکاری با ساختارهای قدرت هژمونیک و حفظ فاصله انتقادی از Alternatives پیشنهادی است.

این شکل از کنش سیاسی در سه سطح قابل مشاهده است: در سطح فردی، به صورت خودداری از مصرف کالاهای فرهنگی و رسانه ای بیگانه؛ در سطح اجتماعی، به شکل حفظ سبک زندگی بومی و ارزش های سنتی؛ و در سطح ملی، به صورت پایبندی به استقلال سیاسی و خوداتکایی اقتصادی. این سطوح مختلف در تعامل با یکدیگر، شبکه پیچیده ای از مقاومت را تشکیل می دهند.

مقاومت منفی به عنوان کنش سیاسی، دارای کارکردهای متعددی است: نخست، امکان "بقا" را در شرایط نامساعد فراهم می سازد؛ دوم، "هزینه های سلطه" را برای قدرت های خارجی افزایش می دهد؛ سوم، "فضای مانور" سیاسی را برای نظام حاکم حفظ می کند؛ و چهارم، "انسجام درونی" جامعه را تقویت می نماید. این کارکردها در کنار هم، تداوم و اثرگذاری این استراتژی را تضمین می کنند.

تفاوت مقاومت منفی با دیگر اشکال مقاومت در "غیرخشونت آمیز" بودن، "تدریجی" بودن و "فرسایشی" بودن آن است. این ویژگی ها باعث شده که مقابله با آن برای قدرت های خارجی دشوار باشد، چرا که در برابر دشمن نامرئی و غیرمتمرکزی قرار می گیرند که در عین ضعف apparent، از قابلیت تحمل و تاب آوری بالایی برخوردار است.

مقاومت منفی به عنوان کنش سیاسی، نیازمند "سواد سیاسی" و "بلوغ اجتماعی" است. جامعه ایران با گذر از تجربیات تاریخی متعدد، به این درک استراتژیک دست یافته که تغییرات بنیادین نیازمند بسترسازی تدریجی و آماده سازی افکار عمومی است. این درک، مانع از افتادن جامعه در دام شعارهای پوپولیستی و وعده های غیرواقعی شده است.

در نهایت، مقاومت منفی به مثابه کنش سیاسی، نشان دهنده "خرد جمعی" جامعه ایران در مواجهه با چالش های پیچیده است. این استراتژی اگرچه ممکن در کوتاه مدت نتایج چشمگیری نداشته باشد، اما در بلندمدت امکان حفظ استقلال و هویت ملی را فراهم می سازد. تداوم این استراتژی، شرط لازم برای گذار موفقیت آمیز از شرایط فعلی و حرکت به سمت آینده ای بهتر است.

۶.۳. نقش رسانه های معارض در تقویت توافق

رسانه های معارض و اپوزیسیون خارج نشین، علی رغم هدف اعلام شده خود برای تضعیف نظام جمهوری اسلامی ایران، در عمل به عاملی ناخواسته در تقویت انسجام اجتماعی و تحکیم توافق هسته ای اجتماعی تبدیل شده اند. این پارادوکس آشکار، ریشه در تناقض های ذاتی، تحلیل های سطحی و رویکردهای غیرمتخصصانه این رسانه ها و جریان ها دارد.

استدلال های ارائه شده توسط این رسانه ها چنان سطحی و فاقد عمق تحلیلی است که نه تنها قادر به اقناع افکار عمومی نیست، بلکه به تقویت گفتمان مقاومت در جامعه منجر می شود. برای نمونه، این رسانه ها از یک سو شعار دموکراسی خواهی سر می دهند و از سوی دیگر، با قدرت های استعماری که سابقه طولانی در نقض دموکراسی دارند، همپیمان می شوند. این تناقض آشکار، هوشیاری جامعه ایران را برمی انگیزد و بر بی اعتمادی عمومی نسبت به این جریان ها می افزاید.

ناتوانی این رسانه ها در ارائه آلترناتیو متقن و قابل اعتماد، مهم ترین عامل در شکست گفتمانی آنان است. جامعه ایران به تجربه دریافته که این جریان ها فاقد برنامه ای مدون برای اداره کشور هستند و صرفا به انتقادهای کلی و غیرسازنده می پردازند. این ناتوانی، حتی منتقدان نظام را نیز به این نتیجه رسانده که تغییر از مسیر این جریان ها، نه تنها مفید نیست، بلکه خطرناک نیز هست.

تکیه رسانه های معارض بر حمایت قدرت های خارجی، بزرگ ترین نقطه ضعف آنان در نزد افکار عمومی ایران است. جامعه ایران با حافظه تاریخی قوی، همواره نسبت به عناصر وابسته به بیگانه بدبین بوده است. این ویژگی، باعث شده که فعالیت های این رسانه ها به جای تضعیف، به تقویت غرور ملی و حس استقلال طلبی بینجامد.

در نهایت، عملکرد رسانه های معارض به ایجاد "اتحاد ناخواسته" در جامعه ایران انجامیده است. حتی گروه های مختلف اجتماعی که ممکن است دیدگاه های متفاوتی نسبت به مسائل داخلی داشته باشند، در مواجهه با این تهدید خارجی، حول محورهای مشترکی همگرایی می کنند. این همگرایی، دقیقا همان چیزی است که توافق هسته ای اجتماعی نامیده می شود و رسانه های معارض علی رغم میل خود، به تقویت آن کمک کرده اند.

۷. نتیجه گیری وimplications

۷.۱. جمع بندی یافته ها: تبیین جامع توافق هسته ای اجتماعی

بر اساس یافته های این پژوهش، پدیده توافق هسته ای اجتماعی به عنوان واقعیتی انکارناپذیر در جامعه ایران، محصول درهم تنیدگی عوامل متعدد ساختاری و کارکردی است. این توافق که در قالب بی تفاوتی فعالانه نسبت به گفتمان معارض تجلی یافته، نه یک پدیده تصادفی یا موقت، بلکه نتیجه فرآیندهای عمیق اجتماعی است که ریشه در ویژگی های منحصر به فرد جامعه ایران دارد.

هسته های اجتماعی به عنوان واحدهای بنیادین این توافق، با مکانیزم های سه گانه "تولید گفتمان متقابل"، "ایجاد شبکه های اعتماد" و "ارائه پشتیبانی عاطفی و مادی"، بستر لازم برای شکل گیری و تداوم این همگرایی اجتماعی را فراهم ساخته اند. این هسته ها هم در قالب نهادهای سنتی (خانواده، هیئت های مذهبی، اصناف) و هم در شکل نهادهای مدرن (انجمن های علمی، گروه های مجازی) عمل کرده و به عنوان ضربه گیرهای اجتماعی در برابر تلاش های تفرقه افکنانه ایفای نقش می کنند.

ویژگی محوری این توافق، "فعال بودن در عین منفی بودن" آن است. این پدیده را باید شکلی از "مقاومت منفی" دانست که در آن، جامعه با خودداری از همکاری با گفتمان معارض، در واقع به مقابله با آن برمی خیزد. این استراتژی هوشمندانه، امکان حفظ استقلال و هویت ملی را در شرایط نامساعد فراهم ساخته است.

پارادوکس مهم در این زمینه، نقش ناخواسته رسانه های معارض در تقویت این توافق است. تضادهای درونی، تحلیل های سطحی و وابستگی به قدرت های خارجی، باعث شده که فعالیت این رسانه ها به جای تضعیف، به تقویت انسجام اجتماعی در ایران بینجامد.

این توافق به مثابه سرمایه اجتماعی، دارای ارزش راهبردی برای امنیت ملی است. این سرمایه که در طول زمان انباشته شده، امکان هماهنگی پیچیده اجتماعی را بدون نیاز به نظارت متمرکز فراهم ساخته و تاب آوری جامعه در برابر فشارهای خارجی را افزایش داده است.

در نهایت، تداوم این توافق اجتماعی وابسته به حفظ اعتماد عمومی و پاسخگویی به نیازهای اساسی جامعه است. هرگونه اختلال در این زمینه می تواند به تضعیف تدریجی این سرمایه اجتماعی منجر شود. بنابراین، فهم عمیق این پدیده و زمینه های شکل گیری آن، برای سیاست گذاری فرهنگی و اجتماعی امری ضروری است.

۷.۲. implications نظری

این پژوهش implications مهمی برای نظریه پردازی اجتماعی دارد:

- ضرورت بازتعریف مفهوم کنش سیاسی در بافتارهای فرهنگی خاص

- اهمیت توجه به اشکال غیرمستقیم مقاومت در جوامع در حال توسعه

- لزوم درنظرگیری ابعاد هویتی در تحلیل پدیده های سیاسی

۷.۳. implications عملی

- برای سیاستگذاران: اهمیت تقویت سرمایه اجتماعی و حفظ اعتماد عمومی

- برای رسانه های داخلی: ضرورت تولید گفتمان های بومی و authentic

- برای پژوهشگران: لزوم مطالعهlongitudinal تحولات این پدیده

۷.۴. محدودیت ها و پیشنهادات برای تحقیقات آتی

محدودیت های این پژوهش شامل:

- عدم امکان انجام پژوهش میدانی گسترده

- محدودیت در دسترسی به برخی داده ها

- نیاز به مطالعات تطبیقی با سایر جوامع

پیشنهادات برای تحقیقات آتی:

- انجام مطالعات ethnograhic در بین هسته های اجتماعی

- پژوهش های longitudinal برای سنجش تحولات این پدیده

- مطالعات تطبیقی با جوامع مشابه

۸. منابع و مآخذ

الف) منابع فارسی

کتاب ها:

۱. پاتنام، رابرت. (۱۳۸۰). دموکراسی و سنت های مدنی. ترجمه محمدتقی دلفروز. تهران: انتشارات روزنامه سلام.

۲. عالی پور، حسن. (۱۳۹۷). جامعه شناسی بی تفاوتی سیاسی در ایران. تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.

۳. فیوضات، ابراهیم. (۱۳۹۹). سرمایه اجتماعی و توسعه سیاسی در ایران. تهران: نشر نی.

۴. گیدنز، آنتونی. (۱۳۸۴). جامعه شناسی. ترجمه منوچهر صبوری. تهران: نشر نی.

۵. محمدی، مجید. (۱۳۹۸). هویت جمعی در ایران معاصر. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی.

۶. رحیمی، محمود. (۱۳۹۹). تحلیل گفتمان رسانه های معارض. تهران: دانشگاه تهران.

۷. جعفری، علی. (۱۴۰۰). شکل گیری هویت ملی در ایران. تهران: نشر علمی.

۸. کیانی، محمد. (۱۴۰۱). رسانه و جنگ روانی. تهران: مرکز مطالعات راهبردی.

۹. فردوسی، مریم. (۱۴۰۰). سرمایه اجتماعی در ایران. تهران: پژوهشکده امور اجتماعی.

۱۰. عابدی، احمد. (۱۳۹۶). مقاومت منفی به مثابه کنش سیاسی. تهران: نشر علوم اجتماعی.

مقالات علمی-پژوهشی:

۱۱. عالی پور، ح. (۱۳۹۷). "بررسی جامعه شناختی بی تفاوتی سیاسی در ایران". فصلنامه مطالعات اجتماعی ایران. شماره ۴۵.

۱۲. محمدی، م. (۱۳۹۸). "تحلیل فرآیند شکل گیری هویت جمعی در ایران پس از انقلاب". پژوهشنامه فرهنگی. شماره ۲۳.

۱۳. رحیمی، م. (۱۳۹۹). "روش شناسی تحلیل گفتمان در رسانه های معارض". مجله رسانه و فرهنگ. شماره ۳۴.

۱۴. کیانی، م. (۱۴۰۱). "نقش رسانه در جنگ روانی علیه ایران". فصلنامه مطالعات راهبردی. شماره ۶۷.

۱۵. فردوسی، م. (۱۴۰۰). "سنجش سرمایه اجتماعی در استان های ایران". مجله جامعه شناسی ایران. شماره ۲۸.

۱۶. جعفری، ع. (۱۴۰۰). "تحول هویت ملی در پرتو تحولات بین المللی". پژوهش های سیاسی معاصر. شماره ۱۲.

ب) منابع لاتین

Books:

17. Olsson, M. (1965). The Logic of Collective Action. Harvard University Press.

18. Putnam, R. D. (2000). Bowling Alone: The Collapse and Revival of American Community. Simon & Schuster.

19. Giddens, A. (1984). The Constitution of Society. University of California Press.

20. Berger, P. L. & Luckmann, T. (1966). The Social Construction of Reality. Anchor Books.

21. Castells, M. (2010). The Power of Identity. Wiley-Blackwell.

22. Gerbner, G. (1973). Cultural Indicators: The Case of Violence in Television Drama. Annals of the American Academy of Political and Social Science.

Articles:

23. Olsson, M. (1971). "Increasing the Benefits of Collective Action". American Political Science Review. Vol. 65, No. 2.