رشته مطالعات زنان و خانواده: میدان چالش رشته های کلاسیک یا فضای گفت و گوی میان رشته ای؟؟
دلگویه های رشته مطالعات زنان و خانواده: هر کسی از ظن خود شد یار من
مطالعات زنان و خانواده: میدان چالش رشته های کلاسیک یا فضای گفت و گوی میان رشته ای؟؟
هجده ساله بودم که در یک کلاس درسی در مقطع کارشناسی مطالعات خانواده به ما گفتند رشته ای که قدم در آن نهاده اید interdisciplinary ( میان رشته ای) محسوب می شود... در آن زمان درک دقیقی از ضرورت این واژه نداشتم... اما بعدها متوجه ضرورت آن شدم. در قلب رشته های علوم انسانی، رشته مطالعات زنان و خانواده قلمروهای به ظاهر دور از هم را به یکدیگر پیوند می زند. این رشته یک ضرورت برای زنان و نهاد خانواده در دنیای امروز است. پاسخی است هوشمندانه به پیچیدگی های روزافزون موقعیت زن و تحولات نهاد خانواده در جهان پرتلاطم امروز. ذات این رشته فریاد میزنه که نمی توان مسائل چندبعدی زنان و خانواده را صرفا در قالب یک دیسیپلین محدود فهمید و درک نمود. باید اذعان نمایم که رویکردهای منفرد در ارائه تحلیل های دقیق از زنان و نهاد خانواده ناتوانند. حقوق به تنهایی قادر نیست به پرسش های نوظهور خانواده در عصر حاضر پاسخ دهد. همان گونه که جامعه شناسی محض نمیتواند بدون توجه به بسترهای فرهنگی و دینی نسخه ای شفابخش ارائه کند. روان شناسی هر چند عمیق به کنکاش فرد می پردازد اما بدون درک ساختارهای اجتماعی تحلیلش ناقص می ماند. اینجاست که مطالعات زنان و خانواده به مثابه پلی میان این دانش ها ظاهر می شود. پلی که امکان گفت و گوی میان رشته ای را فراهم آورد. بزرگواران ماهیت میان رشته ای مطالعات زنان جوهر اصلی آن است. روش تحقیق امروز رویکردهای بین رشته ای را ترویج نموده و میان رشته ای ها در ارائه مسائل و تدوین راهکارها تحلیل مطلوبتری پیش روی ما قرار می دهند. اذعان می نمایم که امروزه این رشته در واقع اعترافی است علمی و روشی به ناکارآمدی رویکردهای تک بعدی در مواجهه با مسائل زنان و خانواده! خانواده در دنیای امروز با مسائلی پیچیده دست به گریبان شده .. در این میان، مطالعات زنان و خانواده ثابت می نماید که راهکار در توجه به همه ابعاد حل مساله است... در آن فضای دیالکتیکی که فقه و جامعه شناسی، حقوق و روانشناسی، تاریخ و فلسفه در گفت و گوی دائمی با یکدیگر قرار می گیرند. آموزش های بین رشته انعطاف پذیری های شناختی را تقویت نموده و زمینه ادغام دانش در زمینه های مختلف را فراهم می اورد. بزرگواران حوزه زنان و مطالعات خانواده حفظ تعادل دقیقی لازم است.. تعادلی که فقط از طریق وفاداری به رویکرد میان رشته ای ممکن می شود!!!!! که هر کنشگری یا از مجموع زوایا و دیدگاه ها و یا از زاویه دید خود (جامعه شناسی، فقه، حقوق، روان شناسی یا....) و با التزام توجه به سایر ابعاد به مسائل نگاه کند و در مجموع تجمیع این دیدگاه ها می تواند اثرگذاری لازم برای حل یا کنترل بحران های نوپدید فراهم آورد. اینجاست که میان رشته ای مطالعات زنان و خانواده میتواند نقش جامع خود را ایفا کند...با ایجاد فضایی برای گفت وگو بین همه رشته ها.. نه صرفا با تاکید بر یک بعد خاص. بعضا در میان آشنایان مطالعات زنان و خانواده می بینم که خود را دانشجوی مثلا رشته حقوق معرفی می نمایند ... چرا تلاش کنیم که این رشته زیرمجموعه ای از ابر رشته های کلاسیک شود؟ آینده این رشته در دیدگاه این عضو کوچک جامعه مطالعات زنان و خانواده به توانایی آن در حفظ این تعادل ظریف بستگی دارد. اگر ذات میان رشته ای بودن مطالعات زنان و خانواده حفظ شود آنگاه می تواند به یکی از اثرگذارترین حوزه های معرفتی برای زنان و خانواده تبدیل شود. اما اگر نشود محکوم به حاشیه نشینی و هر کسی از ظن خود شد یار من خواهد بود.. یا به زیر مجموعه ای از حقوق، جامعه شناسی یا روان شناسی و یا.... تبدیل می شود... حقیقت این است که زن و خانواده در جهان امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند نگاهی جامع، انعطاف پذیر و چندبعدی هستند. کنش گران بزرگوار حوزه زن و خانواده! هر کسی به سهم خود اجازه دهد مطالعات زنان و خانواده به رسالت واقعی خود وفادار بماند، آن گاه می تواند الگویی برای دیگر حوزه های علوم انسانی نیز باشد الگویی که نشان می دهد چگونه می توان امکان هم زیستی و تعامل رشته ها را فراهم آورد و با چالش های جدید حوزه زنان و خانواده در دنیای امروز روبرو شد... و خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل..