تحقیر انسان در مکاتب مادی ؟

12 دی 1402 - خواندن 7 دقیقه - 422 بازدید




 

در مکاتب مادی ؟ برعکس مکتب الهی ، انسان تحقیر شده و انسانیت پایمال گردیده ، و آدمی از مقام رفیع انسانی به حضیض حیوانیت تنزل یافته است .

 مادیون انسان را پدیده ای صد در صد مادی می پندارند . او را تنها از دیدگاه مادی می نگرند ، عقل ، وجدان اخلاقی ، و تمایلات عالی انسانی را معلول تصادف و اتفاق و ناشی از طبیعت کور و بیشعور می دانند و می خواهند تمام ابعاد وجود او را با معیارهای مادی توجیه و تبیین نمایند . نتیجه این برداشت غلط و غیر واقعی آن شده است که هم اکنون در دنیای مادی ما افراد بسیاری با آنکه درس خوانده و تحصیل کرده اند در باره انسان دچار خطا و اشتباه شده و آدمی را آن طور که هست نشناخته اند .

گروهی از آنان جمیع شئون روحی و جسمی بشر را وابسته به شان اقتصادیش دانسته و مردم را به منزله ابزار تولید گمان کرده اند . و گروه دیگر غریزه جنسی را در حیات بشر مهمترین پایگاه تلقی نموده و لذت گرائی را عالیترین هدف در زندگی انسان شناخته اند و بر اثر این اشتباه بزرگ و خطای گمراه کننده ، انسانیت و سجایای انسانی را به دست فراموشی سپردند و بشر را به راه فساد و تباهی سوق داده اند . 


دانش اندوزی غیر از خودشناسی است 

تحصیل کردن و علم اندوختن غیر از خودشناسی است و دانشمند شدن غیر از خودآگاهی است .

 چه بسیارند اشخاصی که در رشته های مختلف علوم تحصیل کرده و مدارج عالی دانش را پیموده اند ولی خود را نمیشناسند ، به انسانیت خویش واقف نیستند و از کارهای پلید و گفتار و رفتار غیر انسانی باک ندارند . و برعکس بسیاری یافت میشوند که فاقد معلومات درسی و دانشگاهی هستند لکن در پرتو تعالیم الهی و آموزشهای رهبران روحانی ، خود را شناخته اند و می دانند که انسانند . بر اثر معرفت نفس و خودآگاهی، اصول پاکی و فضیلت را همواره رعایت می نمایند ، از اعمال غیر انسانی اجتناب می کنند و انسانیت خویش را به هیچ قیمت از دست نمی دهند . 

خودشناسی ما را به تضادهای درونی و موقع خطیری که داریم آگاه می سازد ، مسیر پاکی و ناپاکی را ارائه مینماید ، و تمایلات روا را از ناروا تمیز میدهد . خودآگاهی به ما می فهماند که راهنمای بشر در ارتکاب جرائم و جنایات ، هوای نفس و خواهشهای غریزی است . پیروی از ندای عقل و وجدان ، انسانیت را شکوفا میکند ، آدمی را به عدل و انصاف سوق می دهد ، و او را با فضیلت و درستکار می سازد . اطاعت بی قید و شرط از غرائز و شهوات ، انسانیت را سرکوب میکند ، آدمی را خودسر و لجام گسیخته بار می آورد ، و به تجاوز کاری و ناپاکی اش وامیدارد . خلاصه بر اثر خودشناسی ، این حقیقت روشن میشود که منشا سعادت و رستگاری هر انسانی در نهاد او است و عامل بدبختی و انحطاطش نیز در خود او است . او است که میتواند نفس را معبود خود سازد ، مطیع غرائز حیوانی شود ، انسانیت را از یاد ببرد ؛ و موجبات سیه روزی و بدبختی خویش را فراهم آورد . 

بدون تردید ، انسانیت با آزادی شهوات ، بی قیدوبندی غرائز ، و پیروی از هوای نفس ، ناسازگار است . کسی که می خواهد انسان باشد ، با سجایای انسانی زیست کند ، موازنه ی ماده و معنی را رعایت نماید ، و به کمال لایق انسانی نائل گردد باید خود را بشناسد ، به تزکیه نفس بپردازد ، مالک اراده ی خود گردد ، غرائز حیوانی را با نیروی عقل و وجدان مهار نماید ، خواهشهای نفسانی را در حدود مصلحت و فضیلت برآورده سازد ، از کامجوییهایی که منافی با شان انسانیت است چشم بپوشد ، وگرنه به پستی و انحطاط می گراید و رفته رفته دچار سقوط و تباهی می شود .

بدبختانه در تمدن صنعتی و ماشینی ، مادیات بر معنویات غلبه کرده ، موازنه ی جسم و جان برهم خورده ، و تمایلات عالی انسانی مقهور غرائز و شهوات حیوانی شده است . در تمدن صنعتی ، بشر آنچنان سرگرم علوم مادی و شناخت علل و عوامل طبیعی گردید که خودشناسی و تشخیص وظائف انسانی را از یاد برده و بر اثر این غفلت بزرگ ، زندگی از مسیر صحیح منحرف گردید ، گناه و ناپاکی گسترش یافت ، فساد اخلاق شایع شد ، و بشر به انحطاط و پستی گرایید . اگر از آغاز نهضت علمی و بنیانگذاری تمدن صنعتی ، موازنه ی ماده و معنی رعایت میشد ، انسان و جهان با هم مورد مطالعه قرار می گرفت ، و بشر به موازات شناخت طبیعت ، خود را هم می شناخت و نیازهای درونی خویش را دوشادوش نیازهای برونی برآورده میساخت جهان امروز در وضع دگری بود و بشر تا این حد از ظلم و ستم ، جرم و جنایت ، و ناپاکی و فساد اخلاق رنج نمی برود .

بدبختانه چنین نکرد ، از خود غافل شد ، تمام نیروی خویش را در راه کتاب برسی طبیعت و پیشبرد علوم طبیعی بکار انداخت ، و در نتیجه انسانیت فدای مسائل مادی گردید . جهش حیرت زای علوم و صنایع در دو قرن اخیر ، بشر را حیرت زده و مبهوت ساخت و آنچنان توجهش را به جهان ماده و شئون مادی معطوف گردانید که از خدا غافل شد ، معنویات را از یاد برد ، ایمان را ناچیز شمرد ، تعالیم الهی را بی ارزش تلقی کرد ، و رفته رفته مسئولیت خود را در پیشگاه الهی فراموش نمود . ؟ بعضی در این راه به قدری تندروی کردند و جسورانه سخن گفتند که خدا پرستی را ارتجاء ، دین را خرافات ، تقوا را کهنه پرستی ، و اخلاق حمیده را موهومات خواندند . بر اثر این گناه بزرگ و نابخشودنی ، انسانیت سرکوب گردید ، مکارم اخلاق و ارزشهای انسانی بر باد رفت ، پیوندهای روحی یکی پس از دیگری از هم گسست ، بشر به طغیان و سرکشی گرایید و بی قیدی رایج شد ، بزهکاری و فساد اخلاق مانند ابر تیره ای افق زندگی مردم را پوشاند .


ماخذ :

کتاب فرویدص81

اصول کافی 

انسان ناشناخته ص 7 

همزیستی و ارزشهای انسانی استاد فلسفی ص 8