تعدد زوج و روانشناسی

21 آبان 1404 - خواندن 19 دقیقه - 58 بازدید

عوارض تعدد زوجات از دیدگاه روان شناختی



شاید به دید خیلی از افراد که از بیرون به موضوع تعدد زوجات نگاه می کنند این عمل یعنی تعدد زوجات جالب و توام با لذت باشد. اما واقعیات موجود در جامعه ما و همچنین تجربیات کلینیکی در دفاتر مشاوره ، گویای حقیقتی است که خیلی از افراد با آن ناآشنا هستند. هنوز این عمل به دلایل عرفی در جامعه ما موردقبول قرار نگرفته است. در کشور ما ملاک های کنترل رفتار و یا ویژگی یک رفتار سالم از سه بعد یعنی بعد شرعی ، قانونی و عرفی مورد ارزیابی قرار می گیرند. شاید قانون راهکارهایی را برای این کار مشخص کرده است و همچنین شرع مجوز این عمل را برای عده ای فراهم آورده باشد، ولی عرف جامعه با این مسئله کاملا مخالف است و کسی که به طرف تعدد زوجات می رود را به دید ناخوشایند نگاه کرده و انواع برچسب ها را به وی می زند.

این عدم پذیرش جامعه خود دلیلی است بر ایجاد استرس در زندگی فرد. فرض کنید شما قصد انجام یک کار رادارید . اگر این کار با سه محور کنترلی جامعه که در بالا ذکرشده هماهنگی داشته باشد، جامعه تائیدی بر این انجام کار خواهد نمود و نه تنها هیچ گونه استرسی را برای شما به وجود نخواهد آورد ، بلکه شمارا در انجام این عمل که طبق عرف ، شرع و قانون است ، یاری خواهد کرد.

زمانی که فردی دست به انتخاب همسر برای دومین بار می زند و او دلیلی قانع کننده شرعی و عرفی و قانونی برای این کار ندارد، جامعه این رفتار را تائید نمی کند. او مجبور است تا مدت ها این رفتار را پنهان کند. این پنهان کاری و انجام رفتارهایی به دوراز انظار و همچنین ترس از آشکار کردن این رفتار ، برای فرد تولید استرس می کند. او به ظاهر خود را موفق تلقی می کند ولی غافل از اینکه این علیه نرم عمل نمودن او را از انجام رفتارهای عادی قبلی خود هم، محروم می کند.

به زبان ساده تر اینکه وقتی فردی مدتی با استرس و هیجان منفی زندگی کند و یکسره در این فکر باشد که نکند این کار و این عمل آشکار شود و دیگران از این عمل غیر عرفی مطلع شوند، کیفیت زندگی وی را کم خواهد کرد. به طور مثال رفتار جنسی باهمسر دوم که در بسیاری از مواقع غیر عرفی است ، اگر انجام شود که اکثرا طبق گزارش ها به صورت با استرس و بدون کیفیت است و یا با حداقل استرس صورت می گیرد (نسبت به انجام رفتار جنسی باهمسر اول ) باعث می شود که فرد مثلا یک رفتار جنسی ناخوشایند و همچنین با اختلال در کارکرد جنسی همراه باشد. زودانزالی یکی از عواملی است که دامن گیر مرد شده و در بین مراجعین به دفاتر مشاوره این موضوع دیده می شود.

کند شدن رفتار و اعمال زندگی به دلیل اشتغالات فکری بعد از همسرگزینی ، اختلالات فاحشی در سطح کارکردهای معمولی فرد ، به وجود خواهد آورد. از زندگی باکیفیت دیگر خبری نیست . دروغ گفتن های فراوان و پنهان کاری های زیاد در رفتار فرد عاملی است که دیگران را به شک و تردید وا می دارد. حساسیت های زیاد را در همسر اول به وجود می آورد. همسر اول با کمترین شک و تردید دچار سوء ظن به مرد شده و افکار وی را مدت ها مشغول این قضیه خواهد نمود.

از بین رفتن وجه و اعتبار مرد در بین فرزندان و همسر اول و خانواده ، موردی است که به مراتب گزارش می شود. پدر جایگاه ارزشی خود را در خانه از دست می دهد. وقتی به دختر خود می گوید که " دخترم تو مراقب کسانی باش که می خواهند به دلایل هوسرانی به تو نزدیک شوند و غیره " مسلما این دختر پذیرای این صحبت ها نیست چراکه رطب خورده کی منع رطب کند. پدری که خود به دلیل هوسرانی تن به ازدواج دوم داده است نمی تواند دخترش را از خطرات افکار هوسرانانه دیگران بازدارد.

اختلال در خواب ، اختلال در خوردن ، بی قراری ، تپش قلب شدید، رانندگی با شتاب و به همراه پرخاشگری و درنهایت کم بودن کیفیت در زندگی نتیجه یک ازدواج مجدد برای بسیاری از مردم است. از هم پاشیدن سیستم خانواده ، استرس و نگرانی و اضطراب که در بین کودکان خانواده دیده می شود و همچنین فرار دختران و پسران از سیستم گرم خانواده نتیجه دیگری از این عمل می باشد.

ورشکستگی مالی ، از بین رفتن اعتبار و آبروی مرد در محل کار و بین همکاران ، به وجود آمدن دید غیر خوشایند نسبت به فرد تجدید فراش کرده از سوی همکاران را داره و یا بین همکاران بیرون از اداره از عوامل سوء این عمل خواهد بود.

چند همسری در روان شناسی چگونه است؟

چند همسری می تواند پیامدهایی در زمینه عملکرد بهداشت روان، روابط عاطفی و… داشته باشد؛ همچنین افراد دارای چند همسر به احتمال زیاد مشکلات روانی هم دارند.

گرفتن زن دوم در جوامعی که تک همسری عرف است باعث ایجاد تبعیض بین زن و مرد شده و نگاه منفی نسبت به مرد ایجاد میشود و به عنوان نشانه ای از عدم تعهد ، بی مسئولیتی و هوسرانی او محسوب می شود ولی همه مردان به دلیل برتری جویی ، هوسرانی یا بی مسئولیتی به دنبال گرفتن زن دوم نیستند و ممکن است دلایل دیگری داشته باشند، اگر بخواهیم به این سوال که مردان چرا زن دوم می گیرند پاسخ دهیم باید شرایط مختلفی را در نظر بگیریم از جمله :

گرفتن زن دوم به دلیل دخالت خانواده

برخی از مردان متاسفانه بسیار دهن بین هستند و تحت سلطه خانواده شان قرار دارند و با وجودی که زنشان را دوست دارند ولی به این دلیل که همسرشان مورد قبول مادر یا خواهرشان نیست و این حسادت باعث می شود که نخواهند عروسشان زندگی شادی داشته باشد و از بودن در کنار پسرشان احساس خوشبختی کند زیر پای پسرشان می نشینند و با جلب رضایت زن اول به هر شکلی که شده باشد برای پسرشان زن دوم می گیرند.

زن دوم گرفتن به دلیل بچه دار نشدن

برخی از زنان به دلیل این که از نظر ژنتیکی مشکل دارند و نمی توانند بچه دار شوند و به دلیل علاقه ای که به شوهرشان دارند یا نمی خواهد شوهرشان را از حق بچه دار شدن محروم کنند به او اجازه گرفتن زن دوم می دهند.

ازدواج دوم به دلیل پسردار نشدن

در خانواده هایی که تبعیض جنسیتی بین زن و مرد بسیار زیاد است متاسفانه تصور می کنند امکان بقای نسل فقط با پسر امکان پذیر است و پسر دار نشدن را جزو معایب زن می دانند و به اجبار سر زن اول هوو می آورند.

گرفتن زن دوم به دلیل دخالت خانواده

برخی از مردان متاسفانه بسیار دهن بین هستند و تحت سلطه خانواده شان قرار دارند و با وجودی که زنشان را دوست دارند ولی به این دلیل که همسرشان مورد قبول مادر یا خواهرشان نیست و این حسادت باعث می شود که نخواهند عروسشان زندگی شادی داشته باشد و از بودن در کنار پسرشان احساس خوشبختی کند زیر پای پسرشان می نشینند و با جلب رضایت زن اول به هر شکلی که شده باشد برای پسرشان زن دوم می گیرند.

برخی اوقات هم خانواده مرد پیش قدم شده و به دلیل بچه دار نشدن عروسشان اقدام به گرفتن عروس دوم می کنند. به هر حال در این شرایط بعد از به دنیا آمدن فرزند ، زن اول جایگاه خودش را از دست داده و دیگر مثل گذشته توجه شوهرش را نخواهد داشت احتمال ایجاد آسیب روانی در او وجود دارد.

گرفتن زن دوم به دلیل سرد مزاجی خانم

یکی از اولویت های ازدواج برای زن و شوهر رابطه جنسی است و در صورتی که یکی از زوجین سرد مزاج و دیگری گرم مزاج باشد مسلما فشار زیادی بر کسی وارد خواهد شد که میل جنسی اش بیشتر است.

متاسفانه در این شرایط هیچ گونه پیشنهادی برای زنی که گرم مزاج است و درگیر ازدواج با یک مرد سرد مزاج شده و شوهرش توانایی تامین نیازهای او را ندارد در نظر گرفته نشده است و راهی به جز سوختن و ساختن یا طلاق گرفتن ندارد ولی مردان در این گونه مواقع به خودشان اجازه صیغه یا زن دوم گرفتن میدهند بدون این که حقوق مالی همسر اول را پرداخت کنند.

افزایش ثروت

برخی از مردان بعد از این که از نظر مالی به ثروت می رسند، حق خودشان میدانند که زن دوم بگیرند و بدون توجه به خوبیهای همسر اول و قدردان بودن کمک ها و حمایت های او ، ارزش های زندگی و خانواده را زیر پا گذاشته دوباره ازدواج می کنند و معمولا تفاوت سنی زیادی بین زن دوم و خودشان وجود دارد که باید این تفاوت سنی فاحش را با بریز بپاش ها و خرج های بیش از حد جبران کنند تا رضایت همسر دومشان تامین شود. به نوعی این نوع ازدواج تبادل جوانی با ثروت است.

اختلال شخصیتی مردان

برخی مردان هستند که تعهد و اخلاقیات در مجموع برایشان تعریف شده نیست و هویت شخصی خود را در هرزه گردی می دانند و هر چه با زنان بیشتری در ارتباط باشند خودشان را با ارزش تر می بینند.

برخی مردان به دلیل ضربه های روحی که خورده اند دچار اختلال دون ژوانیسم هستند و از درون احساس حقارت دارند و توجه زنان برای آن ها لذت بخش است و دوست دارند به هر شکلی که شده توجه زنان را به خودشان جلب کرده و بعد از رسیدن به مقصود آن ها را رها کرده سراغ نفر بعدی بروند.

اختلال دو قطبی و مانیک هم منجر به ایجاد روابط متعدد در مردان می شود.

افراد مبتلا به اختلال دو قطبی یا بیماری مانیک برای این که احساس افسردگی شدید پیدا نکنند همیشه تمایل به برقراری رابطه با یک فرد جدید دارند.

چنین مردی حتی اگر زن دوم نگیرد دائما در حال خیانت به همسرش است و زن دوم گرفتن هم نمیتواند مانع از هرزه گری او شود.

مشکلات و پیامدهای ازدواج مجدد

ازدواج مجدد مرد متاهل پیامد های زیادی را به دنبال دارد که از مهم ترین مشکلات و پیامد ها می توان به ددد اشاره داشت:

به وجود آمدن ترس در زندگی فرد

اختلالات در کارکرد های روزانه

پنهان کاری و دروغ

شک و تردید و سو ظن در همسر و فرزندان

از بین رفتن جایگاه و ارزش پدر

اختلال درخواب

کم شدن کیفیت و شادی در زندگی

از بین رفتن اعتبار و آبروی مرد در بین همکاران

سعادت و خوشبختی زناشویی در گرو صفا، صمیمیت، گذشت و فداکاری است و همه اینها در چند همسری به خطر خواهد افتاد.

اولین گروهی که با تعدد زوجات بدترین آسیب را متحمل می شوند، "فرزندان" هستند.

اولین مسئله ای که در زمینه چند همسری باید مد نظر قرار گیرد، این است که پدری که از ازدواج های مختلف دارای فرزند می شود، چگونه می تواند عدالت پدری را میان آنها برقرار کند؟ چگونه می تواند وظایف پدری را به درستی انجام دهد؟.

زن دوم گرفتن مرد متاهل پیامدهای ناراحت کننده زیادی دارد و کیفیت و شادی زندگی را از بین خواهد بود و به هر شکلی که باشد مهر و صفا و صمیمیت کانون خانواده را نابود میکند و منجر به اختلال کارکرد خانواده می شود که آسیب جدی آن متوجه تربیت و شخصیت فرزندان است و پدر دیگر جایگاه و ارزش گذشته را در قلب خانواده نخواهد داشت و کارکردش در حد تامین نیازهای خانواده خواهد بود.

تحقیقات نشان داده کودکانی که در خانواده های چند همسری رشد کرده اند به سمت بزهکاری سوق داده می شوند، رفتارهای پرخطر در آنها بروز می یابد، گوشه گیر می شوند و نمی توانند تعاملات اجتماعی خوبی با دیگران برقرار کنند که همه این مسائل می تواند کیفیت زندگی آینده شان را نیز کاهش دهد.

کودکانی که پدرشان چند همسر دارند با اولین مسئله ای که مواجه می شوند این است که دوستان و همکلاسی های آنها شروع به تمسخر کردن آنها می کنند، با گذشت زمان این تمسخر آنها را درگیر عقده های درونی از جمله عقده خودکم بینی کرده و در بزرگسالی دچار سرخوردگی اجتماعی، گوشه گیری یا رفتارهای پرخاشگرانه و ضداجتماعی می شوند. در واقع این عقده ها به صورت مکانیزم و واکنش های وارونه بروز می یابد.

معمولا کودکان پس از متوجه شدن ازدواج مجدد پدرشان شروع به اذیت و آزار والدین خود یا خانواده همسر دیگر پدر می کنند. براساس روانشناسی شناختی برخی پسربچه ها در حالت طبیعی دچار عقده ادیپ (تمایل حسی، عاطفی پسربچه برای ارتباط با مادرش گفته می شود که حسی از رقابت با پدر را پدید می آورد) می شوند، این در حالیست که با موضوع چند همسری پدر، این حالت تشدید می شود.

زمانی که سخن از تعدد زوجات به میان می آید، یعنی عشقی میان زن و شوهر وجود ندارد، در این میان فرزندانی که از همسر اول هستند و احساس تملک بیشتری به پدرشان دارند، به دلایل مختلفی از جمله مسائل مالی (مانند تقسیم ارث)، عاطفی و رفتاری با فرزندان همسر دوم پدرشان سازگاری ندارند، زیرا از ابتدا به واسطه مسائلی که فیمابین مادر و همسران دیگر پدر اتفاق افتاده دچار حسادت های درونی شده اند، از سوی دیگر آنها نتوانسته اند بهره وری عاطفی مناسبی از پدر و مادر خود داشته باشند.

همیشه زن اول مردانی که چند همسر دارند احساس می کنند حقشان ضایع شده است، آنها این احساس را وارد خانواده کرده و شروع به همسان سازی فرزندان پسر با پدر می کنند، در این زمان فرزندان بر علیه پدر می شوند، زیرا رنج و ستمی که به مادرشان شده را احساس می کنند و این موضوع موجب عدم احساس امنیت در خانواده می شود.

دختران، نیازمند حمایت اولین جنس مخالف زندگی شان، یعنی پدر هستند. حال تصور کنید پدر خانواده با ازدواج با زنان دیگر باید حمایت پدرش را میان فرزندان دیگری که از ازدواج با زنان دیگر به وجود آمده اند تقسیم کند، در این شرایط او احساس خوبی نخواهد داشت. از سوی دیگر ممکن است دختران ازدواج مجدد پدر را نوعی خیانت تلقی کنند و در این حالت حس اعتمادشان نسبت به مردان تغییر کند؛ با این شرایط پدر چگونه می تواند اسطوره و الگوی زندگی دخترش باشد؟ مروری بر گذشته دخترانی که در سن بزرگسالی نسبت به مردان بی اعتماد هستند نشان می دهد که پدران آنها یا به دنبال رابطه دیگری بوده یا رابطه دیگری داشته است.

تمامی تبعات ذکر شده درباره موضوع چند همسری بر رفتار کودکان با فرض این که همسران مرد هرکدام دارای زندگی و سرپناه جداگانه ای باشند ذکر شد. حال اگر همه همسران در یک خانه باشند به طور قطع تبعات بدتری بر فرزندان خواهد داشت.

طبیعی است که وجود همسران مختلف نه تنها ایجاد تضاد می کند بلکه به تناقض هم می رسد و وقتی از هم گسستگی و طلاق عاطفی در نهاد خانواده ایجاد شود این امر برابر با بحران خانواده است و بحران خانواده برابر است با فروریختن نهاد خانواده در جامعه ایرانی. او خاطرنشان می کند: بعید می دانم پشتوانه چنین موسسات و گروه هایی تفکر روانشناسی و جامعه شناسی باشد و به نظر می رسد تنها دارای جهت گیری های خاص بوده و ارزش های ویژه ای و البته عجیبی را تبلیغ می کنند. شکربیگی با اشاره به اینکه درصدی از دختران و پسران جوان به ویژه زنان جوانان ما در حالت تجرد قطعی یا مضیقه در ازدواج قرار دارند، خاطرنشان می کند: دلیل این اتفاق نبود موارد مناسب برای ازدواج نیست بلکه تغییر نگرش های ارزشی و هنجاری که به ویژه درمتولدین دهه های ۵۰ و ۶۰ ایجاد شده باعث کاهش ازدواج و همسرداری شده است. به گزارش رویداد۲۴، انتشار ترس از ازدواج در میان زنان و باز کردن افسار از امیال افسار گسیخته انسان که در اینجا ممکن است در برخی مردان متجلی شود، شکاف ارتباطی در میان زنان و فرزندان خانواده چندهمسری، فراری شدن از کانون خانواده و ....

یکی از مدیران کارگاه های ترویج چند همسری درروزنامه ایران گفته «ما سوپر میلیاردر هایی را داریم که بندگان خدا دوست دارند که زندگی دوم تشکیل بدهند، سفره ی دیگری را پهن بکنند، اما جریان فرهنگی غربزده، فمنیست های غربگرا و البته فمنیست های مذهبی و حتی مسجدی به همراه قانون ظالمانه ای که ایجاد شده، مانع از واقعیت مهم چندهمسری در جامعه ما شده اند.» در این سخنان مرد را تنها در حد یک عابر بانک در نظر گرفته، شیئی بی احساس که تنها به دلیل ارزش مادی و توان خریدش می تواند به هر تعداد که بخواهد همسر خریداری کرده و تولید فرزند کند و زن هم در این نگاه ابزاری جنسی و قربانی شرایط که ناتوان از اداره زندگیش باید زخم وجود شریک در زندگی خانوادگی و احساسیش را بپذیرد تا به لحاظ مالی تامین شود. آیا نظریه پردازان ترویج این پدیده به نیاز های اصلی انسان که یکی از آن ها احساس امنیت است فکر کرده اند؟ کدام زن یا مردی می تواند در روابط عاطفی یا زندگی مشترک خود وجود شریک را پذیرفته و احساس رضایت و امنیت کند.

در پژوهشی که در خصوص "نقش ساختار خانواده بر عملکرد آن در خانواده های تک همسری و چند همسری" توسط تیم پژوهشگران متشکل از مهناز فرهمند (استادیار، گروه جامعه شناسی، دانشگاه یزد) و زهره رضوانی (دانشجوی کارشناسی ارشد گروه جامعه شناسی دانشگاه یزد) به روش نمونه گیری خوشه ای انجام شده، آمده است: « عملکرد خانواده ها بر حسب سن، مذهب، تحصیلات زنان و درآمد متفاوت است. خانواده های تک همسر عملکرد بهتری نسبت به خانواده های چند همسر دارند و بین متغیرهای ساختار خانواده و عملکرد خانواده رابطه معنادار و معکوسی وجود دارد.

خانواده های عملکرد بهتر، ساختار مبتنی بر اقتدار کمتر و خانواده های دارای ساختار سنتی، عملکرد ضعیف تری داشتند. خانواده های چند همسری چالش ها و مشکلات بیشتری نسبت به خانواده های تک همسری در دو سازه ساختار و عملکرد خانوادگی دارند؛ بنابر این باید با برنامه ریزی های فرهنگی و اجتماعی مناسب نگرش و رویکرد جوامع سنتی نسبت به خانواده چند همسری از طریق آموزش، فعالیت های فرهنگی، برنامه رسانه ای موثر و محدودیت های حقوقی مشخص و مناسب تعدیل و اصلاح شود.»

در این پژوهش آمده است:« عملکرد خانواده شامل ابعادی همچون عاطفی، مالی، تعاملی، رفتاری، جنسی، نقش و تربیت فرزندان است. هر تغییری در خانواده با تغییراتی در عملکرد خانواده مصادف است. رفتار اعضای خانواده تابعی از سایر اعضا است و از آنجا که خانواده مایل به ایجاد تعادل است، هرگونه انحراف از قواعد این نهاد از طرف هر کدام از اعضا، مقابله دیگر اعضا را در پی خواهد داشت.

همچنین ساختار خانواده بر حسب تک همسر و چند همسر بودن بر سلامت روان، عزت نفس و رضایت زندگی فرزندان و زنان خانواده ها در موارد یاد شده با مشکلات بیشتری روبه رو است. در بسیاری از خانواده ها الگوهای ارتباطی، نقش ها و انتظارات با حضور همسر دوم تغییر می کنند، عواطف کاهش می یابند و صمیمیت ها کم می شوند.»